میزان ١٣٧۵-سپتامبر١۹۹۶ |
شماره مسلسل ۴۴ | ![]() |
فقط دو سوال از اعجازالحق ولد ضياالحقگهگاه آقای اعجازالحق كه احساس میكند اوضاع بطوری از كنترولش خارج میشود، برآشفته میگردد. او اخيراً اشاره نمود كه ۲۱ سوال برای پرسيدن دارد. آيا من میتوانم صرف دو سوال مطرح كنم؟ سوال اول: چرا او تنها زمانيكه بايد گردهمايیای را به منظور بهرهبرداری سياسی سازمان دهد، عشق پدر به سراغش میآيد؟ چرا وی اين مسئله (چگونگی كشته شدن پدرش در حادثه طياره) را زمانيكه به صفت وزير حكومت مركزی دارای قدرت و صلاحيت بود دنبال نمیكرد؟ كی او را از سخن گفتن باز داشته بود؟ سوال دوم: آيا او میتواند به طور معقول توضيح بدهد كه چرا شخصی كه فردی را به قتل میرساند، «امتيازات و قدرت» را به شخص ثالثی واگذارد؟ اگر نقش جنرال اسلمبيگ در نابودی جنرال ضياالحق تعيينكننده بود، با هيچ عقلی جور نمیآيد كه وی «قدرت» را دو دستی به غلام اسحاق خان پيشكش مینمايد و لقب «فرمانده حكومت نظامی» را كه نزد پدر اعجازالحق بسيار عزيز بود با نام خويش ضم ننمايد. جناب اعجازالحق بايد تعقل به خرج دهد و نه اينكه به چشم هموطنان خوشباورش خاك بپاشد. پولی كه بنام جهاد افغانستان انباشت شده نبايد بخاطر اين منافع حقير حيف و ميل گردد. چه سواستفادهی بزرگی از نام اسلام و جهاد! جناب اعجازالحق را دوست میداشتيم اگر او به حيث يك سياستمدار، اين سوال را مطرح میساخت كه مرحوم لياقت علی خان را كی كشت. بالاخره او (لياقتعلی) رهبری بود كه از طريق سياسی برجستگی كسب كرده بود. تحسين و تمجيد ضياالحق كه «رهزنی سياسی» بود، حداقل میتوان گفت كه واقعاً اسفانگيز است. م. عمرخان ـ اسلامآباد «مسلم»، ۵ سپتامبر ۱۹۹۵ |