آیینـه‌ مجاهد

قسمت‌ دوم


صادق‌ پیكار ـ دهلی‌ جدید

كاكلت‌ خواب‌ پریشان‌ است‌ وای‌ از ریش‌ تو
نوش‌ تو خون‌ یتیمان‌ است‌ وای‌ از نیش‌ تو
دزد و غارتگر بود یاران‌ دور و پیش‌ تو
پیشه‌ات‌ كشتار انسان‌ است‌ وای‌ از كیش‌ تو
جانور گشتی‌ نشان‌ و نام‌ انسانت‌ چه‌ شد
بی‌ عطوفت‌ گشتی‌ و تیمار بیمارت‌ چه‌ شد
شب‌ به‌ دزدی‌ می‌روی‌ اموال‌ غارت‌ می‌كنی
روز در مسند به‌ نفع‌ خود قضاوت‌ می‌كنی‌
هم‌ به‌ مسجد می‌روی‌ وعظ‌ و امامت‌ می‌كنی
آفرینت‌ امر شیطان‌ را رعایت‌ می‌كنی‌
سبحه‌ و سجاده‌ گم‌ كردی‌ و قرآنت‌ چه‌ شد
لاف‌ تقوی‌ می‌زنی‌ پاكی‌ وجدانت‌ چه‌ شد
چند روزی‌ در وطن‌ كف‌ خوان‌ و جادوگر شدی‌
طالعت‌ بیدار شد بر ملك‌ زورآور شدی‌
عاقبت‌ گشتی‌ وزیر و صاحب‌ دفتر شدی‌
میهنت‌ بفروختی‌ و خوب‌ سوداگر شدی‌
اندرین‌ سودا بجز ایمان‌ نقصانت‌ چه‌ شد
بی‌ وطن‌ گشتی‌ نشان‌ و نام‌ افغانت‌ چه‌ شد
كارخوبت‌ دخترهمسایه‌ را بازور خواستگاری‌ بود
محفل‌ و عروسی‌ و مهمانیت‌ از پول‌ سركاری‌ بود
تار تار ریش‌ تو دام‌ و ریاكاری‌ بود
جشن‌ و عید و هم‌ براتت‌ مردم‌آزادی‌ بود
سگرت‌كنت‌ می‌كشی‌آن‌ چرس‌ ونصوارت‌ چه‌شد
شربت‌ جو می‌زنی‌ معجون‌ و تریاكت‌ چه‌ شد
مال‌ بیت‌المال‌ را تاراج‌ كردی‌ زود زود
ثروت‌ ملت‌ ز ملك‌ اخراج‌ كردی‌ زود زود
درپشاور موتر و سرویس‌ را گاراج‌ كردی‌ زودزود
زیور ناموس‌ خلق‌ آماج‌ كردی‌ زود زود
نی‌ زمرد ماندی‌ نی‌ ز لعل‌ و مرجانت‌ چه‌ شد
معدن‌ و آن‌ لاجورد كوهسارانت‌ چه‌ شد
رتبه‌ ها دادی‌ به‌ خویشاوند و باغبانباشی‌ات‌
كرسی‌ عضو سفارت‌ یافت‌ چایدارباشی‌ات‌
آمر گمرك‌ شده‌ دربان‌ و آبدارباشی‌ات‌
خلق‌ و پرچم‌ هم‌ همی‌خندد به‌ این‌ اوباشی‌ات‌
آفرین‌ ای‌ بی‌هنر معیار و میزانت‌ چه‌ شد
بی‌بصیرت‌ گشتی‌ و آن‌ عدل‌ و انصافت‌ چه‌ شد