انبوهی از بریدههای «شهروند» را مرور میكردم كه چشمم به نوشته مختصری از خبرگزاری آلمان درباره داكتر مسعودهجلال و عكس وی افتاد در شماره ۸۱۵. جالب است كه در پهلوی عكس خانم مسعوده، عكسی از یك تظاهرات «راوا» آورده شده است كه طبعاً باید خانم مسعوده مثل جن از بسماله از آن ترسیده و به خبرگزاری آلمان یا «شهروند» اعتراض كرده باشد كه چرا عكسش را در كنار صحنهای از تظاهرات سازمانی به چاپ رسانده اند كه خواهان سرنگونی بنیادگرایان و منجمله باند جمعیت ربانی است كه او با آن سروسر دارد. (اگر خانم موضوع را رد هم كند ارزش ندارد چرا كه نه در گذشته و نه حال هیچگاه علیه بنیادگرایان مبارزه نكرده و برعكس مقابل آنان به طرز زنندهای سازشكار و متملق بوده است.)
هرچند ما ارتجاع و اسلامفروشی های نفرتانگیز این خانم را در جریان انتخابات ریاست جمهوری شاهد بودیم(١) اما اكنون به بركت مطلب مذكور به دروغهای شاخداراش هم پی میبریم.

او همانند دیگر بنیادگرایان بلد است چگونه مقابل غربیان قیافه بگیرد و برای خوشآیند آنان مخصوصاً به همان چیزهایی اشاره نماید كه هرگز اعتقادی به آنها نداشته است.
یك دروغ مهم كه به خبرگزاری آلمان تحویل داده اینست: «من افراد مسلح را خلع سلاح و جنگسالاران را خلع قدرت و جنایتكاران جنگی را به دادگاه بینالمللی لاهه تسلیم خواهم كرد!»
ولی آن خبرنگار آلمانی نمیداند كه آن حرفهای زیبا و مردمپسند و انسانی تنها و تنها برای مصرف تبلیغاتی و «مدرن» و «متمدن» جلوه كردن پیش بیگانگان بوده و ذرهای از باور قلبی گوینده به آنها ناشی نمیشود. خانم مسعودهجلال اگر بیشرمانه دروغ نمیگفت و به آن ابتداییترین خواست مردم پابند میبود و با وزیر شدن وجدانش را نمیفروخت باید دعوت به كابینه را قاطعانه رد میكرد به این عنوان كه نمیتواند با جنایتكارانی مثل خلیلی، ضیامسعود، اسماعیل، دانش، حسینانوری وغیره كله بجنباند؛ او اگر دروغگو نباشد باید بفرماید كه آیا از لحظه وزیر شدن تا امروز حتی یكبار آنقدر شرافت به خرج داده كه توجه كابینه را به «تسلیم كردن» جنگسالاران جلب نماید؟ اگر او ریاكار نباشد، چرا به خاطر بیتوجهی مطلق دولت و نیروهای ایساف به تجاوز به رحیمهگك ۱۳ ساله و اخیراً سنگسار آمنه ۲۹ ساله به چوكی وزارت تف نكرده از آن استعفا نداد؟ اگر او دورو و محیل نباشد آیا تا به حال برای خبرنگاری خارجی یا داخلی اشارهای ولو بسیار دور انداخته به وجود سلاطین هروئین و جنایتسالاران در دم و دستگاه دولت داشته است؟ اگر او وجدانش را سودا نكرده بود آیا حاضر میشد به نامگذاری جادهای به اسم سرجنایتكاری چون مزاری، خوش و خندان رأی دهد؟ اگر او عوامفریب نمیبود...
دروغ شاخدار دیگری كه خانم به خبرگزاری ابراز داشته اینست: «تصمیم دارد با یك تیم جدی و "پاكیزه" در انتخابات شركت كند.»
از مسعوده خانم میپرسیم آیا آن «تیم پاكیزه» همین تیم آقای كرزی است كه به علت حضور «پاكیزگانی» مثل ملاشینواری، داكتر عبداله، خلیلی، اسماعیل و آن دو زن همفكر و هم سطحش به حد كافی «پاكیزگی» دارد كه به عضویت به آن تن دادهای؟
از اینها گذشته كاش خبرنگار آلمانی امروز از او بپرسد كه: «شما اگر مخالف كرزی نبودید چرا خود را مقابل او كاندید كردید و اگر مخالف بودید چطور شد كه آسان به كابینهاش خزیدید؟»
میدانیم كه او سرخ شده و نمیتواند جوابی ارائه كند. اما جواب واقعی را ما میدانیم:
امریكاییان و آقای كرزی در هر حال به چند زن به مثابه زینتالمجلس و «داری دارم» نیازمند اند و او هم یكی از آن زینتیهای بیپرنسیپ و بیارادهای بود كه پس از تبلیغات فراوان برایش، وارد كابینه شد تا مردم دنیا ببینند كه زنان افغانستان «همیشه در صحنه» اند!
(۱) از آنجمله پوسترهای كلانی كه وی را گردن پت، كفنپوش، در كنار قرآن و با دستهای بالا شده برای گویا «نیایش» نشان میدادند و برای جلب توجه دولت امریكا، سیاف، قانونی، خلیلی وغیره كه یعنی شش قاته بنیادگرا است و خیلی به درد آنان میخورد! البته این امور را طوری با چاشنیهای غلیظ دفاع از اسلام انجام میداد كه گویی حتی در شرایط حاكمیت جنایتسالاران جهادی هم، اسلام خانم در خطر باشد!