به نظر میرسد معلقزدنهای آقای صبغتاله مجددی بین ضدیت با گلبدین و سازش با او به نهایت خود میرسد كه البته با توجه به ماهیت و بینش سیاسی ایشان زیاد تعجب ندارد. ولی فقط میتواند مایه تاسف بسیار باشد كه چگونه حرص و آز چوكی و مقام قادر است حتی در پس پیری افرادی را آنقدر ذلیل و بیچاره بسازد كه در برابر قاتل پسرش، دشمن بیرحم و گستاخ و دیرینش زانو زده و لب به ستایش گشاید. میدانیم كه تا چند ماه پیش آقای مجددی خوش داشت گلبدین را اكثراً با صفت «بدفعل» و... یاد كند. ولی اكنون ایشان را میبینیم كه پوست پشك را به روی كشیده یا نكشیده برای دیدار گلبدین شب و روز نمیشناسد تا اگر بشود با عشق چوكی در دل خود را به پای «برادر قیادی» و «صدراعظمش» آویزان كند. (۱) بدین ترتیب وی آخرین میخها را بر تابوت بیافتخار سیاسیش میكوبد. هیچكس فراموش نخواهد كرد كه زمانی آقای مجددی در گیر و داری با گلبدین كه گپ به تفنگچهكشی هم رسیده بود خطاب به برادر جهادی تروریستش گفته بود: «برای من تو یك پیاله مكروبی بیش نیستی ولی بخاطر افغانستان با تو مینشینم.» («فرنتیرپست»، ۲۷ مارچ ۱۹۸۸)
و اكنون وی با خونسردی یا شدید با احساس خجلت، لب بر لب این عصاره مكروب مینهد. مگر كسی از سركشیدن جام مكروبی آنچنان كثیف و كشنده زنده میماند؟
یادداشت ها:
۱) در همین حال جالب است که آقای مجددی بمنظور تکمیل چاپلوسی در برابر گلبدین، بر برادران جهادی دیگرش ربانی و احمد شاه مسعود از زبان به اصطلاح سخنگویش، چنین چشم میکشد: "ما مخالف راکت باران کابل هستیم اما استفاده از نیروی نظامی را رد نمیکنیم." (فرنتیر پست، اول جنوری ۱۹۹۳)