
زندانیان آزادشده فلسطینی به «میدلایست آی» گفتهاند که چگونه زندانبانان اسراییلی با آنان «مانند حیوان رفتار میکردند» و برخی را «به طرز وحشیانهای تا حد مرگ شکنجه میدادند».
سربازان اسراییلی زندانیان فلسطینی را در کفن پیچانیده و زندهبهگور میکردند. هنگامی که آنان بر اثر خفگی قریب به مرگ میشدند، جریان کمی از هوا را باز میساختند تا زنده بمانند، و عین عمل لحظاتی پس دوباره تکرار میشد. این از معدود موارد شکنجههای جانفرسایی است که مقامات اسراییلی بر بازداشتشدگان فلسطینی اعمال کردهاند.
پس از تبادل زندانیان میان حماس و اسراییل، صدها اسیر روایتهای وحشتناک مشابهی را اظهار داشتهاند. «میدلایست آی» گفتگوی برخی از اسیران تازه آزادشده را در مورد آزاد و اذیت فسطینیانی که در زندانهای اسراییل «تا سر حد مرگ شکنجه میشدند»، منتشر نموده است.
«با ما مانند حیوان رفتار میکردند»
محمود اسماعیل ابوخاطر ۴۱ ساله در بیمارستان کمال عدوان در شمال غزه بود که در ۲۰ اکتوبر ۲۰۲۴، طیاره بیپیلوت نظامی اسراییلی بر فراز منطقه به پرواز درآمده و از طریق بلندگو دستور داد تا «مردم این محله باید تسلیم شوند.» او چنین به یاد میآورد:
«آنان همزمان با پخش این پیامها به سوی خانهها و بالکنها شلیک و منازل اطراف را بمباران میکردند تا ما را وحشتزده سازند. همان دم بود که ما را نیز بازداشت کردند.»

رمضان شملخ، جوان ۲۱ساله ساکن غزه، به تاریخ ۲۰ فبروری ۲۰۲۴ توسط سربازان اسراییلی در خانهاش مورد حمله قرار گرفته بصورت وحشیانه شکنجه شد.
ابوخاطر گفت که شکنجه از لحظه اسارت آغاز و تا آخرین لحظه قبل از رهایی ادامه یافته و «با ما مانند حیوان رفتار میکردند، نه انسان.» به گفته او پیش از انتقال به زندان، اسیران را به مکانی شبیه به فارم مالداری در غزه بردند که ناگزیر بودند شبهای سرد زمستان را تنها با لباسهای زیر و پوشش نازک سفیدرنگی که به آنان داده شده بود، تحمل نمایند. وی میافزاید:
«دست و پایمان را با زنجیر بسته و با بوتلهای آب یخزده و بوتلهای پر از زیتون، لت و کوب میکردند.... سربازان درون یک ظرف ادرار و سپس آن را روی صورت و بدن ما میریختند.»
پس از آن ابوخاطر به کمپ بدنام نظامی سدِ تیمان منتقل گردید، جایی که نزدیک به دو ماه با دستان بسته نگه داشته شد. او میگوید:
«این یک اردوگاه شکنجه برای مردان است.... آنان ما را وادار میساختند تا از سپیدهدم الی نیمهشب بدون حرکت بنشینیم. تنها با اجازه و با دستان بسته میتوانستیم به تشناب برویم، گاهی افسر اجازه میداد و گاهی نه و بسیاری از زندانیان راهی نداشتند جز این که روی خودشان ادرار کنند.»
با وجود محدودیت در استفاده از تشناب و نبود امکانات صحی، سربازان بازداشتشدگان را وا میداشتند تا در سرمای سخت دسامبر و جنوری، یک روز در میان با آب یخ حمام نمایند و اگر متوجه میشدند که کسی سرپیچی نمود بلافاصله مجازات و شکنجه میشد.
با این حال به گفته ابوخاطر یکی از مدهشترین روشهای شکنجه در سدِ تیمان این بود که زندانیان را به شکلی فریب میدادند که گمان برند در حال غرق شدن یا خفگی تا سرحد مرگ اند. او چنین توضیح میدهد:
«آنان بازداشتی را داخل کفنی قرار میدادند که به یک پایپ متصل بود و کمره کوچکی داخل آن قرار داشت. سپس او را درون یک گودال دفن و از طریق کمره او را زیر نظر میگرفتند. به محض این که زندانی در آستانه خفگی کامل قرار گرفته و تصور میکرد در حال مرگ است، نگهبانان مقدار کمی هوا را وارد گودال میکردند تا زنده بماند.»

شواهد شوکآوری از شکنجه و بدرفتاری بر بدن غالب الرادی، زندانی مسن از شمال غزه که بر اساس توافق تبادله زندانیان رها شد.
شکنجه تا سرحد مرگ
ابوخاطر به یاد میآورد که از تلخترین لحظات در زندان، دیدن شکنجه مرگبار مصعب هنیه، برادرزاده اسماعیل هنیه، رهبر پیشین سیاسی حماس بود .او گفت مصعب پس از قرار گرفتن تحت «شکنجه سبعانه» و زخمی شدن پاهایش، در ماه جنوری در زندان عوفر جان باخت. ابوخاطر توضیح داد:
«افسران هیچ کمک صحی به او ارایه نکرده و در نهایت کرمها از زخمهایش بیرون آمدند و او کنترل مثانهاش را از دست داد.... یک روز زندانیان از سربازی شنیدند که او مرده است. آنان از پشت میلهها دیدند که چگونه بدنش را در کفن پیچیده و بردند.... وقتی وارد زندان شد، حدود ۱۲۰ کیلو گرام وزن داشت، اما در روزهای پایانی عمرش به ۵۰ کیلو گرام رسیده بود.»
قبل از رهایی ششمین گروه از زندانیان فلسطینی در چهارچوب تبادل اسرا میان اسراییل و حماس، ابوخاطر به زندان نقب منتقل شد. وی و سایر زندانیان نمیدانستند که قرار است تبادله گردند اما در جریان یک هفته پیش از آزادی، برای نخستین بار از زمان بازداشت، به آنان «غذای واقعی» داده شد:
«آنان شروع کردند به دادن غذای پخته و پنیر. طوری نمایش میدادند که گویی با ما برخورد خوب داشتهاند. اما نمیدانستیم که قرار است آزاد شویم تا این که هییتی از صلیب سرخ ساعت ۲ بامداد روز تبادله به دیدار ما آمد…. صبح آن، [افسران اسراییلی] پیراهنهایی به ما دادند که روی آنان نوشته شده بود: "نه هرگز فراموش میکنیم و نه میبخشیم" و در کنار آن ستاره داوود و نشان ارتش اسراییل چاپ شده بود. آنان ما را مجبور ساختند تا آن پیراهنها را به تن نماییم.... ابتدا مخالفت ورزیدم اما گفتند هر کسی نپوشد، آزاد نخواهد شد. پس ناچار پوشیدیم اما به محض ورود به غزه، آنها را درآورده و آتش زدیم.»
ابراهیم عبدالرزاق المجدلاوی ۶۳ ساله میگوید که افسران اسراییلی «هیچ رحمی نداشتند، چه ۱۶ ساله باشی و چه ۶۰ ساله.» مجدلاوی با وجود کهولت سن مورد شکنجه، تحقیر و سرزنشهای مداوم سربازان جوان اسراییلی قرار گرفته است. او به «میدلایست آی» میگوید:
«وقتی به سدِ تیمان رسیدیم، در هوای سرد و باران شدید تمام لباسها را از تن ما درآوردند، حتی لباس زیرمان را، سپس لباسهای نازکی به ما دادند.... در صورت کوچکترین حرکت یا حرفی، سربازان ما را مورد سرزنش و کتک قرار میدادند. برخی از مجازات برای حرف زدن یا حرکت بدون اجازه، شامل ایستادن روی یک پا به مدت چند ساعت بود.»
بیتوجهی صحی
از آن جا که المجدلاوی معلم و به زبان عبری مسلط بود، افسران اسراییلی او را وادار مینمودند تا در داخل زندان از یک مکان به مکان دیگر جهت ترجمه برود. وی اظهار میدارد:
«گاهی مرا میآوردند تا دشنامهایشان را برای زندانیان بیمار ترجمه نمایم. وقتی زندانیای بر اثر مریضی نمیتوانست بایستد، او را با کتک تهدید میکردند که اگر بلند نشود، به سلول انفرادی منتقل خواهد گردید.»

تعدادی از اسیران فلسطینی قبل و بعد از رهایی از چنگ فاشیستهای صهیونیست.
وی در ادامه میافزاید:
«زندانی دیگر رهاشده که از ترس تهدیدات پیگرد اسراییل نمیخواهد نامش فاش شود، مردی ۶۲ ساله از شمال غزه است که سه ماه در سدِ تیمان اسیر بود. او اظهار داشت که "آنان گفتند که هر جا برویم و هر کاری انجام دهیم، ما را تحت نظر داشته و خواهند دید. افسر گفت که اگر دست از پا خطا کردید تنها یک بمب طیاره بیپیلوت برایتان کافی است."»
این معلم متقاعد پس از آن در ماه نوامبر اسیر گشت که در اثر بمباران نیروهای اسراییلی بر خانهاش خود و دخترش زخم برداشتند. وی میگوید:
«ما تصمیم گرفتیم خانه را ترک نماییم اما آنان مرا در یک ایست بازرسی دستگیر کردند. از همان لحظه اول بدون هیچ دلیلی جز ماندن در خانه و تخلیه نکردن آن، دست به لتوکوب و تحقیر زدند.»
او که مبتلا به دیابت، مشکلات پروستات و بیماری مفصلی است و در طول سه ماه بازداشت حدود ۱۵ بار از هوش رفته، توضیح میدهد:
«هر بار که ضعف میکردم، دستبندهایم را باز و آب سرد روی صورتم میپاشیدند. وقتی به هوش میآمدم، ۳۰ تا ۶۰ دقیقه فرصت میدادند تا کامل حواسم را به دست آرم، سپس دوباره دستهایم را بسته و شکنجه را از سر میگرفتند. آنان فحشهای رکیک نثار ما کرده و مجبور میساختند تا خود را با همان الفاظ ناسزا خطاب نماییم. یک بار که چنین ننمودم، سربازان به شدت به من حمله برده و بیرحمانه کتک زدند.»

وائل جمعه از قربانیان شکنجه در گتوهای اسراییل مثل تعداد دیگر زندانیان رها شده در شفاخانه بستری شد.
زندانی آزادشده مذکور در ادامه میگوید که یکی از روشهای شکنجه، وادار کردن آنان به نشستن در حالتهای زجرآور برای ۱۹ ساعت در روز بود:
«تقریبا سه ماه، ما را وا داشتند تا هر روز ساعت ۵ صبح بیدار شده و تا نیمهشب در وضعیتهای بسیار تحملناپذیر و دردناک بنشینیم. صبحها، با ضربات محکم میلههای فلزی به قفسهای ما، با وحشت از خواب بیدارمان میکردند.»
شخصی از بستگان این زندانی به «میدلایست آی» گفت که او پس از رهایی دچار آسیبهای عمیق روانی شده است:
«ما ناگزیر با او همانند یک کودک رفتار نماییم؛ از هر چیز وحشت داشته و با کوچکترین اتفاقی عصبانی میشود.»