گزارشی از سخنرانی دو رهبر جوان جنبش نوين زنان افغانستان: «سحر صبا» و «ساجده حيات»
به همت عليرضا و مهرناز در روز شنبه ۱۰ جون برنامهای دربارهی شرايط كنونی افغانستان به زبان انگليسی و در روز يكشنبه ۱۱ جون به زبان فارسی در شيكاگو برگزار شد. در اين برنامه از دو رهبر جوان افغانستان «سحرصبا» و «ساجدهحيات» كه هر دو در پاكستان مقيم اند دعوت به عمل آمد تا درباره فعاليتهای خود در «جمعيت انقلابی زنان افغانستان» سازمانی با ايدههای نوين، زنده و فعال سخن بگويند.
«سحر» و «ساجده» به دعوت كنفرانس جهانی زنان در نيويارك به امريكا آمدهاند و در سخنرانیهای وسيع خود در ايالتهای مختلف از حمايتهای ويژهی گروهها و سازمانهای مختلف برخوردار بوده اند.
در برنامهی روز يكشنبه ابتدا فلم «تابوت سكوت» به نمايش درآمد، سپس خانم «شرلی تركی» ضمن نمايش اسلايد به تاريخچهی كوتاهی درباره شرايط زنان افغانستان از ۷۰ سال پيش تا كنون اشاره كرد. سپس «سحر» در بارهی شرايط سياسی، اقتصادی و تاريخی افغانستان صحبت كرد و به تحليل وضعيت افغانستان در دو دههی اخير پرداخت. و اينكه چه دلايلی افغانستان را به وضع فاجعهآميز امروز كشانده است. وی ابتدا به وضعيت استراتژيك و جغرافيايی و موقعيت كليدی افغانستان در منطقه اشاره كرد و سپس در بارهی هجوم قدرتهای خارجی از جمله انگليس اشاره كرد: «بعد از كودتا و تسلط روسها بر افغانستان، روسها از بمباران و چپاول مردم در تمام نقاط افغانستان دريغ نكردند. ناامنی و ناهنجاری باعث شد كه ۶۰۰هزار نفر كشور را ترك كنند و به ايران و پاكستان پناهنده بشوند، وضعيت اسفناك پناهندگان نيز خود مستلزم تحليل جداگانه است.»
«خيانت احزاب وابسته خلق و پرچم به نظر ما سؤ استفاده از نام آزادی، دموكراسی و حقوق زنان بوده است و افغانستان را به ويتنامی برای روسيه تبديل كردند. احزاب بنيادگرايی كه قبل از كودتای روسها هيچ وزنهای در افغانستان نبودند، امكانات فراوان امريكايیها، اين احزاب را از هيچ به همه چيز تبديل كردند.»
«سركوب و ضربهی روحی، فرهنگی و اقتصادی كه اين احزاب بنيادگرا بر مردم افغانستان وارد آوردند، تمامی قوای ملت را درهم شكسته است. كار سادهای نيست كه دوباره ملت به پا خيزد و خود را از نو بسازد.»
ساجدهحيات با دريغ و افسوس افغانستان را فراموش شده ترين كشور خواند، سپس از مواضع سازمان و فعاليتهای سياسی «راوا» سخن گفت: «سازمان "راوا" در سال ۱۹۷۷ توسط "مينا" و چند زن آزاديخواه ديگر در افغانستان بنيانگذاری شد. در ابتدا هدف فقط مبارزه برای حقوق زن بود زيرا در آن زمان هنوز روسها بر افغانستان حكومت نمیكردند. افغانستان به مثابه يك كشور عقبمانده (بااقتصاد قبيلهای ـ كشاورزی) وضعيت زنانش شكلی تراژيك داشت به ويژه در قريهها و دهات. يك سال بعد از تأسيس سازمان ما، احزاب خلق و پرچم و پس از آن روسها بر كشور ما مسلط شدند و افغانستان را به كشوری مستعمرهای تبديل كردند. در يك چنين شرايط صرفاً صحبت كردن از حقوق و آزادی زنان بیمعنا بود. در اين جريانات سازمان ما به سازمانی سياسی تبديل شد كه در جنگ مقاومت عليه روسها سهم شايانی داشت. ما در آن زمان نشريه «پيامزن » را منتشر میكرديم و جنايات روسها را افشأ میكرديم. اين نشريه نهتنها عليه احزاب خلق و پرچم و روسها حركت میكرد، بلكه مسايل زنان را نيز مطرح ميكرد. ابتدأ اين سازمان مخفی بود، سپس به پاكستان منتقل شد. دورهی جديد فعاليتهای ما با تأسيس مدارس و كلينيك برای مهاجران شروع شد.»
«مينا رهبر سازمان كه به دست جاسوسان كیجیبی به قتل رسيد، پيشبينی میكرد كه اگر بنيادگرايان در افغانستان حاكم شوند رژيمی به مراتب خطرناكتر از رژيم خمينی روی كار خواهد آمد. وی ۲۰ ساله بود كه «راوا» را بينانگذاری كرده، يگانه زنی بود كه از مبارزهی مستقل زنان صحبت میكرد، وی نه فقط برای استقلال مملكت، بلكه برای استقرار دموكراسی در افغانستان مبارزه كرد. ما معتقديم كه مبارزه برای حقوق زنان از معبر مبارزه با بنيادگرايی میگذرد. ما در پاكستان و افغانستان به شكل مخفی كار میكنيم. اعضای ما با قبول ريسك و هر خطری در آنجا كار میكنند. به خاطر اين كه نشريهی پيام زن نشريهی مستقل زنان افغانستان و نشريهای كاملاً سياسی است، اتهاماتی بر ما وارد میشود و آن اينكه نشريهی پيام زن نشريهای مردانه است چرا كه رسم نيست زن از سياست صحبت كند!»
«دردناك تر اينكه آنانی كه خود را شاعر و نويسنده میپندارند و موضعگيری سياسی هم دارند به وجود مستقل زن در جامعه و كار مستقل سياسی زن معتقد نيستند. آنان روشنفكرانی هستند كه از سطح تئوريك و دانش وسيعی برخوردار اند اما متأسفانه خاموش اند! نشريهی پيام زن از انقلابيون ياد میكند. نه فقط از انقلابيون افغانستان، بلكه از انقلابيون ايران از جمله سلطانپور، گلسرخی و فروغفرخزاد ياد میكند. اينترنت نقش تعيين كنندهای در ايجاد روابط با دنيای خارج برای ما داشته است. دليل سفر ما به امريكا، نقش سايت ما بوده است. و راوا از طريق اينترنيت تا اندازهای در دنيا شناخته شده است و از طريق اينترنيت كمكهای مالی موثری دريافت داشتهايم.»
در بخش گفت و شنود شركتكنندگان با تاكيد بر تجارب انقلاب ايران اشاره كردند كه درسآموزی از پيچ و خمهای مبارزاتی مبارزان ايران میتواند كمكی در جهتگيریهای سياسی مبارزان جوان داشته باشد. محمد ارسی به نكتهای اشاره كرد كه: «پيوسته كشورهای خارجی را مسئول و مسبب بدبختیهای افغانستان و ايران دانستن، ايدهای است كه بايد به آن نگاهی دوباره انداخت. درست است كه با نفوذ و دخالت خود در كشورها بدبختی به وجود آورده اند، اما ريشه را بايد در خود دانست. در لبنان سازمانی تشكيل شده است از روشنفكران بنام "ما همه مسئوليم". در اين سازمان به ريشهيابی بحرانها و معضلات شرايطی میدانند كه در لبنان به وجود آمده است.
بهاالدين مجروح در يكی از نوشتههايش اشاره میكند: "بيگانگان بسيار ظلم كردند اما افغانی زمانی می تواند رهايی را به دست بياورد كه ريشه را در خود پيدا كند."»
برقع از رخ برفكن
اين مصاحبه توسط كاتاپوليت در روزنامهی نيويارك تايمز در ماه مه ۲۰۰۰ انجام شده است.
دو رهبر بسيار جوان افغانی در مبارزه عليه طالبان، در كشوری كه زنان را وادار به سكوت كردهاند، صدای سياسی رسا و بیپروای خود را يافته اند. و بايد بگويم كه به دليل ايمنی اسامی واقعی آنان را به كار نمیبريم چون هر دو در شرايط پرمخاطرهای كار میكنند.
• سوال من اينست: بعضی از امريكايیها كه كلمهی انقلابی را میشنوند ناگهان كلمات «كمونيست» و «خشونت» در ذهنشان تداعی میشود، میتوانيد شما قدری در بارهی «راوا» توضيح بدهيد؟

کاتاپولیت در حال مصاحبه با سحر
صبا: «راوا» جمعيت انقلابی زنان افغانستان در سال ۱۹۷۷ تأسيس شد، به عنوان گروهی از زنان كه از حقوق زنان و حقوق بشر حمايت میكند. ما عليه اشغال روسها بوديم. امروز ما نه فقط عليه طالبان، بلكه بنيادگرايان نيز مبارزه میكنيم. ما برای دانشاندوزی، مراقبتهای بهداشتی، برابری حقوق زنان و مردان و دموكراسی سكولار تلاش میكنيم. اين در افغانستان امری انقلابی به شمار میرود.
• و شما در پاكستان مستقر ايد. جايی كه جمعيت وسيعی از پناهندگان افغانی مقيم اند. چه نوع كاری «راوا» انجام میدهد؟
صبا: در كمپهای پناهندگان ما مدارسی برای دختران و همچنين پسران داير كردهايم. در افغانستان نيز از زمانی كه مدارس به وسيلهی طالبان برای دختران ممنوع اعلام شده ما كلاسهای مخفی سوادآموزی به وجود آوردهايم كه به زنان و دختران خواندن و نوشتن ياد میدهيم. گروههای امداد و مراقبتهای طبی ما نيز به نقاط مختلف سفر میكنند (دختران و زنان در صورت بيماری بايد با يك مرد به پزشك مراجعه كنند. بسياری از زنان و دختران به دليل نبود جنس مذكر جان خود را از دست داده اند) ما همچنين كلاسهای قالينبافی داريم كه پروژهای است برای بهبود وضع اقتصادی زنان.
• بعضی از مردم میگويند كه بنيادگرايی اسلامی بخشی از فرهنگ افغانی است. پاسخ شما به كسانی كه شما را متهم میكنند كه داريد ارزشهای غربی را به جامعه تحميل میكنيد چيست؟
حيات: به نحوی بايد بگويم بله... ما میخواهيم حقوق زنان را در افغانستان شايد برای اولين بار ايجاد كنيم و محفوظ نگه داريم. اما قبل از طالبان حدود ۴۰ در صد از پزشكان افغانی و ۶۰ در صد از آموزگاران زن بودند. مردم معمولاً فرهنگ افغانی را با فرهنگی كه طالبان آورده اشتباه میگيرند. آنها نمیدانند كه مردم افغانستان چقدر از طالبان متنفرند.
• كار كردن به طور مخفيانه در افغانستان و جنگ با رژيم طالبان به طور وحشتناك خطرناك است. آيا شما هر دو تا كنون به مرگ تهديد شدهايد؟
حيات: در تظاهرات عليه بنيادگرايان ما دو بار مورد حمله قرار گرفتيم به وسيلهی چوب و چماق، ما را دستگير كردند و به زندان انداختند. اما حاميانمرد ما، در راهپيمايیها و تظاهرات از ما حفاظت كردند. آنان را نيز به همان شكل مورد ضرب و شتم قرار دادند. ما زنان متقابلاً میجنگيم. من خود به وسيلهی پليس پاكستان مورد ضربه قرار گرفتم. ما را به خاطر اينكه نشريه «پيام زن» را میفروختيم دستگير كردند.
• شما هر دو اندكی بيشتر از ۲۰ سال داريد، خانوادههای شما دربارهی فعاليتهای سياسی تان چه میگويند؟
مدرسهی «راوا» برگشتم، خانوادهام در يك كمپ پناهندگان بودند. من مادرم را تشويق به يادگيری خواندن و نوشتن كردم. بعد از دو سال ياد گرفت كه بخواند. حالا او به عنوان پرستار در «راوا» كار میكند. برادرم حفاظت ما را وقتی كه برای مصاحبه با خبرنگاران میرويم، به عهده دارد. اما بستگان پيرتر من عقيده دارند كه من بايد در خانه بمانم تا هيچ مردی در خيابان به چهرهی من نگاه نكند!
حيات: مادر من نيز در «راوا» فعال است.
• آيا بستگان مسنتر شما هم به شما میگويند كه شما بايد زندگی سنتی را پيشه كنيد؟
حيات: بله .... آنها میگويند كه من جوانم و بايد دربارهی چيزهای خوب زندگی فكر بكنم. از زندگيم لذت ببرم، ازدواج كنم، به مد و لباس اهميت بدهم. اما من به آنها میگويم البته كه دوست دارم زندگی خوبی داشته باشم، اما شما چطور میتوانيد به اين مسايل فكر بكنيد وقتی كه مردم مورد تجاوز قرار میگيرند و كشته میشوند. و يا فقر، مردم را به روزی انداخته كه بچههايشان را در خيابان میفروشند. ممكن است بعضی از آدمها به زندگی ماترياليستی دلخوش باشند، اما ما نمیتوانيم...
• آيا شما بين خود تان دربارهی مخاطراتی كه ممكن است برايتان پيش بيايد فكر میكنيد؟
حيات: البته ما گاهی اوقات درباره اين موضوعات جوك میگوييم و وانمود میكنيم كه دربارهی خواستهها و پروژههای آينده مان وصيتنامههايمان را آماده كردهايم! اعضايی كه از ما مسنتر اند و تجربهی بيشتری دارند میگويند كه شما بايد خود تان را كاملاً آماده بكنيد. اما ما زياد در اين باره صحبت نمیكنيم. وقتی كه مسئلهی اساسی ما دگرگونی شرايط افغانستان است، ما ديگر دربارهی امنيت و راحتی خود مان نمیتوانيم فكر كنيم. ما راههايی را پيدا كردهايم كه چطور خود مان را خوشحال و سر حال نگهداريم. ما كتابهايی دربارهی زنان فعال و شجاع ايرانی و ويتنامی میخوانيم. همينطور دربـارهی ژانـدارك. اگـر افسرده بشـوم و اميـدم را از دست بدهم سرنوشت زنان و دختران ديگری كه در حد سنی من هستند چه خواهـد شد؟
صبا: اگر عمال طالبان مرا در افغانستان دستگير كنند، به طور حتم مرا شكنجه خواهند كرد و خواهند كشت. و يا مرا سنگسار خواهند كرد با اتهاماتی مثل روسپیگری! بنابراين از هماكنون حكم مجازات من صادر شده است! اما من خودم را برای همه چيز آماده كردهام. مرگ من روزی فرا میرسد. اما اين مرگ، مرگی است كه از قبل برای من تدارك ديده شده است، نه يك مرگ طبيعی!
برگرفته از نشريه «شهروند»