In this issue
عقرب ۱٣٨٢ - اكتوبر ۲٠٠٣
شماره‌ مسلسل‌ ۵٩ Payam-e-Zan



سی‌آی‌ای، ضیاالحق‌ و احزاب‌ جهادی

بررسی كتاب‌ «جنگ‌ چارلی ویلسن‌» به‌ قلم‌ داكتر افضل‌ میرزا


در بحبوحه‌ حادثه‌ ۱۱ سپتامبر و با جنگ‌های امریكا در افغانستان‌ و عراق‌، كتاب‌ فروشی‌ها و كتابخانه‌های‌ امریكا مشبوع‌ گریده‌ اند از كتاب‌هایی‌ در رابطه‌ با موضوعاتی‌  مثل‌ جهاد، تروریزم‌، خاور میانه‌، اسلام‌ و غیره‌. با استفاده‌ از این‌ فرصت‌، جورج‌ كرایل‌  (George Crile)  روزنامه‌ نگاری‌ كه‌ طی‌ دهه‌ ۷٠ سردبیر  Harper's  بود و حالا تهیه‌ كننده‌ برنامه‌ مشهور «٦٠ دقیقه‌» است‌ با كتابی‌ در مورد جنگ‌ مجاهدین‌ افغانستان‌  علیه‌ نیروهای‌ شوروی‌ با عنوان‌ «جنگ‌ چارلی‌ ویلسن‌» وارد صحنه‌ گردید.

كرایل‌ ۱٤ سال‌ در رابطه‌ با جنگ‌ پنهانی‌ سی‌آی‌ای‌ در افغانستان‌ كه‌ در دسامبر ۱٩۷٩شروع‌ شد كار نموده‌ است‌. قهرمان‌ كتابش‌ عضو كنگره‌ امریكا چارلی‌ ویلسن‌ می‌باشد. قهرمان‌ كرایل‌ شباهت‌هایی‌ با قهرمان‌ Charlie's Angels ، سریال‌ تلویزیونی‌ «فرشتگان‌ چارلی‌» دارد. هر دو دختران‌ زیبا را بخاطر تحقق‌ اهداف‌ شان‌ بكار می‌گیرند.

اما سوال‌ اینجاست‌ كه‌ این‌ مرد ـ چارلی‌ ویلسن‌  كی‌ است‌؟ كرایل‌ می‌گوید كه‌ این‌ مرد زیبا و بلند قامت‌ كه‌ به‌ هنرپیشه‌های‌ فلم‌های‌ كاوبایی‌ شباهت‌ دارد از تكزاس‌ می‌باشد. در ۱٩٩٦ نیویارك‌ تایمز او را «بزرگترین‌ حیوان‌ حزبی‌ در كنگره‌» خواند. با وصف‌ شهرتش‌ به‌ مثابه‌ یك‌ زن‌باره‌ و دلبستگی‌اش‌ به‌ كوكاین‌ به‌ حیث‌ یكی‌ از مؤثر ترین‌ عاملان‌ پشت‌ پرده‌ فعال‌ است‌.

در رابطه‌ با تنازع‌ اسرائیل‌ ـ فلسطین‌، او با اسرائیلی‌ها همدردی‌ دارد و به‌ هر نحوی‌ از امر آنان‌ پشتیبانی‌ می‌كند.او را «كماندوی‌ اسرائیل‌» در كنگره‌ امریكا لقب‌ داده‌ اند. اینكه‌ او چگونه‌ با جهاد افغانستان‌ ارتباط‌ یافت‌ جالب‌ و قابل‌ بررسی‌ است‌. او علیه‌ سیاست‌ اتحاد شوروی‌ بخاطر نابودی‌ یهودی‌ها بود و همین‌ كه‌ دید سی‌آی‌ای‌ مشغول‌ جنگ‌ علیه‌ شوروی‌ توسط‌ افغانان‌ است‌، دست‌ به‌ كار شد.

او فكر می‌كرد كه‌ حمایت‌ امریكا كامل‌ نیست‌ چون‌ نمی‌خواهد مستقیماً درگیر شود و نمی‌خواهد تسلیحات‌ امریكایی‌ مستقیماً در افغانستان‌ مورد استفاده‌ قرار گیرد. بناءً اولین‌ محموله‌ تسلیحات‌ ارسالی‌ به‌ افغان‌ها دربرگیرنده‌ اسلحه‌ ساخت‌ شوروی‌ بود كه‌ توسط‌ سی‌آی‌ای‌ بخاطر چنین‌ فرصتی‌ ذخیره‌ و نگهداری‌ می‌شد. سلاح‌ها جهت‌ توزیع‌ به‌ استخبارات‌ پاكستان‌ تحویل‌ داده‌ شد. اما بدبینی‌ جیمزكارتر نسبت‌ به‌ ضیاءالحق‌ بخاطر نقض‌ حقوق‌ بشر توسط‌ رژیم‌ ضیاء، بخصوص‌ در رابطه‌ بااعدام‌ بوتو وجود داشت‌. كرایل‌ می‌نویسد: «كارتر باید ۱٨٠ درجه‌ دور می‌زد تا تایید ضیاءالحق‌ را بخاطر استفاده‌ از پاكستان‌ منحیث‌ پایگاه‌ عملیاتی‌اش‌ بدست‌ آورد. ضیاء خواستار معامله‌ی‌ سختی‌ شد: سی‌آی‌ای‌ می‌تواند تسلیحات‌ را تهیه‌ و ارسال‌ كند اما مسئولیت‌ توزیع‌  آنها را باید آی‌اس‌آی‌ داشته‌ باشد. جواسیس‌ امریكا از طریق‌ عوامل‌ ضیاء عملیات‌ خواهند نمود.»

دوست‌ ویلسن‌ خانم‌ جوئن‌ هرینگ‌  (Joanne Herring)  اهل‌ تكزاس‌ رابطه‌ای‌ خوبی‌ با ضیاءالحق‌ دیكتاتور نظامی‌ پاكستان‌ داشت‌. كرایل‌ می‌نویسد: «جوئن‌ هرینگ‌ زن‌ صاحب‌ استعداد فوق‌العاده‌ای‌ بود كه‌ می‌دانست‌ چگونه‌ مردی‌ را در سطوح‌ مختلف‌ مسحور نماید.» این‌ زن‌ از زمانی‌ كه‌ صاحب‌زاده‌ یعقوب‌ خان‌ سفیر پاكستان‌ در امریكا بود در رابطه‌ با پاكستان‌ كار می‌كرد. زمانیكه‌ ضیاء بوتو را سرنگون‌ كرد او متحمل‌ ضربه‌ای‌ شد اما با اعتماد به‌ كشش‌ و جاذبه‌ شخصی‌اش‌ از پاكستان‌ دیدن‌ نمود تا «در دیكتاتور شرور ضیاءالحق‌ نیكی‌ یابد.» «در اسلام‌آباد ضیاء بزودی‌ قلب‌ او را ربود...»

حاصل‌ شگفت‌آور و غیر منتظره‌ این‌ بازدید اثر متحیر كننده‌ بود كه‌ هرینگ‌ بر ضیاء داشت‌. ضیاء چنان‌ مسحور و مجذوب‌ هرینگ‌ شده‌ بود و چنان‌ او را جدی‌ تلقی‌ كرده‌ بود كه‌ با وجود نگرانی‌ و دلهره‌ تمامی‌ دفتر خارجه‌اش‌ هرینگ‌ را سفیر سیار پاكستان‌ در جهان‌ ساخت‌ و حتی‌ معتبرترین‌ جایزه‌ ملكی‌ كشور، نشان‌ قائداعظم‌ را به‌ او اعطا نمود. چارلی‌ ویلسن‌ می‌گوید: «ضیاء جلسه‌ كابینه‌ را ترك‌ می‌كرد تا تلفن‌های‌ هرینگ‌ را جواب‌ گوید». ویلسن‌ می‌گوید: «هیچگونه‌ روابط‌ عشقی‌ و جنسی‌ با ضیاء موجود نبود. اما این‌ ناممكن‌ است‌ كه‌ با هرینگ‌ معامله‌ كنی‌ اما با او رابطه‌ جنسی‌ نداشته‌ باشی‌.»

چارلی‌ از طرف‌ جوئن‌ به‌ ضیاءالحق‌ معرفی‌ شد. حین‌ معرفی‌ جوئن‌ گفت‌: «این‌ مردیست‌ كه‌ می‌تواند كار شما را انجام‌ دهد.» مسئله‌، تهیه‌ تسلیحات‌ به‌ مجاهدین‌ بود. ویلسن‌ چندین‌ مرتبه‌ از پاكستان‌ دیدن‌ نمود و هر مرتبه‌ توسط‌ زنان‌ مختلفی‌ همراهی‌ می‌گردید. در میان‌ آنان‌ یك‌ رقاص‌ زیبا نیز موجود بود. ضیاء چنان‌ دلباخته‌ ویلسن‌ شد كه‌ او را نیز در قطار قهرمانانش‌ ـ چرچیل‌ و ابراهم‌ لینكن‌ ـ قرار داد. كرایل‌ می‌نویسد:

«زمانیكه‌ ویلسن‌ از پاكستان‌ باز گشت‌، جوئن‌ هرینگ‌ اعلام‌ نمود كه‌ همه‌ چیز آماده‌ است‌ تا از ضیاء به‌ گونه‌ای‌ پذیرایی‌ گردد كه‌ هرگز فراموش‌ نكند.» جوئن‌ سالن‌ نان‌ خوری‌ هوتل‌ هستانین‌ را درست‌ مثل‌ منظره‌ زیبا و عجیب‌ قصرهای‌ پاكستانی‌ تزئین‌ نمود. سران‌ شركت‌های‌ مهم‌ نفت‌ و سایر رؤسای‌ مهم‌ دعوت‌ شده‌ بودند. زمانیكه‌ هرینگ‌ برخاست‌ تا رهبر پاكستان‌ را معرفی‌ نماید خبر شگفت‌انگیز و غیر منتظره‌یی‌ به‌ آنان‌ داشت‌: «من‌ از شما میخواهم‌ تا بدانید كه‌ ضیاء بوتو را نكشته‌ است‌. بوتو محاكمه‌ شد. او مجرم‌ شناخته‌ شد. رییس‌ جمهور حكم‌ را تعویض‌ نكرد زیرا قانون‌ اساسی‌ پاكستان‌ بر قرآن‌ استوار است‌ و قرآن‌ به‌ مجازات‌ مرگ‌ معتقد است‌. ضیا بوتو را به‌ قتل‌ نرسانده‌ است‌.»

همانجا ویلسن‌ جنرال‌ را به‌ گوشه‌ای‌ برده‌ پیشنهادش‌ را مطرح‌ نمود: «آیا حاضر است‌ با اسرائیل‌ معامله‌ نماید» او به‌ ضیاء گفت‌ كه‌ اسرائیلی‌ها ذخایر عظیم‌ اسلحه‌ روسی‌ را برایش‌ نشان‌ داده‌ اند كه‌ از «سازمان‌ آزادیبخش‌ فلسطین‌» در لبنان‌ گرفته‌ اند. اگر ویلسن‌ سی‌آی‌ای‌ را وادارد تا آنهارا خریداری‌ كند آیا ضیاء مشكلی‌ در رساندن‌ سلاح‌ها به‌ افغانان‌ خواهد داشت‌؟  ضیاء مرد واقع‌بین‌، در جواب‌ خندید و گفت‌: «فقط‌ نشان‌ پرچم‌ اسرائیل‌ را در محموله‌ها نزنید.» ویلسن‌ همچنان‌ پیشنهاد نمود كه‌ اسرائیل‌ می‌تواند تانك‌های‌ چینی‌  T55  را به‌ پاكستان‌، پیشرفته‌ سازد. كرایل‌ می‌نویسد: «ضیاء به‌ خوبی‌ درك‌ نمود كه‌ پاكستان‌ و اسرائیل‌ با دشمن‌ خطرناك‌ مشتركی‌ در وجود اتحاد شوری‌ مواجه‌اند.» ضیاء در حالیكه‌ فهماند كه‌ ویلسن‌ می‌تواند مذاكرات‌ مخفی‌ را بخاطر باز كردن‌ كانال‌ میان‌ اسلام‌آباد و اورشلیم‌ آغاز نماید ویلسن‌ را ترك‌ گفت‌.

در كتاب‌ ٥٥٠ صفحه‌ای‌ كرایل‌ ما با سایر بازی‌ كنان‌ پاكستانی‌ نظیر جنرال‌ اختر عبدالرحمن‌، بریگیدیر یوسف‌ و جنرال‌ حمید گل‌ نیز آشنا می‌شویم‌.

در مورد حادثه‌ اجری‌ كمپ‌ كرایل‌ می‌نویسد: «ضیاء مذاكرات‌ سازمان‌ ملل‌ در جینوا را متوقف‌ نمود تا به‌ سی‌آی‌ای‌ یك‌ ماه‌ بیشتر وقت‌ دهد تا ارسال‌ مهمات‌ و اسلحه‌ را شدت‌ بخشد. به‌ مجردی‌ كه‌ توافق‌نامه‌ امضا می‌شد هر دو ابر قدرت‌ از ارسال‌ هرگونه‌ سلاح‌ ممنوع‌ می‌گردیدند. ضیاء می‌خواست‌ مطمئن‌ گردد كه‌ افغانان‌ وابسته‌ به‌ سی‌آی‌ای‌ و خودش‌ در وضعیتی‌ قرار گیرند تا با جانشینان‌ افغانی‌ روس‌ها مقابله‌ بتوانند. اما صبح‌ همان‌ روز ذخیره‌گاه‌ مخفی‌ مجاهدین‌ در اجری‌ كمپ‌ از بین‌ رفت‌. حدود سی‌هزار راكت‌، ملیون‌ها مرمی‌ و سایر مهمات‌، تعداد بی‌شماری‌ ماین‌، ستنگر،  SA-7 ، بلوپایپ‌، راكت‌های‌ ضد تانك‌ میلان‌، هاوان‌، راكت‌انداز و غیره‌ شامل‌ اسلحه‌ تباه‌ شده‌ بود. و این‌ تنها سلاح‌ها نبودند كه‌ منفجر می‌شدند بلكه‌ پاكستانی‌ها رانیز می‌كشتند ـ بیش‌ از ۱٠٠ نفر كشته‌ و بیش‌ از ۱٠٠٠ نفر مجروح‌ شدند.

كرایل‌ می‌نویسد: «همان‌ صبح‌ در حالیكه‌ راكت‌ها در پرواز بودند دیكتاتور پاكستان‌ به‌ سفیرش‌ در امریكا، جمشید ماركر، تلفن‌ كرد و هدایات‌ سختی‌ داد: "جج‌ وبستر (جانشین‌ كیسی‌ در سی‌آی‌ای‌) و چارلی‌ را پیدا كن‌ و برایشان‌ بگو: از برای‌ خدا همه‌ چیز را جابجا كنند.»

سوالی‌ كه‌ بعد از خواندن‌ كتاب‌ به‌ ذهن‌ خطور می‌كند اینست‌ كه‌ آیا جنگ‌ افغانستان‌ واقعاً جهاد بوده‌ است‌ یا جنگ‌ سی‌آی‌ای‌ علیه‌ اتحاد شوروی‌. اگر جهاد بوده‌ است‌ پس‌ چرا ما از دشمنان‌ اسلام‌ اسلحه‌ گرفته‌ ایم‌؟ و در تحلیل‌ نهایی‌ پاكستان‌ چه‌ بردی‌ داشت‌ و قهرمانان‌ واقعی‌ این‌ جنگ‌ كی‌ها اند؟

 «نیوز» ٢٥ اگست‌ ٢٠٠٣