یکی از کاندیدهای جایزه نوبل صلح سال ٢٠١٠ استاد سیماسمر از رهبران «محترم» حزب وحدت و از همرکابان مشهور استاد خلیلی و استاد محقق بود. اگر چه در آخر از دادن جایزه به او دست گرفتند اما نفس کاندید شدن یک سرکرده حزبی جنایتکار، خاین و چوبدست رژیم فاشیستی ایران به خودی خود نشان می دهد که صلح نوبل چه جایزه آلوده ایست که بنابر ملحوظات سیاسی به هر کس و ناکس داده میشود. به یاد داریم که چند سال پیش به میمنت تجاوز امریکا به افغانستان و احیای آدمکشان جمعیت اسلامی و شورای نظار، و تحقق پروژه «قهرمان» سازی از پلیدترین و منفورترین موجودات تاریخ، احمدشاه مسعود را هم در شمار نامزدان آن جا دادند.
تلاش های «راوا» و سایر سازمانها و شخصیت ها در هر دو مورد فوق به یقین نقشی داشته ولی قرار معلوم بالا شدن بوی افتضاح بیسابقه و غیر قابل کنترول این خاینانه ترین انتخاب موجب شد که کمیته نوبل صلح از اهدای جایزه به مسعود و سیما سمر خجالت کشیده منصرف شود.
تاریخ جایزه های نوبل(١) علی الخصوص برای صلح پر از لکه های سیاه است:

کاندید شدن احمد شاه مسعود و سیما سمر، جایزه نوبل صلح را لکهدار تر ساخت
تئودور روزولت رییس جمهور دیگر امریکا در ١٩٠٦ آن را گرفت که اگر چه در انعقاد صلح بین جاپان و روسیه میانجگیری کرد اما به بهانه «رهانیدن کیوبا از سلطه اسپانیا» به کیوبا یورش برد؛ برای تصرف فلیپین به جنگی خونبار متوسل گردید و به یک جنرال جنایتکار امریکایی که ٦٠٠ فلیپینی بیگناه را کشته بود، تبریک گفت. به قول هیواردزین مورخ شهیر امریکایی، کمیته نوبل صلح، از دادن جایزه به ویلیام جیمز رهبر جامعه ضد امپریالیستی و مارک تواین که جنگ و روزولت را محکوم کرده بود امتناع ورزید.
ویدرو ویلسن رییس جمهور امریکا ظاهرا به خاطر سهمش در ایجاد «جامعه ملل» که نقشی در استقرار صلح در دنیا نداشت آن را دریافت کرد (١٩١٩). اما وی همانی بود که برای اشغال هائیتی و دومنیکن به آن دو کشور لشکرکشید؛ مکسیکو را بمباران کرد و پای امریکا را در مسلخ اروپا در جنگ اول کشاند.
در ١٩٧٣ هنری کسینجر وزیر خارجه دوران نکسن را مستحق اش دانستند که از طراحان جنگ دهشتبار در ویتنام و کمبودیا و لاوس بود.
آقای دالایی لاما که متهم به مزدبگیری از «سی آی ای» و هند برای جداکردن تبت از چین و برانداختن دولت چین می باشد، در ١٩٨٩ صاحب آن شد.
در ١٩٩٣ دوکلرک رییس جمهور رژیم تبعیض طلب افریقای جنوبی آن را بدست آورد.
در ١٩٩٤ نوبل صلح به شیمون پریز و اسحق رابین از سران دولت متجاوز اسراییل تعلق گرفت.
سیاهترین لکه بر جایزه صلح نوبل زمانی نقش بست که آنرا در سال ۱۹۷۸ به مناخم بگین، جلاد «صبرا» و «شتیلا» و قاتل هزاران فلسطینی بیگناه دادند. مناخم از بنیانگذاران رژیم صهیونیستی و رئیس سازمان تروریستی «ایرگون» بود که در کشتار و راندن فلسطنیان از سرزمین شان نقش عمده داشت. خونخواری و بیرحمی او به حدی بود که دیوید بن گوریون یکی از پایه گذاران اسرائیل او را هیتلر واقعی خوانده بود.
باور نکردنی بود اما واقعیت داشت که در ٢٠٠٩ نوبل را به اوباما دادند که می بینیم بر سر مردم محروم عراق و ما چه آورده؛ به پشتیبانی از کثیفتری، فاسدترین و تبهکارترین حاکمیت در کشور ما اصرار دارد؛ افغانستان را به آزمایشگاه برخی از مرگبارترین سلاحها تبدیل کرده است؛ کماکان به حمایت از مرتجع ترین و بنیادگراترین رِژیمها و اسرائیل صهیونیستی ادامه می دهد؛ می خواهد جنگ را در سرزمین های دیگر برپا دارد؛ از براندازی هوگوچاویز ونزویلا و بقیه رهبران استقلال طلب در امریکای لاتین(۲) لحظه ای غافل نیست و خلاصه هر چه در کارنامه اش دارد غیر از کوشش برای صلح.

مناخم بگین، جلاد «صبرا» و «شتیلا» به خاطر این جنایاتش جایزه نوبل را دریافت کرد
نوام چامسکی در مقاله ای پیرامون مسئله نوشت:
«جایزه صلح نوبل تنها نگران تهدیدهای جنگ نابود کننده هستوی نه بلکه تدارک جنگ و جنگ بطور کلی است. در این ارتباط انتخاب اوباما مایه شگفتی است.
اوباما در مرزهای افغانستان با ایران و پاکستان جنگ بوش را گسترش داد و به نظر می رسد سریعا در این مسیر به پیش می رود.
اوباما تصریح نمود که امریکا قصد دارد حضور دراز مدت سنگینی در منطقه داشته باشد. این از اعمار شهری در درون شهر به نام "سفارت بغداد" پیداست که در دنیا نظیر ندارد.
اوباما اعمار سفارت های عریض و طویل در اسلام آباد و کابل و قنسلگری های بزرگ در پشاور و سایر جاها را اعلام داشت. تقاضای بودجه ٥٣١ بلیون دالری برای وزارت دفاع، از جنگ دوم به این سو سابقه نداشته است.
کمیته صلح نوبل باید انتخاب شایسته ای چون فعال افغانی ملالی جویا می داشت. این زن شجاع از دست روس ها و سپس افراطیون اسلامیست که شدت قساوت شان مردم را به خوش آمد گفتن به طالبان کشانید، جان سالم بدر برد. او در برابر طالبان و اکنون جنگ سالاران دولت کرزی ایستاده است.
جویا در همه حال برای حقوق بشر و مخصوصا حقوق زنان به طور موثر کار کرد؛ او به پارلمان راه یافت و بعد که از تقبیح جنایات جنگ سالاران دست نگرفت، از آن اخراج گردید. او در حال حاضر تحت شرایط سخت امنیتی زندگی مخفی دارد و اما در لفظ و در عمل مبارزه را ادامه میدهد. با یک چنین فعالیت هایی در هر جا و به هر قدر ممکن، چشم انداز صلح دست یافتنی خواهد بود.»
(«جنگ، صلح و نوبل اوباما» نشریه «ان دیز تایمز»، ٥ نومبر ٢٠٠٩)
هیواردزین ضمن افشای اعطای نوبل به جنایتکاران جنگی و دشمنان صلح در جهان می نویسد: «کمیته نوبل صلح باید کنار رفته و وجه هنگفت اش را به یک سازمان جهانی صلح بسپارد که مقهور ستاره سازی و تبلیغات نشده و درکی از تاریخ داشته باشد.»
ولی حالا که نشد کمیته مزبور جایزه را به سر جنایتکارانی مثل مسعود و سیماسمر بدهد، طوری پیداست که آرام نخواهد گرفت تا آن را به بهانه «تلاشهای صلح طلبانه» به طور مشترک به کرزی پوشالی و یک جلادپیشه واین بار مثلا ملاعمر یا ملاگلبدین و یا ملاحقانی یا ملا ربانی ندهد! و شاید تنها آنگاه کمیته حاضر خواهد بود که کار را به سازمان دیگری واگذارد.
شرم و ننگ بر کمیته نوبل صلح!
یادداشت ها:
١- جایزه نوبل ادبیات هم کم لکه نداشت که ژان پل سارتر از قبول آن خودداری و آن را «جایزهای برای نویسندگان غرب و خاینان شرق» و احمد شاملو آن را «جایزه نوبل برای بهترین انشا سال در وصف غرب» نامید. («پیام زن»، شماره ٢٥) علو شخصیت و شرافتمندی شاملو را مقایسه کنیم با دنائت و فرومایگی رهنوردزریاب که هم از لقب «کارمند شایسته فرهنگ» به خود می بالد و هم از آن ننگین تر از تاجپوشی در سفارت رژیم جنایتکار ایران در کابل.
٢- گزارشهای مداخلات و توطئه های امریکا علیه دولت های منتخب و مترقی و یا استقلال طلب کشورهایی از امریکای لاتین، یا هیچ یا بسیار ناچیز در رسانه های مافیایی افغانستان انعکاس می یابد.
مانوئل زیلایا که از ٢٠٠٦ تا ٢٠٠٩ به عنوان رییس جمهور هندوراس برگزینده شد، حداقل مزدها را بالا برد، تصمیم به مساعدت های مالی به دهقانان گرفت، و میران فقر را کاهش داد. او نقشه داشت که با از بین بردن انحصار ادویه توسط امریکا، به تولید ادویه جنریک پرداخته شود. او به سبب تصویب کمک ١٦٤ ملیون دالری بانک جهانی به رژیم غیر قانونی هندوراس از سوی امریکا، از دیدار با اوباما سر باز زد. سرانجام، دولت اوباما به حمایت از کودتای نظامی علیه او برخاست. و زیلایا که به دومنیکن تبعید شده بود بر اساس انتخاباتی فرمایشی که او آن را تحریم کرد، «قانونا» از مقامش معزول شناخته شد.
چنین اوباما به دولت کلمبیا که دسته های مرگ برای کشتار و سرکوب آزادیخواهان کلمبیا دارد و به دسیسه چینی علیه هوگوچاویز موظف است، پس از اسرائیل بزرگترین کمک نظامی را اختصاص داده است.
و اینک امریکا پس از دهسال تمرکز روی «دسته های مرگ» و اردوی کلمبیا و میلیون ها دالر مصرف، چندین دلگی از جنایتکاران جنگی کلمبیایی را در افغانستان در قلعه نو در خدمت می گیرد.