In this issue
عقرب ۱٣٨٢ - اكتوبر ۲٠٠٣
شماره‌ مسلسل‌ ۵٩ Payam-e-Zan



كدام‌ ملاحظات‌، دوستان‌؟


احمد شاملو



برای كسی چون‌ من‌ كه‌ به‌ دليل‌ ناراحتی جسمی نمیتواند برای دفاع‌ از حق‌ خود سلاح‌ بردارد و ناگزير است‌ تنها به‌ قلم‌ زدن‌ اكتفا كند، ادامه‌ مبارزه‌ از خارج‌ كشور فقط‌ در صورتی قابل‌ توجيه‌ است‌ كه‌ سرپوش‌ اختناق‌ پليسی مجالی برای تنفس‌ آزادی، برای نوشتن‌ و گفتن‌، باقی نگذارد. اميدوارم‌ ديگر چنان‌ وضعی پيش‌ نيايد، هرچند كه‌ همين‌ حالا هم‌ شرايط‌ بدبينانه‌ كم‌ نيست‌ و میتوانم‌ بگويم‌ كه‌ چهار دقيقه‌ مجال‌ سخن‌ گفتن‌ (كه‌ آن‌ را بايد، آزادی صادق‌ خانی، ناميد) غنيمت‌ مغتنمی نيست‌، عطائی است‌ كه‌ بدون‌ گشاد دستی میتوان‌ به‌ لقای آقايان‌ بخشيدش‌. ـ البته‌ در اين‌ مورد خاص‌ بايد اين‌ را هم‌ بگويم‌ كه‌ من‌ استفاده‌ از وسايل‌ ارتباطی دولتی را اصولاً در هيچ‌ شرايطی برای روشنفكران‌ تجويز نمیكنم‌. وسايل‌ ارتباط‌ جمعی دولتی، مفت‌ چنگ‌ روشنفكران‌ دولتی!ـ هيچ‌ دولتی آن‌ قدر آزاده‌ نيست‌ كه‌ سخن‌ منتقدان‌ خود را تحمل‌ كند. پس‌ اگر كرد حتماً كلكی در كار است‌... برنامه‌ اجتماع‌ زنان‌ را در تلويزيون‌ تماشا كرديد؟ ـ خوب‌، اين‌ يك‌ چشمه‌اش‌!... اجتماع‌ زنان‌ را (ظاهراً بدون‌ سانسور!) در تلويزيون‌ نمايش‌ دادند فقط‌ برای آنكه‌ در نظرگاه‌ متعصبان‌ طومار امضا كن‌ متهمش‌ كنند كه‌ به‌ تحريك‌ عوامل‌ ضد انقلاب‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و ادعای حضور فلان‌ هنرپيشه‌ و خواهر شريف‌ امامی را هم‌ دليل‌ آن‌ شمردند، ـ گفتند خواهر شريف‌ امامی، اما ديگر به‌ روی خود نيآوردند كه‌ آن‌ خانم‌، اگر خواهر شريف‌ امامی است‌ همسر احمدآرامش‌ نيز بوده‌ است‌، يعنی همسر مرد مبارزی كه‌ دستگاه‌ مورد حمايت‌ شريف‌ امامیها از سرسختی او به‌ تنگ‌ آمده‌ بود و به‌ دست‌ عمال‌ ساواك‌ در پارك‌ فرح‌ به‌ خون‌ كشيده‌ شد و به‌ قتل‌ رسيد... خوب‌، به‌ اين‌ ترتيب‌ بعيد نيست‌ كه‌ عرايض‌ بنده‌ هم‌ «زهرپاشی عوامل‌ ارتش‌ شاه‌، تلقی بشود، زيرا متأسفانه‌ پدر من‌ هم‌ سرهنگ‌ ارتش‌ بوده‌ است‌.» (بخشی از مصاحبه‌ با خبرنگار كيهان‌ كه‌ به‌ چاپ‌ نرسيد)

دوستان‌ عزيز و پايمردان‌ سنگر آيندگان‌،

مرا ياری كنيد تا از طريق‌ روزنامه‌ شما به‌ هموطنان‌ بيداردل‌ اعلام‌ خطر كنم‌ كه‌ دست‌ سانسور، بار ديگر، و اين‌ با از آستين‌ ديگری بر گلوی مطبوعات‌ پنجه‌ افكنده‌ است‌ و خفقان‌ رژيم‌ شاه‌ كه‌ بر سر نيزه‌ ارتش‌ و خشونت‌ ساواك‌ او استوار بود، اين‌ بار در شرايطی تجديد مطلع‌ میكند كه‌ بر پايگاه‌های تعصب‌ تكيه‌ كرده‌ به‌ سلاح‌های تكفير و نفرير مسلح‌ شده‌ است‌. مهرهای لاستيكی مورد استفاده‌ شاه‌ و ساواك‌ (از قبيل‌: عوامل‌ بيگانه‌ اخلال‌ گران‌، ضد انقلابی، تجزيه‌ طلب‌، و...) بار ديگر از سطل‌های آشغال‌ بيرون‌ آمده‌ گردگيری شده‌ است‌ و اكنون‌ بیدريغ‌ بر پرونده‌ تمام‌ كسانی زده‌ میشود كه‌ مرغ‌ عزا و سورند، و (تا هنگامی كه‌ توده‌ مردم‌ آگاهی سياسی نيافته‌ به‌ تميز دشمن‌ از دوست‌ قادر نيست‌ و ميان‌ كودتا و انقلاب‌ فرقی نمیگذارد) ناچار بايد اين‌ سرنوشت‌ غم‌انگيز را بپذيرند كه‌ زير چشم‌ شكمچرانان‌ اين‌ هر دو سفره‌ به‌ يك‌ بيان‌ قربانی شوند.

گفت‌ و گوهايی كه‌ خبرنگاران‌ كيهان‌ و اطلاعات‌، حدود بيست‌ روز پيش‌ با من‌ انجام‌ داده‌ بودند، خيلی ساده‌، «به‌ چاپ‌ نرسيد»! كيهان‌ در نهايت‌ امر چاپ‌ آن‌ را مشروط‌ كرده‌ به‌ «پس‌ گرفتن‌ يكی از سوال‌های خبرنگار خود» و در نتيجه‌، حذف‌ پاسخ‌ مربوطه‌، و اطلاعات‌ صريحاً اعلام‌ كرد كه‌ مصاحبه‌ از طرف‌ يكی از آيات‌ عظام‌ كه‌ به‌ «سرپرستی اطلاعات‌» منصوب‌ شده‌ است‌ مورد سانسور كامل‌ قرار گرفته‌ و چاپ‌ نمیشود!

دوستان‌ اطلاعاتی با شكايت‌ از موضعی، كه‌ در آن‌ دستگاه‌ مطبوعاتی پيش‌ آورده‌ اند، چيزهايی در حدود اين‌ معنی میگفتند كه‌ «فشار، جان‌ ما را به‌ خرخر مان‌ رسانده‌ است‌ و اگر ملاحظاتی در ميان‌ نبود تا كنون‌ اين‌ سنگر را رها كرده‌ بوديم‌»

كدام‌ ملاحظات‌، دوستان‌؟ ـ آيا تاريخ‌ مبارزه‌ای بيست‌ و پنجساله‌، در آستانه‌ نخستين‌ پيروزی میتواند به‌ همين‌ سادگی فدای تعصبات‌ مشتی خام‌انديش‌ شود كه‌ توانسته‌ اند به‌ تحريك‌ ميراث‌ خواران‌ رژيم‌ گذشته‌ دست‌ و پای شما را از هم‌ اكنون‌ در پوست‌ گردو بگذارند؟ـ نه‌ شما بوديد كه‌ زير فشار نظاميان‌ شاه‌ خم‌ به‌ ابرو نياورديد و چنان‌ به‌ استقامت‌ دست‌ به‌ بزرگترين‌ اعتصاب‌ مطبوعاتی سراسر تاريخ‌ زديد؟

ما را گرفتار «پاره‌ئی ملاحظات‌» كرده‌ اند و هنوز هيچی نشد كار «عدل‌» مورد ادعا را چنين‌ به‌ اختناق‌ كشيده‌ اند.

پس‌ باش‌ تا صبح‌ دولتش‌ بدمد! ـاسبات‌ تأسف‌ است‌: منی كه‌ در شرايط‌ اختناق‌ سال‌ ۵٠ آن‌ قدر آزادی داشته‌ ام‌ كه‌ در همين‌ روزنامه‌ كيهان‌ بنويسم‌ كه‌ «ليس‌ خور چكمه‌ ظالم‌ به‌ پنهانی زبان‌ چكمه‌ ليس‌ها است‌ و قدرت‌ ظلم‌ آنها با طاقت‌ تحمل‌ مظلومان‌ برآورده‌ میشود» اكنون‌ فقط‌ در فاصله‌ چند روز كه‌ از «نخستين‌ مرحله‌ انقلاب‌» میگذرد آن‌ قدر آزادی ندارم‌ كه‌ از مفهوم‌ اين‌ انقلات‌ برداشتی به‌ دست‌ بدهم‌، آيا اين‌ بوته‌ خاری نيست‌ كه‌ مستقيماً از «پاره‌ئی ملاحظات‌» شما آب‌ خورده‌ است‌؟

مقدمه‌ را كوتاه‌ میكنم‌ و خلاصه‌ئی از متن‌ مصاحبه‌ با خبرنگار اطلاعات‌ را با يك‌ «توضيح‌ اضافی برای چاپ‌ در اختيار شما میگذارم‌.» با ذكر اين‌ نكته‌ كه‌ شكايت‌ خود را از «تجديد سانسور در مطبوعات‌ به‌ عنوان‌ نخستين‌ قدم‌ برای اعمال‌ ديكتاتوری قشری تازه‌ئی به‌ جای ديكتاتوری ظاهراً سرنگون‌ شده‌، همراه‌ با تقاضا از سنديكای نويسندگان‌ و خبرنگاران‌ مطبوعات‌ برای تشكيل‌ جلسه‌ مشتركی با كانون‌ نويسندگان‌ ايران‌ و كانون‌ حقوقدانان‌ و انجمن‌ دفاع‌ از آزادی مطبوعات‌ و گروهی دفاع‌ از حقوق‌ بشر به‌ منظور بررسی موضعی» كه‌ به‌ قول‌ دوستان‌ اطلاعاتی در موسسات‌ اطلاعات‌ و كيهان‌ پيش‌ آورده‌ اند، با پيگيری كامل‌ تعقيب‌ خواهم‌ كرد.

به‌ ضد انقلاب‌ فرصت‌ شكل‌گيری ندهيم!