اعلامیه «راوا» در روز جهانی زن
در زمان حكومت قرون وسطایی دهشتبار وحوش طالبی، تبلیغات دنیا و در درجه اول تبلیغات رسانههای غرب از ستمكشی زن افغانستان آغاز یافته و به آن ختم میشد. گویی اگر اینهمه شكنجه و مرگ تدریجی بر زنان ما مستولی نمیبود و طالبان اندكی «لطف» به خرج میدادند، این وطن دیگر هیچ مشكلی نداشت! بعد هم كه امریكا به سراغ تنبیه مزدوران دیروزش آمد، حرف اول و آخر از بربر صفتی طالبان بر زنان بود و حتی اوراق تبلیغاتیای كه از طیارات بر فراز شهرهای كشور پخش میشد عكسهای حاكی از توحش طالبان علیه زنان را داشتند!
و البته بعد از حمله امریكا و نصب حكومت موقت، علم كردن بیرق زنان كماكان ادامه یافت؛ وزارت زنان و كمیسیون های متعدد ایجاد گردید و چند زن هم به اصطلاح «مقاماتی» شدند. اما اكنون كه بیش از دوسال از این ماجراها میگذرد كیست نداند كه وضع %۹۹ زنان افغانستان دستخوش تحولاتی بنیادی نشده است. دیگر طالبان وجود ندارند كه به خاطر پیدا بودن گوشهای از مو یا پای زنان از زیر چادری، هار شده و بر آنان حمله ببرند ولی زنان كجا قادر اند سرلچ و بدون خوف از جنگسالارانی كه همچون سگان شكاری در پی اذیت و توهین و تجاوز به آنان اند، از خانه بیرون شده و به كار و زندگی خود برسند.
طی فقط یك سال گذشته تنها در ولایت هرات در بند پنجال پلید «امیر» اسماعیل تروریست، صدها دختر و زن از فرط احساس خفقان، وحشت، بیپناهی و بیبازخواستی با خود سوزی یا شیوههای دردناك دیگر خود را از درد زندگی زیر ساطور رژیم جنایت و فساد و آزادی كش خلاص كردهاند. اجساد جزغاله شدهی قربانیان ناكام روی اسماعیل و كلیه شركا جرمش در «ائتلاف شمال» را سیاه نگه میدارد.
در صحبت از افغانستان صرفاً ستم بر زنان را برجسته ساختن در واقع خاك به چشم زدن است. در این سرزمین علیرغم ستمهای مضاعف بر زنان، مردان همانند زنان آزاد نیستند. زیرا اگر طالبان در «امارت» نیستند، برادران جنایتكارتر شان در «ائتلاف شمال» قدرت را در دست دارند. پس تا ریشه تمام فجایع و مصایب در افغانستان یعنی وجود جنگسالاران بنیادگرا از بیخ كنده نشده، هیچ مسئلهی جدی بشمول آزادی و بهروزی زنان ما حل نخواهد شد ولو هم بیشتر از این وزارتخانه و كمیسیون و غیره برای زنان ایجاد كنند.
همانطور كه آزادی یك ملت باید به دست خود ملت به ثمر بنشیند، آزادی واقعی زنان هم فقط به دست خود زنان قابل تصور است. اگر این آزادی توسط دیگران داده شود، هر زمان هم ممكن است گرفته شده و پامال گردد.
قلابی بودن لویه جرگه قانون اساسی و آزادی بیان در آن با حملههای پست و كوچگی رئیس مجلس، سیاف و عوامل فهیم و ربانی بر ملالی جویا و اناركلی برای مردم افغانستان و دنیا برملا شد. ملالی جویا شهامت كرد و بنیادگرایان را به نام همان چیزی كه واقعاً هستند یعنی جنایتكار یاد نمود و آنان را سزاوار محاكمه ملی و بینالمللی دانست. ولی دیدیم كه خیانت پیشگان جانی و عمال شان در لویه جرگه آنچنان افسار گسیخته شدند كه به اعتراف صبغتالهمجددیِ ۱۰ ملیون دالری، اگر دم شان را نمیگرفت بلایی بر سر ملالی جویا میآوردند! مردم ما و دنیا دیدند كه ربانی، سیاف، منصور، چكری و غیره این سمبولهای خون و خیانت و تجاوزكاری، نه فقط بار دیگر در صف اول لویه جرگه نشسته بودند بلكه با ایما و اشارهی رئیس مجلسِ ۱۰ ملیون دالری، با وقاحت بینظیر قسمی اكت و صحبت میكردند كه گویی عروس و همه كارهی مجلس اند و نه جنایتكاران كثیف كه خیمه لویه جرگه را از وجود خود بویناك ساختهاند. رجزخوانی لوچكانه و پر از تهدید سیاف به اثبات رسانید كه لویه جرگه و رئیس آن تا چه حد به مكروب بنیادگرایی آلوده اند و از یكچنین مجلسی ملوث نمیتوان انتظار داشت كه قانون اساسیای دموكراتیك و متضمن امحای تروریزم «ائتلاف شمال»، طالبان، گلبدین و القاعده بیرون آید. و چنین هم شد. قانون اساسیای كه در آن از محاكمه جنایتكاران جنگسالاران خبری نیست، سوء استفاده از دین را مجاز قرار داده و جنایتهای گوناگون ضد زن كه به نام دین و عنعنه روا داشته میشوند مشخص و ملغی به شمار نرفته، تنها حكم ورق پارهای را خواهد داشت كه بر حاكمیت جنگسالاران سفاك لباس قانونی میپوشاند.
با این وضع بسیار طبیعی است كه ثبت نام مخصوصاً زنان برای انتخابات سال آینده ناچیزترین سطح ممكن را داشته باشد. انتخابات برای مردمی ناامید كه نان و كار و پناهگاه ندارند و سایه شوم بنیادگرایان تبهكار بر سر شان سنگینی میكند، چه ارزشی دارد؟ و وجود هر زن و مرد در پارلمان آینده هم زمانی بها خواهد داشت كه به مردم اندیشیده و با دلیری و شرافتمندیای چون ملالی جویا، بر جنایتكاران بنیادگرا در قفس خود شان تف بیندازد. در غیر آن به مثابه آلت دست فاشیستهای مذهبی و همدستان و سازشكاران با آنان و همچنین به مثابه چوكی پرستی دنی از سوی مردم بخشوده نخواهد شد.
تجربه ایران به روشنی نشان داد كه نیروهای دموكراتیك در چهارچوب رژیم مذهبی ددمنش و یا به توكل به جناح به اصطلاح «معتدل» این رژیم، هرگز قادر نخواهند بود آرمانهای شان را متحقق سازند. مردم و نیروهای طرفدار دموكراسی در ایران با شركت در این بازی جمهوری اسلامی خونبار بهای گزافی پرداختهاند.
نیروهای هواخواه دموكراسی در كشور ما باید از نمونه ایران به حد كافی عبرت گرفته باشند و هیچگاه و به هیچ قیمتی حاضر نباشند به این و آن جناح دشمن بنیادگرا از در آتش بس و موافقت پیش آیند. یگانه معیار تعیین كنندهی وفاداری به دموكراسی در كشور ما میزان قاطعیت، پیگیری و صداقت یك تشكل یا فرد در مبارزه با فاشیزم دینی است.
بر كلیه زنان آگاه ماست تا دهها و صدها هزار زن آزادیخواه را متشكل كرده وجنبش عظیم ضد بنیادگرایی و طرفدار دموكراسی را در سراسر میهن بیمار از طاعون پوشالی و تروریزم بنیادگرایی برپا دارند. تنها با به راه انداختن یكچنین جنبشی قدرتمند خواهیم توانست به رهایی زنان بر اساس آزادی وطن، سهمی شایسته ایفا كنیم؛ دیگر از «اكثریت خاموش» نه بلكه اكثریت برپا و مصمم و یورش بر سخن گوییم و نیز همبستگی خود را با مبارزه آزادیخواهانه زنان اقصی نقاط جهان از سطح حرف به عمل درآریم.
جمعیت انقلابی زنان افغانستان «راوا» در حالیكه روز جهانی زن را برای زنان عدالتجوی سراسر جهان تهنیت گفته و به زنان آزادیخواه اسیر در شكنجهگاههای ایران و تركیه ودیگر كشورها درود آتشین میفرستد، آرزو مینماید كه زنان افغانستان نیز این روز را در سال آینده در افغانستانی رها از چنگال بنیادگرایی و رهسپار در مسیر دموكراسی و شكوفایی برگزار كند.
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یك دست بیصداست
من، دست من، كمك ز دست شما میكند
طلب.
- نیمایوشیج
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان»
۱۸حوت ۱۳۸۲ (۸ مارچ ۲۰۰۴)
پشاور