یك معنای «فاحشه سیاسی» را انسان میتواند در اینگونه دفاع از دژخیمان
خواهر و مادر نشناس ملتی تیرهبخت دریابد. بهیچوجه لزومی ندارد از خیانتهای
جنگسالاران بنویسیم. مردم ما به ماهیت هرزهی آنان همانقدر آشنایند كه به
ماهیت ستایشگر «اكادیمسین» (٢) آنان.
از زبان كودكان این سرزمین باید گفت كه این دندان خاییها و اكتهای
ضد گلبدین، قاضی حسین احمد، تنظیمهای ساخت پاكستان و حتی طالبان و
القاعده، چهارزانو نشستن «اكادیمسین» صاحب و همفكرانش است پس از باد رها
كردن.
او مثل خود جنایتكاران «ائتلاف شمال» به رویش نمیآرد كه مگر «جمعیت
اسلامی» آقای «قهرمان ملی»، باند سیاف و باند خالص از «تنظیمهای بنیادگرای
ساخت پاكستان» نبودند؟ مگر قاضی حسین احمدها پدرخوانده و سرپرست این
جنایتكاران به شمار نمیرفتند؟ مگر جنرال حمیدگل ترینر نظامی و ایدیولوژیك
این آدمكشان و دست راست «استاد» نبود؟ مگر «حزب اسلامی حكمتیار» تا آخرین
روزها صدراعظم و «برادر قیادی مؤثر» این جنایتكاران و «سردار كثیرالابعاد»
نبود؟
سران جنایتكار جهادی همه بدون استثنا از بطن یك مادر و پدر سیآیای و
آیاسآی و زواید اسلامی آنها زاده شده اند لذا دستهای از آنان را ستودن و
دستهای را به چتلی برابر كردن تنها از یك ذات خاین، قومباز و پوشالی
ساخته است.
دروغ دیگر اینست كه یكصدم «هیاهوی سیاسی و فریادهای اعتراض» هم علیه
صاحبان اسلامی شما نیست بلكه بنابر دستور از «بالاجای»، از حافظ و قیم
قهرمانان شما، از دولت امریكا است كه چون بر این جنگ سالاران پلید اتكا
داشته و آنان را مدافع جانفدای منافعاش تشخیص نموده، نیروی غولآسای
رسانههای جهانیاش حمله را تنها و تنها بر طالبان و القاعده متمركز ساخته و
میخواهند داغ خون و خیانت احزاب جهادی در مخصوصاً چهار سال حاكمیت شان را
از اذهان مردم افغانستان و دنیا بشویند. چنانكه دیدیم و شنیدیم دولت امریكا
و متحدانش با كشته شدن «سپه سالار» همانقدر زانوی غم در بغل گرفت كه شما و
«ائتلاف شمال» و كلیه روشنفكران بیوجدان و سازشكار داخلی. این درد مشترك
خفتبار روشنتر از هر حرف و تبلیغ سرشت جنگ سالاران و مدافعان «اكادیمسین» و
«شایسته» آنان را برای مردم ما برملا میسازد.
میهنفروش واشنگتن نشین ما لیستی هم ارائه میدهد از «نیروهای مستقل و
سازمان یافته»ی ضد جنگ سالاران كه به ترتیب نامهای «جلالتماب اشرف غنی
احمدزی وزیر خزانه داری» (٣)، «محترم پروفیسور احدی رهبر افغان ملت و مقام
برجستة رهبری جریان پولی و بانك مركزی افغانستان»، «سلطنت طلبان (وحدت
ملی)»، «بقایای طالبان»، «شورای تفاهم قبرس»، «شورای تفاهم پاكستان» و...
در آن آمده اند.
ولی پوشالیای كه رییسانی مثل ترهكی، امین، ببرك و داكتر نجیب
داشته و «خادمدار» بوده باشد تصور میكند همین كه بر موشها نام گرگ و شتر
گذارد مردم هم میپذیرند.
هیچكدام از آنانی كه نام شان در لیست آمده از آن حد شهامت، صداقت و
وطندوستی برخوردار نیستند كه علیه سروران تازهی میهنفروش ما حرفی جدی به
زبان آرند.
اشرف غنی احمدزی یا دستور گرفته یا طبیعتاً آنقدر ذلیل است كه پشت
پشت داكتر عبداله خان «وزیر خارجه» رفتن را افتخار میپندارد. البته این
ذلت شامل تمام وزیرانی میشود كه عروسكی مثل او را «وزیر خارجه» قبول
دارند.
انورالحق احدی، بیچارهایست كه دیدیم به دهل «مارشال» صاحب و
همراهان رقصیده و برضد پاكستان مظاهره كرد كه هم خود را بیآب و مسخره
ساخت و هم حكومت آقای كرزی را. در لویه جرگه نیز بر زنده و مرده و بر
هرچه «ارزشهای سوسیال دموكراسی» است بینی فشاند و كلمهای علیه حضور سران
جنایتكار جهادی نگفت.
در مورد سلطنت طلبان كافیست به یاد بیاوریم كه ظاهر شاه، احمد شاه
مسعود را «فرزندم» یا چیزی شبیه آن خواند و در لویه جرگه وقتی یكی از سینه
چاكان مسعود با لحنی خادی علیه ظاهرشاه تاخت، از سنگ و چوب صدا بر آمد و از
طرفداران بزدل و معاملهگر ظاهرشاه نه.
بقایای طالبان كیستند؟ هركه باشند داغ طالبی داشتن مثل داغ جهادی،
آنان را آنقدر بویناك میسازد كه مخالفت و عدم مخالفت شان با جنگ سالاران
قیمت ندارد. دیگر اینكه هرچه از «بقایای طالب» زیر نظر امریكاییان در دست
باشند برای استعمال علیه «امیرالمومنین» و القاعده نگهداری میشوند و
«ائتلاف شمال» آنان را نیروی ذخیره خود میداند.
به همین ترتیب شورای تفاهم قبرس و غیره عموماً از مزدوران احزاب
تبهكار اسلامی بوده و درد شان هیچ چیزی نیست جز بدست آوردن چوكی و مقام
زیر سایهی «مسعود بزرگ» و مسعودهای كوچك یا «غازی حكمتیار» و سایر
دژخیمان.
و همینطور تا به آخر.
اما در پایان لیست از «تكنوكراتهای نجیب» هم تذكر رفته است. و این
دیگر استفراقی است از دهان خود «اكادیمسین» بر دهان «اكادیمسین». نجیب سرور
و رفیق او بود و «تكنوكراتها»یش هم از سلاله «نمایندگان خلق زحمتكش
افغانستان». آیا میهنفروش ما از نجیب و «تكنوكراتها»یش كاملاً طلاق گرفته
است؟ طلاق بعد از چهل سال مغازله با «تواریش»ها؟ یا شاید اكنون كه «راه
رشد غیر سرمایهداری» به تركستان انجامیده، «راه رشد پنجشیری بازی» به
صلاح تشخیص داده شده است؟
سپس «اكادیمسین» كیجیبی ـ جهادی كارروایی ستودگان جنایتكارش را بر
میشمرد:
هیچ افغان سالم اندیش، بیتعصب و روشن بین، منكر این تحولات تند
سیاسی در كشور ما نمیشود كه بعد از شهادت قهرمان ملی احمد شاه مسعود (٩
سپتمبر ٢٠٠۱) و تراژدی نیویارك (۱۱ سپتمبر ٢٠٠۱) این جنگسالاران جبهه متحد
مقاومت ملی افغانستان یكجا با پاسداران صلح سازمان ملل متحد در خط اول
جبهه ضد طاعون فراگیر طالبان، القاعده، تروریزم بینالمللی و نیروهای
تجاوزكار پاكستان قرار گرفتند، هزاران عربی، عجمی و پنجابی مسلح را، از
هرات، كرانههای آمو، بلخ، كندز قلب افغانستان، پروان و ننگرهار بزرگ و
پكتیا، با قبول قربانی و رشادت فراوان گرفتار و بمحابس دولت انتقالی
جلالتماب كرزی سپردند.
نه آقای «اكادیمسین»، برعكس بر هیچ افغان «سالم اندیش، بیتعصب و
روشن بین» پوشیده نیست كه اگر «پاسداران صلح سازمان ملل متحد»
(«اكادیمسین» گویا خجالت میكشد بگوید عساكر امریكایی) به سر وقت بقایای
«قهرمان ملی» نمیرسیدند، همه تار و مار شده آن طرف آمو میگریختند. «هزاران
عربی، عجمی و پنجابی مسلح» (همه برادران دینی و مالی و نظامی «قهرمان
ملی» و «جمعیت اسلامی»اش) نیز به زور بمباران با مدرن ترین بم افگنهای
امریكایی بود و نه هرگز «رشادت فراوان» تروریستهای «ائتلاف شمال» كه كشته
و اسیر شدند.
امریكاییان «كمك» نه بلكه به منزله مسیحادمانی بودند كه نازل شدند و
بر لاشهی بیرمق «ائتلاف شمال» خورده و آن را زنده ساخته و به كابل
نشاندند.
این حقایق را تنها كسی وارونه جلوه میدهد كه جای دلدادگی به
«همسایه بزرگ شمالی»اش را عشق پیری به «دولت امریكا» و «ارتجاع سیاه» (۴)
و پنجشیری بازی و «شمالی وال» گری گرفته باشد.
جالب است كه «اكادیمسین» ممدوحان بنیادگرایش را با همان اصطلاح
«تفنگ سالار» یا «جنگ سالار» یاد كرده و در ستایش از آنان در اوج شرفباختگی
و بیاعتنایی به احساس انزجار ٩٩% مردم ما نسبت به جنگسالاران
مینویسد:
این تفنگ سالاران با وصف ایستادگی و مقاومت دلاورانه برضد متجاوزین
خارجی، اینك به نقض حقوق بشر، سركوب حقوق و آزادیهای دموكراتیك مردم،
سوء استفاده از مقام نیپوتزم متهم میشوند و بخویش و قوم پرستی محكوم
میگردند. من نمیگویم كه این جنگ سالاران پیامبرانند، هیچ اشتباه نكرده
اند و در آینده نیز اشتباه نخواهند كرد.
عامل قدیمی كیجیبی خود را به بیخبری جاهلانهای میزند كه گویی
نمیداند كه از ددمنشیها و رذالتهای عزیزان تفنگ سالارش تنها «پیام زن»
نیست كه پرده برگرفته بلكه اینك «دیده بان حقوق بشر»، «سازمان عفو بین
الملل» و پارهای از معتبرترین رسانههای دنیا به شمول رسانههای امریكایی
نیز ناگزیر از بیان گوشههایی از واقعیت مافیای «ائتلاف شمال» شده و آنان
را خونریزتر، خاینتر و ریاكارتر از طالبان خوانده اند. جنگ سالاران بیمار
«اشتباه» نكرده اند،اینان مرتكب خیانت و موحشترین بیناموسیها و جنایتها
در حق ملت و بخصوص زنان ما شده اند. كوس رسوایی قوم و خویش پرستی و
سوءاستفاده از مقام آنان آنقدر بالا گرفت كه حتی سرپرستان امریكایی شان را
هم واداشت تا جهت انحراف افكار عامه و جلوگیری از عواقب «نامطلوب»،
مهرههایی را در وزارت دفاع جابجا كنند. «اكادیمسین» اگر كمی از وقاحتش
كاسته به غیرتش میافزود باید زیاد نه صرفاً به جواب دو تا از رسانههای
خارجی میپرداخت تا چاره افشای اوباش تفنگ سالارش را نزد آنها میكرد. این
اوباشان دینی كه صدای هرگونه انتقاد و اعتراض در داخل كشور را با خاد و ترور
و تفنگ شان خفه میكنند، در سطح خارج به روشنفكران بیوجدانی نیاز دارند
كه تمامی استعداد، حرامزادگی و دروغگویی خود را برای ترسیم سیمای «انسانی»،
«متمدن»، «طرفدار آزادی زن» و «طرفدار دموكراسی» از این گرگان خونخوار به
كار گیرند. بیكار نه نشینید!
آقای «اكادیمسین» شما در هفته نامه «امید» تان، در «پیام مجاهد» تان،
در «فردا»ی تان، در «رادیوی صدای آزادی» تان، در رادیو تلویزیون كابل به
ریاست جنگ سالار انجنیر اسحقخان تان، در ستره محكمه مولوی شینواری
گلبدینی و در كمسیون قانون اساسی ملا نعمتاله شهرانی تان و در وزارت
دفاع، خاد و وزارت عدلیه رسول سیاف تان میتوانید اعضای «راوا» یا
آزادیخواهان دیگر را به شیوه برادران طالب «تكفیر» و «واجب القتل» اعلام
نمایید، اما نشان بدهید كه در برابر مثلاً «دیده بان حقوق بشر»، روزنامههای
«گاردین»، «واشنگتن پست»، «ایندیپندنت» یا روزنامه نگارانی چون رابرتفسك
یا جانپلگر كه «قهرمان ملی» و «قهرمانان ملی» شما را قاتل، تاجران
هیروئین، رهزن، وابسته به دولتهای بیگانه و خاینان به افغانستان گفته
اند غیر از انكارهای سفیهانه و تحریف حقایق، چه حرفی برای گفتن دارید.
اتفاقاً در همین شماره «پیام زن»، مشت نمونه خروار گزارشهایی از ما و نقل
قولهایی از منابع خارجی آورده شده كه همه تف و نفرین است بر اظهارات
خاینانه شما. بفرمایید آنها را رد نمایید تا هم بیشتر عزیز «استاد» و «مارشال»
شوید و هم این مطبوعات پا از گلیم فراتر ننهاده و دیگر جرئت نكنند به
چوبدستهای امریكا بتازند.
هرچند ملال آور است، اما نمیتوان بدون آوردن یك جمله آخری از
پوشالی جهادیگرا شده، مطلب را به پایان برد:
... بگونه مثال از آغاز گشایش مكاتب عصری و تاسیس معارف نو در
افغانستان، هیچ وزیری را نمیتوان جستجو كرد كه برای دو تا سه ملیون شاگرد
معارف زمینه آموزش و پرورش را مهیا كرده باشد. فقط یونس قانونی این وظیفه
پرافتخار را انجام داده است. آگاهی سیاسی و قدرت تصمیمگیری دارد، تحصیلات
عالی دارد، بزبانهای دری و پشتو و زبانهای اكثریت مردم وطن با فصاحت و
روانی تكلم میتواند. تمام جوانی و عمر عزیز خود را در سنگرهای مقاومت ملی و
آزادیخواهانه با دشواریهای باورنكردنی سپری كرده است، افتخار خصومت دشمنان
خلق و وطن را كسب و یك پای خود را عملاً در راه استقلال و آزادی وطن از
دست داده است، در هیچ محكمهٔ قانونی باتهام نقض حقوق بشر محاكمه علنی و
محكوم نشده است.
اهانت به تفنگ سالاران، اهانت به اردوی منظم ملی، استقلال و سنن
پسندیده دینی خلق آزادی پرست وطن ماست.
البته رییس شاعران و نویسندگان پوشالی یادش رفته از بارزترین كمالات
یونس خان یعنی دریشی پوشیدن و نكتایی زدنش (كه حتی برادران «مكتبی»
ایرانی هم آن را حرام میدانند) بگوید كه هیچكس رقیبش شده نمیتواند جز
داكتر عبداله خان «وزیر خارجه». «اكادیمسین» و رفقای احمقش «مرحله تكاملی
انقلاب ثور» را به طرزی انفلاقی جار میزدند اما «مرحله تكاملی» اعجاب انگیز
یك بچه مدرسه دیده به پوشیدن لباس غربی «كافری» و مخصوصاً نكتاییهای
زیبایش را فراموش میكنند!
آیا حالا در درستی آن نكتهای كه در اول اظهار نمودیم تردیدی وجود
خواهد داشت كه دنائت و حقارت و ابتذال بعضی خاینان بومی حتی این مفاهیم
را هم خجل میسازد و در هیچ قاموسی جور نمیآید جز در قاموس گدیهای پرچمی و
خلقی این مینهفروشترین مینهفروشان تاریخ؟
یك فرد ولو هم جاسوس، باید چقدر پایینوپایینو پایین و پایین سقوط كند
تا برای یك جمعیتی، یك دین سالار فاسدِ (۵) تفنگ بدست و یك متحد دوستم،
سیاف، گلبدین و سایر جلادپیشگان چنین بچگانه مدیحه سرایی كند.
اوضاع و روزگار هنوز بر وفق مراد یونس قانونی و باندش است. هنوز او و
«برادران» به خاطر كشتار در كابل، غارت سنگهای قیمتی، تجارت هیروئین و
همدستی با سیاف، گلبدین، دوستم و غیره تبهكاران محاكمه و محكوم نشده اند.
اما كی شده است آقای «اكادیمسین»؟ مگر رفقاگلابزوی، سروری، كشتمند،
بریالی، نوراحمد نور، شهنوازتنی، حسن شرق یا خود شما و یا حسن كاكرها، نرشیر
نگارگرها، مصداقها،خلیل اله هاشمیانها و... یا «قیادیهای جهادی» تروریست
رسول سیاف، ربانی، امیر اسماعیل، دوستم، خلیلی، خالص و... به جرم ترورها و
بیناموسیها و خیانتها به وطن شان محاكمه شده اند كه یونس قانونی
شود؟
به هر حال به وضاحت پیداست كه دلك «اكادیمسین» ما میلرزد و فكر
احتمال وقوع محاكمه «رفقا» و «برادران» به اتهام «نقض حقوق بشر» همچون
تیری در كلهاش خلیده و آشفته و پریشانش میسازد و فاتحانه و ناگهانی به
محكمه كشیده نشدن یونسقانونی را علم مینماید. او از یونسقانونی نام
میبرد حالانكه در واقع غیر مستقیم میخواهد خود را بنمایاند كه هنوز «محاكمه
علنی و محكوم نشده است»!
مطمئن باشید جناب پوشالی، روز محاكمه جنایتكاران خلقی و پرچمی و
جهادی و طالبی حتماً رسیدنیست. لیكن وار خودتان زیاد خطا نباشد. اكنون كه
دولت امریكا به یك عضو ارشد كیجیبی و از مؤسسان حزب چاكر مسكو پناهندگی
داده است، اگر عمر تان وفا كند برای استعمال در موارد متعددی در نظر گرفته
شده اید و لذا امریكا شما را نه به محكمهای در افغانستان خواهد سپرد و نه
به محكمهای بین المللی. مسلماً به این شكرانگی هم هست كه به نجاست
همانهایی چسبیده اید كه در حال حاضر دردانههای سیآیای اند كه كشت و
تجارت هروئین شان را نادیده میگیرد چه رسد به جنایتكاریهای شان در كابل
و سایر ولایات.
از معجزه آموزشی و پرورشی ارباب جدیدش هیجانآلود سخن میگوید و فكر
میكند با این نوع تبلیغ ننگین میتواند روی ملیونها دالرِ زده شده از
اعانههای خارجی به این وزارت توسط وزیر اخوانی و همدستانش خاك
بیندازد.
ولی اگر جاسوس كیجیبی میگفت كه یونس قانونی از حسابهای بانكی
خود منجمله از محل درآمدهای تجارت لاجورد و زمرد و هروئین خود یا باندش برای
معارف به مصرف رسانیده است، گپش جالب میبود و آقای قانونی را نیز میشد
از «پدر خوانده»های مافیای وطنی «علاقمند معارف» به حساب آورد.
واقعاً زهی وقاحت، زهی وقاحت یك میهن فروش آن هم در آخرهای عمر كه
اهانت به تفنگ سالاران را اهانت به استقلال میخواند. انسان در میماند كه
«اكادیمسین» این حد از بیآزرمی و چشم پارگی را در كدام مكتب یاد گرفته
است، مكتب كیجیبی؟ مكتب ترهكی تا نجیب؟
به هر حال، حق داری «اكادیمسین»، حق داری كه با وصف حمل بار چهل
سال خیانت به این خاك، به هوای دژخیمان دینی «ائتلاف شمال» بپری و
چنین مستی و غر نمایی كنی؛ میدان بسیار خالیست!
راستی گناه تو چیست دستگیر خان پنجشیری، وقتی در كشوری در گردباد
تجاوز بیگانه و خودی، واصف باختریها، رازق روئینها، جلال نورانیها، صبور
اله سیاهسنگها، لیلا صراحت روشنیها، رهنورد زریابها، خالده فروغها، آصف
معروفها و سایر نشانداران ادبیات و هنر خنثی، خیانت، تسلیم و سازش كه بدون
داشتن كارت عضویت، برای روسها و میهنفروشان غمبر میزدند، از كار كردن زیر
دست تو عار نكردند، عطای انجمنت را به لقایت نه بخشیده و راه مبارزه با
قلم را علیه اشغالگران و سگان آنان و تبهكاران جهادی در پیش نگرفتند و
وقتی خلیلالههاشمیانها به «امیرالمومنین» بیعت نمایند، تو حق داری كلاهت
را كج بمانی؛ پوست شرفباختگی تو حق دارد صدها بار كلفتتر شود.
ای آه، در این وطن دیدنیدار دستهای «شكنندهتر از ابتذال» چقدر آزاد
و بیحیا و موهن در كار اند!
پاورقی ها:
۱ ـ دوستی كه لطف كرده و مطلب را از سایتی گرفته و برای ما
فرستاده متأسفانه فراموش نموده نام سایت را تذكر دهد.
٢ ـ درست است كه این فرد در وقاحت دست كمی از اعظمسیستانیها و
رهنورد زریابها ندارد تا از بستن لقبی عنایت شده از سوی اشغالگران روسی در
نامش خجالت بكشد. اما كاش رهنورد زریاب بفرماید كه كیجیبی و سگان
وطنیاش، دستگیر پنجشیری را در چه اموری «شایسته» تشخیص داده و «اكادیمسین»
نامیدند؟
٣ ـ از آنجایی كه وطنفروش ما بسیار بسیار «ادیب» و «شاعر» هم است،
«شاعرانه»تر دانسته یا شاید در امریكا یادش داده اند كه وزیر مالیه را «وزیر
خزانه داری» بگوید! مگر او چه كم دارد از انجمنیها كه چپ و راست «پزشك» و
«دكتر» و «دانشگاه» باد كنند و او «خزانه داری» نپراند؟
۴ـ میهنفروشان پرچم و خلق، زمانی بنیادگرایان را «ارتجاع سیاه»
مینامیدند.
۵ـ حتی ملل متحد هم نتوانست ستمگری و فساد آقایان «مارشال» و قانونی
را اغماض نماید.