بـزرگداشت‌ هشتم‌ مـارچ‌

«جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» (راوا) از روز جهانی‌ زن‌ برای‌ نخستین‌ بار در كابل‌ هنوز ویران‌ و اسیر جنگ‌سالاران‌ طی‌ محفلی‌ تجلیل‌ نمود.

محفل‌ امسال‌ در ۱۰ مارچ‌ در هوتلی‌ با شركت‌ بالغ‌ بر ۱۳۰۰ تن‌ هموطنان‌ زن‌ و مرد ما ساعت‌ ۲ بعد از ظهر آغاز شد و ۵ عصر خاتمه‌ یافت‌.

سالن‌ محفل‌ با شعارها، پوسترهای‌ «راوا» و عكس‌های‌ مینا و زنان‌ قهرمان‌ دیگر وطن‌ مزین‌ گشته‌ بود. شعار اصلی‌ «رهایی‌ زنان‌ بدون‌ كسب‌ دموكراسی‌ استوار بر سكیولاریزم‌....» به‌ خوبی‌ نشاندهنده‌ این‌ واقعیت‌ بود كه‌ در جو هنوز جنایت‌سالاری‌، تمركز فقط‌ روی‌ به‌ اصطلاح‌ مسایل‌ و مشكلات‌ مربوط‌ به‌ زنان‌ و ندیدن‌ ارتباط‌ آن‌ با وضعیت‌ مجموع‌ كشور، به‌ معنی‌ طفره‌ رفتن‌ از مبارزه‌ جدی‌ ضد بنیادگرایان‌ زن‌ستیز است‌ كه‌ تا زمانیكه‌ بساط‌ شان‌ به‌ مثابه‌ عاملان‌ درجه‌ یك‌ بدبختی‌های‌ كشور ما چیده‌ نشود، آزادی‌ زنان‌ فقط‌ شعاری‌ میان‌ تهی‌ بیش‌ نخواهد بود.

ما در افغانستان‌ نظام‌ سكیولر می‌خواهیم

ترجمه‌ فشرده‌ی‌ فارسی‌ این‌ مصاحبه‌ مندرج‌ در مجله‌ اقتصاد (شماره‌ دوم‌، مارچ‌ ـ اپریل‌ ۲۰۰۳) كه‌ امكان‌ درج‌ در شماره‌ گذشته‌ را نیافت‌، اینك‌ بنابر درخواست‌ مكرر شماری‌ از خوانندگان‌ ارجمند، تقدیم‌ می‌شود.


... اینجا با یكی‌ از رهبران‌ محترم‌ «راوا» (سحرصبا) مصاحبه‌ نموده‌ایم‌. سحرصبا نام‌ مستعار است‌. یكی‌ از صفات‌ سحرصبا اینست‌ كه‌ دختری‌ با منطق‌ و بصیرت‌ است‌، تحمل‌، شكیبایی‌ و تواضع‌ فراوان‌ دارد و در ضمن‌ بسیار سختكوش‌ و پر كار است‌. علاوه‌ بر این‌ صبا یك‌ معلم‌ لایق‌ و مهربان‌ است‌ و در عرصه‌ سیاست‌ تجارب‌ كافی‌ دارد. صبا به‌ كشورهای‌ زیادی‌ سفرهای‌ سیاسی‌ داشته‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ دارای‌ روابط‌ وسیع‌ بین‌المللی‌ است‌. بخاطر مسایل‌ امنیتی‌ بیشتر ازین‌ درباره‌اش‌ نمی‌توانیم‌ بنویسیم‌. ولی‌ اینقدر باید بگوییم‌ كه‌ سبا با اینكه‌ خود را مسئول‌ روابط‌ خارجی‌ «راوا» می‌گوید اما پیداست‌ كه‌ از اعضای‌ با صلاحیت‌ و با نفوذ «راوا» است‌. امید این‌ مصاحبه‌ برای‌ خوانندگان‌ مجله‌ «اقتصاد افغانستان‌» جالب‌ باشد. اداره‌ مجله‌ از افكار هیچ‌ كس‌ نمایندگی‌ نمی‌كند. ما اینجا بخاطر احترام‌ به‌ آزادی‌ بیان‌، نظرات‌ «راوا» را بدون‌ كم‌ و كاست‌ می‌آوریم‌. و این‌ بخاطری‌ كه‌ بعضی‌ از نشریات‌ در مضامین‌ و مصاحبه‌های‌ «راوا» تا حد زیادی‌ تمایلات‌ خود را دخیل‌ می‌سازند. ولی‌ ما بخاطر اجتناب‌ ازین‌ امر، افكار اصلی‌ «راوا» را به‌ دوستان‌ خود تقدیم‌ می‌كنیم‌.

دو بررسی‌ از كتاب‌ «داستان‌ زویا»

زنان‌ از ستمكاری‌ طالبان‌ بر خود می‌گویند

نوشته‌ كارول‌میمت‌،
«یواس‌ای‌ تودی‌» USA Today ،
۲۰ مارچ‌ ۲۰۰۲



zoya's story

هیچ‌ خاطرات‌ غم‌انگیز جهان‌ دردناكتر از خاطرات‌ افراد جوان‌ آن‌ ملت‌ نیست‌. همان‌ طوریكه‌ هولوكاست‌ (قتل‌ عام‌ و سوزاندن‌ یهودیان‌ در كوره‌های‌ مرگ‌ دوران‌ هیتلر) و میدان‌های‌ كشتار كامبوج‌، خاطره‌ دردناك‌ بی‌پایان‌ دوران‌ كودكی‌ را زنده‌ می‌سازد، قساوت‌ و درنده‌خویی‌ چند دهه‌ در افغانستان‌ رنگ‌ خاصی‌ به‌ این‌ نوع‌ ادبیات‌ می‌بخشد. اما از آنجاییكه‌ صدمه‌ روحی‌ تازه‌ است‌ و سیاست‌ در افغانستان‌ غیرمطمئن‌، دو زن‌ جوان‌ داستان‌ شان‌ را با نام‌ مستعار با مردم‌ جهان‌ در میان‌ می‌گذارند. برای‌ آنان‌ توجه‌ به‌ اعضای‌ فامیل‌ و اعضای‌ سازمانی‌ مثل‌ (جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌) از توجه‌ به‌ خود شان‌ بیشتر اهمیت‌ دارد. «داستان‌ زویا» یك‌ حكایت‌ ساده‌ اما واقعبینانه‌ی‌ دختریست‌ كه‌ پدر و مادرش‌ توسط‌ بنیادگرایان‌ مسلمان‌، زمانی‌ كه‌ وی‌ ۱۴ سال‌ داشت‌ كشته‌ می‌شوند. زویا از ترس‌ اینكه‌ هویت‌اش‌ فاش‌ نگردد، جزئیات‌ چگونگی‌ قتل‌ پدر و مادرش‌ را برملا نمی‌سازد. اما ناپدید شدن‌ والدین‌ او را وامی‌دارد تا كار شان‌ - بخصوص‌ تعهد مادرش‌ بخاطر كمك‌ به‌ قربانیان‌ آزار و اذیت‌ جنسی‌، جسمی‌ و روانی‌ در افغانستان‌ - را ادامه‌ دهد. زویا در ۱۹۹۲ در ۱۴ سالگی‌ با مادركلانش‌ به‌ پاكستان‌ می‌رود. و در مكتبی‌ كه‌ توسط‌ «راوا» فعال‌ بود درس‌ می‌خواند. همانطوریكه‌ «داستان‌ زویا» شروع‌ می‌شود، او بخاطر یك‌ ماموریت‌ از طرف‌ «راوا» از مرز پاكستان‌ گذشته‌ داخل‌ افغانستان‌ می‌شود و این‌ اولین‌ سفرش‌ به‌ زادگاهش‌ در ظرف‌ ۵ سال‌ می‌باشد. در حالیكه‌ از پشت‌ جالی‌ چادری‌اش‌ كه‌ پلك‌هایش‌ را می‌ساید به‌ بیرون‌ نگاه‌ می‌كند، نگران‌ است‌ كه‌ مبادا طالبان‌ دستكولش‌ را جستجو كرده‌ و عكس‌هایی‌ از كشتار، سنگسار، سوزاندن‌ یا به‌ دار زدن‌ توسط‌ طالبان‌ و همچنان‌ عكس‌های‌ مردانی‌ را بیابند كه‌ بازوهای‌ شان‌ بخاطر دزدی‌ قطع‌ شده‌ و زنانی‌ كه‌ سر انگشت‌های‌ شان‌ به‌ جرم‌ رنگ‌ ناخن‌ زدن‌ بریده‌ شده‌اند. زویا در كودكی‌ در كابل‌ مادر شجاع‌اش‌ را - هنگام‌ تبلیغ‌ «راوا»، همراهی‌ می‌كرد. زویا در دیدار با دو روزنامه‌نگار خارجی‌ كه‌ او را تشویق‌ می‌كردند تا داستانش‌ را در كتابی‌ با مردم‌ دنیا در میان‌ بگذارد، از آنان‌ پرسید: «چه‌ چیزی‌ در قصه‌اش‌ ویژگی‌ دارد؟» «داستان‌ زویا» مثل‌ داستان‌ لطیفه‌، یك‌ داستان‌ جهانی‌ نقض‌ حقوق‌ بشر است‌. این‌ حقیقت‌ كه‌ ما نمی‌توانیم‌ چهره‌های‌ این‌ نویسندگان‌ جوان‌ را ببینیم‌ یادآور دردناك‌ شرایط‌ پر درد آنان‌ و نقش‌هایی‌ است‌ كه‌ در رشد و تغییر كشور شان‌ بازی‌ خواهند نمود.