در ماه می ۱٩٩۵ پارهای از مطبوعات پاكستان از قول الطاف حسین رهبر «جنبش ملی مهاجر» نوشتند كه (الطاف) از «پروفیسر» برهانالدین ربانی خواسته تا در زمینهی حل مسایل كراچی یاریاش دهد.
افغانها و حتی پاكستانیها از شنیدن این خبر بشدت متعجب شدند كه حالا آقای الطاف حسین آنقدر بیچاره و زبون (و شاید بیخبر از دنیا) شده كه از امیركی غریق و درپچال كه خود سوراخ میپالد و فقط آرزو دارد بر سر اندوختههایش در اروپا از درك ارسال لاجورد و دالر رسیده و همانجا جان بدهد، استمداد جوید؟
طبعاً پادوان «استاد» از آن فرصت تلایی تا توانستند استفاده كردند. رادیو كابل خبر مزبور را با آب و تاب پخش كرد و سفارت امیرصاحب در اسلامآباد اعلامیهی مطبوعاتی انتشار داد.
بنابر گزارش روزنامه «مسلم» (۱٩ جولای ۱٩٩۵)، انجنیر عبدالرحیم (همان اوباشی كه قبل از «دپلمات» شدن كتابفروشی هایی در اسلامآباد را بخاطر فروش «پیامزن» تهدید میكرد) به اصطلاح شارژدافیر در سفارت افغانستان در واشنگتن نیز با وقاحت بیمانند یك تروریست به قدرت رسیده، گفته بود: «دولتش در كراچی از نفوذ كافی برخوردار است كه بتواند به میانجیگری بین دولت پاكستان و "جنبش ملی مهاجر" بپردازد.» (از همان نوع نفوذی كه در خود كشور دارد و مبتنی بر آن موفق شده تا تمام «برادران قیادی» را بجای سگ و پشك شدن، بر یك دسترخوان نشانده و صلح و صفای بینظیـر پر نعمـت و بركت جهادی را در افغانستان حاكم میسازد!)
ولی در عین حال احزاب و شخصیت هایی مختلف سیاسی پاكستان بطور گستردهای این عمل آقای الطافحسین را به مثابه برخوردی ضد ملی و بشدت ذلتبار، محكوم كردند تا آنكه الطاف حسین هم كه گویا متوجه شده بود همچون دزد نابلدی به كاهدان رخ كرده، در مصاحبهای با بیبیسی (مسلم ۸ جولای ۱٩٩۵) آن خبر حیثیت برباد ده را تكذیب كرد.