و قصـه روشنفكران وطنی كه زبان پوشالیان و طالبان و جهادیان شدند
ادواردسعید، متفكر، محقق و مبارز فلسطینی در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۳ بر اثر سرطان خون در نیویارك درگذشت. او در ۱۹۳۵ در بیتالمقدس در خانوادهای مسیحی به دنیا آمد. دوران كودكی خود را در مصر گذراند و سپس به عنوان محصل راهی امریكا گشت. او استاد ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی در پوهنتون كلمبیا بود. كتاب «شرقشناسی» كه در ۱۹۷۸ چاپ شد مهمترین اثر او به شمار میرود. او در آن اثر به این مسئله پرداخته است كه شرقشناسی در دانشگاههای غربی تمام و كمال بر توهمات امپریالیستی و نژادپرستانه در خاورمیانه استوار است و روشنفكران غرب در قرن ۱۹ و بخصوص اوایل قرن ۲۰ تصویری از شرق بدست میدهند مرموز، ایستا و به شدت پسماندهتر از غرب تا بدین ترتیب سلطهی استعماری توجیه شود و همین نوع خاورشناسی است كه مایه تئوریك استعمار كهنه و نو را فراهم میآورد. او در امریكا فوق ستاره روشنفكری بود و خود را به عنوان منتقد اپرا، نوازنده پیانو، چهره سرشناس تلویزیونی، سیاستمدار، متخصص رسانهها، مقالهنویسی محبوب و سخنرانی متبحر مطرح ساخت.

ادواردسعید كه به قول «نیویاركتایمز» مهمترین اندیشمند زنده در جهان تلقی میشد در طول سه دهه گذشته آنی از مبارزه بر ضد ستم دست نكشید. او سخنگوی خستگیناپذیر جنبش فلسطین و مدافع مبارزات مردم در دیگر نقاط جهان بود. به گفته او توافق اسلو به شكلی ناعادلانه به نفع اسرائیل سنگینی میكند و عرفات و اطرافیانش «مایل به سازشكاری» با اشغال نظامی اسرائیل اند. او حتی اداره عرفات را به اداره ویشی نازی فرانسه در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان مقایسه كرد. ادواردسعید سالها عضو شورای سیاسی فلسطین بود اما در ۱۹۹۱ به دنبال امضای موافقتنامه اسلو در مخالفت با آن و با انتقاد از عرفات از شورا استعفا داد. ولی موضع وی در دفاع از حقوق فلسطینیان با موضع گروههایی از قبیل حماس متضاد بود. او میگفت كه بخش مهم كارش به مثابه یك روشنفكر فلسطینی عبارتست از زنده نگهداشتن مسئله فلسطین و این یعنی قرار گرفتن در مقابل سیاست غالب در امریكا و هر جای دیگر. او با عریان نمودن جنایات اسرائیل و محكومیت بیپرده سیاستهای امریكا در خاورمیانه همواره مورد حمله صهیونیستها بود و گروههای تروریستی صهیونیستی او را دایم به مرگ تهدید میكردند و حتی در ۱۹۸۳ دفتر او را در امریكا به آتش كشیدند. اما هیچ یك از این حملات و حتی درگیری دوازده سالهی او با سرطان خون باعث نگشت كه لحظهای از فعالیت دست كشد.

عكسی كه خبرگزاری فرانسه در ۴ جولای ۲۰۰۰ گرفته است، ادواردسعید را در جنوب لبنان در حال پرتاب سنگ به طرف عساكر اسرائیلی نشان میدهد.
یاسرعرفات در عین حالیكه از انتشار آثار ادواردسعید در فلسطین جلوگیری میكرد، گفت: «بشریت با مرگ سعید یكی از نوابغ خود را از دست داد. او فرزند قدس و فلسطین بود كه آثار مهمی از خود بر جای گذاشته كه موید اعتقاد راسخ او به كوتاه نیامدن در قبال حقوق این ملت در استقلال و آزادی است.»
ادوارد سعید پس از ۱۱ سپتامبر به رویكرد مطبوعات غربی كه تلاش میكنند این واقعه را ناشی از سرشت تجاوزگر اسلام جلوه دهند اعتراض نموده و در سخنرانیهای خود كوشید نشان دهد این حرف به همان اندازه سهلانگارانه است كه كسی بخواهد پیدایش فاشیزم را به سرشت مسیحیت نسبت دهد.
اهمیت كار ادواردسعید برای فلسطین مخصوصاً از این جهت برجستگی كسب میكند كه او به دفاع از فلسطین در مخالفت با ماشین عظیم تبلیغاتی امریكا در خود امریكا برخاست. او در آخرین مصاحبهاش با روزنامه «دیولت» آلمان در رابطه با نقش پرزیدنت بش در مسئله اسرائیل و فلسطین گفت:
«درك او از خاورمیانه درك یك مسیحی بنیادگرا است. بش مـانعی بـزرگ در راه صلح و تفاهم در خاورمیانه به شمار میورد.»
و این موضعگیری بیپروای او را مقایسه كنیم با بسیاری از روشنفكران وطنی مقیم غرب كه به خاطر صرفاً سپری كردن زندگی بدون كوچكترین دغدغه و برهم خوردن راحتیهای روزمره در آن دیار، اگر دل شیر را هم در دل شان بمانی جرئت محكوم كردن سیاستهای دولت میزبان را به خود نمیدهند.
همچنین ادواردسعید معتقد بود كه نقش روشنفكر هرگز توجیه قدرت نه بلكه استفاده از آن و همواره به چالش طلبیدن آن است چه متعلق به قوی باشد و چه ضعیف. اما این به مفهوم محدود ساختن نقش روشنفكر به موعظهگری نیست. روشنفكر باید نمونههای بدیل ارائه دهد و منبع این امید باشد كه تقدیر فرد این نیست كه اسیر جنگی باشد یا پناهنده یا كماندو یا حتی از سربازان اشغالگر... روشنفكر باید به نوشتن، سخن گفتن، سازمان دادن مشغول بوده و جزئی از جنبش اجتماعی شود.
و اما در افغانستان خود ما عدهی كثیری از شنفكران را ببینیم كه نه فقط علیه دستنشاندهترین، ضد انسانیترین و كثیفترین رژیمهای تاریخ برنخاستند بلكه بیشرمانه به دفاع از آنها زبان و قلم و استعداد شان را به كار گرفتند!
ادوارد سعیدها یا تعداد بیشماری از روشنفكران ضد رژیم اسلامی ایران كه به رفیعترین قلهی اعتبار و نام و شهرت جهانی هم دست یافتهاند، لحظهای از مبارزه در راه آزادی و دموكراسی باز نه ایستادهاند. اما روشنفكران ما وقتی تنور گرم بود آنچنان به پستی گراییدند و به نوكری خو گرفتند كه یكی به مصاحبت با قاتلی هرزه مثل داكترنجیب میبالد، دیگری به پابوسی ملاعمر میرود و سومی از شدت «عاطفی» شدن كم میماند مدفوع «سپهسالار كثیرالابعاد» را هم چیزی گوارا معرفی نماید!(١)
به یقین یكی از كاریترین اثرات مكروب پرچم و خلق، «تنظیم»های ساخت پاكستان و ایران و «طلبه كرام»، منحط و بیوجدان ساختن تعداد زیادی از روشنفكران میهن تیرهبخت ما بوده است.
آگاهی از شخصیت و كار ادواردسعیدها، نفرت ما را از نوع روشنفكران تسلیمطلب و نامتعهد و سگ بیگانه بالا میبرد.
-----------------------------
(۱)- رجوع شود به بیانات مسعودخلیلی در كتاب «مسعود فراتر از مرزها» از انتشارات «بنیاد شهید مسعود».