«ویكندپسـت» (۲۱ جولای ۱٩٩۵) از زبـان «دولت» ربانـی مینویسـد: «دولـت ربانی برآنسـت كه روی صحنه آمدن ظاهر شاه به معنی احیای سلطنـت در افغانستـان است. كابـل ضمـن حملـه بـه غـرب میگوید: عجیب است كه از یكسو غرب و امریكا از دموكراسی در كشـور های جهـان سوم طرفداری میكنند و از سوی دیگر از ظاهـر شاه در افغانستان.»
به راستی كه مردم ما، «استاد» و كلیه برادران رنگارنگش را بیجهت «اخوانالشیاطین» لقب نداده اند.
این خاینان كه خود را نه شاه بلكه بیشرمانه «امیر» میخوانند تا جان داشته و دارند چتلی خوار شاه عربستان و دیگر سلاطین عرب و غیر عرب بوده و هستند، در مدح و ستایش از آنان و شیوه حكومتهای ارتجاعی شان از یكدیگر سبقت میگیرند و امریكا و غرب را نیز هیچگاه محكوم نمیكنند كه چرا آنان را در آغوش دارند. ولی همینكه پای ظاهر شاه به میان میآید، ناگهان او را مغایر دموكراسی دانسته و به والد شان سی.آی.ای (كه به قول پدر بریگیدیر یوسف، ۱۴ سال تمام ۱۸ ـ ۲۰ % جیفهاش را «برادر حكمتیار»، ۱۸ ـ ۱٩ % را «استاد» ربانی، ۱۷ ـ ۱۸ % را «پروفیسر» سیاف و بقیه را به ترتیب خالص، مولوی نبی، گیلانی و مجددی، با افتخار میخوردند) هم طعنه میدهند كه چرا ظاهر شاه را بر آنان كه هوادار رژیم جمهوری اند، برتر میشمارد! بدینترتیب بنیادگرایان خاین میخواهند بگویند كه علیالرغم تمامی میهن فروشی ها، جنایتها، بیناموسیها، رهزنیها و رذالتهای شان، از آنجاییكه «جمهوریخواه» اند پس لاجرم بهتر و «پیشرفتهتر» از شاه میباشند. به همین لحاظ باند گلبدین هم میگوید: «ما در افغانستان نه دولتی غیر منتخب و غیر اسلامی میخواهیم و نه دولتی شاهی یا سلطنتی.»
اما به بنیادگرایان كه سه سال در قدرت بودن تان، آنچنان مرادف خیانتپیشگی و جنایتكاریست كه در تاریخ حكومتهای مذهبی بشر نظیر نداشته و اكنون اگر چنگیز و تیمور لنگ و عبدالرحمن خان و حبیباله بچه سقاء و هاشم خان و داوود دیوانه و جلادان خلقی و پرچمی هم از گور برخیزند، سیاهی روی شما بنیادگرایان جانی، تیرگی روی آن خونریزان را تحـت الشعاع قرار خواهد داد. چه رسد به ظاهر شاه كه مكرراً گفته و خواهیم گفت كه سگش بر شما شرف دارد چه نام خود را رئیس جمهور بگـذارد و یا همـان شاه یا یـك قدم دیگر هم عقب رفته و بسان شما، خود را «امیر» بنامد.