

طالب بچه و متکایش جهادی بچه و متکایش
ما همیشه یادآور شدهایم كه هر فرد یا گروهی كه دین و مذهب را وارد كار سیاسی كند، این امر دیر یا زود خود آن فرد یا گروه را بعنوان سوءاستفادهچی از دین رسوا خواهد ساخت.
ما همیشه یادآور شدهایم كه هر فرد یا گروهی كه دین و مذهب را وارد كار سیاسی كند، این امر دیر یا زود خود آن فرد یا گروه را بعنوان سوءاستفادهچی از دین رسوا خواهد ساخت.
بارها گفتهایم یكی از بدشانسیهای مردم ما اینست كه موجودات احمق و عجیب و غریبی بنام «امیر» یا «رئیس جمهور» بر آنان فرمان رانده اند. قطعات زیر از مصاحبه طولانی صبغتاله مجددی است كه در ۱۵ اپریل ۱۹۹۳ در كوپنهاگ انجام داده و نشریه «ندای وحدت» از گروه مزدور خلیلی آن را به چاپ رسانیده است و ما آنها را عیناً نقل میكنیم.
«این ها بسیار سخت تجاوز كردند كه من هیچ به زبان آورده نمیتوانم... جنگ ظالمانه بوده خلاف شریعت؛ خلاف انسانیت؛ و خلاف عنعنات افغانی بوده بالكل. ... در تاریخ افغانستان بیغیرتی و بیهمتی و تجاوز از این كرده كی كرده... همین است كه من خودم گفتم ولله برای این مردم ما در قاموس كدام كلمه را نه نمیافیم كه برای اینها استعمال كنیم...»با مرور این گفته ها هم به سطح و سواد یك «رئیس جمهور» جهادی میتوان پی برد و از آن مهمتر به سالوسی و دورویی او.
در صورتیكه شوخی اول تاریخ بامردم ما را رویكار آمدن دلقكی چون ترهكی قبول كنیم و سوم آنرا «امیر» و «صدراعظم» شدن یك مزدور تروریست و تیزاب پاشی جاسوس مثل ربانی و گلبدین بدفعل، دومین شوخی آن بدون تردید باید رئیس جمهور شدن نجیب باشد كه از بزن بهادرهای در پوهنتون و با آن شخصیت و اخلاقی كه برادرش صدیق راهی توضیح داده، بوسیله روسها به سركردگی شكنجهگران و آدمكشان خاد و سپس به ریاست جمهوری رسید. و سرانجام این جاسوس وفادار كیجیبی، قاتل هزاران هزار آزادیخواه افغانستان، با برادرش شاهپور احمدزی توسط طالبان از دفتر مللمتحد بیرون كشیده شدند، بر پشت موتری بسته و در حالیكه دیگر مرده بود در چهارراهی آریانا به دار آویزان گردید. اگر دولتی آزاد و مبتنی بر ارزشهای دموكراسی در كشور مستقر میبود، او را ـ چنانكه تمام سرجنایتكاران جهادی و طالبی را ـ یقیناً محاكمه و به اشد مجازات محكوم میكرد. اما از دست بیناموسان جهادی و «طلبهكرام» دشمن علم و معارف كه مشغول سیاهترین ستمگریهای ممكن نسبت به زنان اند، مردم ما آنقدر خون و زجر هولناك دیده بودند كه مثله شدن نجیب را فقط با كراهت نظاره كردند. اگر قرار بود اعدامهای صحرایی انجام گیرد اول باید نعشهای كلیه سران خاین جهادی و شركا بر چوبههای دار بالا میشد و بعد از نجیب. چطور است كه طالبان هر روز با سیاه كردن سر و روی یا با عمل غیر انسانی بریدن دست و پای هموطنان بینوای ما شادی و قهقه سر میدهند اما تاكنون هیچ رهزن و جنایتپیشهی كلان جهادی به چنین سرنوشتی گرفتار نیامده؟ طالبان با كشتن نجیب خواستند فرق خود را با برادران خیانتكار «قیادی» شاننشان بدهند كه نجیب را به مشاور سیاسی خود بدل كرده بودند ولی باید بدانند كه خود هم بدون وجود میهنفروشان خلقی نه قادر به پرواز دادن طیاره اند و نه راندن تانك و نه توپزنی. این فنون شامل پروگرام درسی مدرسههای قرون وسطایی نیست!
نجیب با آنطور قصابی شدن مشكوك و سوال برانگیز، رازهای زیادی از خیانت خود و همكارانش را با خود برد. و طالبان اگر قصد داشتند با نحوه كشتن وی زهرچشمی ترسناك به مردم مانشان دهند، اشتباه كردند زیرا مردم دیریست از روی كارنامه برادران جهادی و كارنامه خود شان به روشنی دریافتهاند كه با چه موجوداتی مواجه اند.
اغلب رسانههای گروهی چاپی و برقی جریان گروگانگیری در سفارت جاپان در لیما را منتشر میسازند ولی فقط با لعن و طعن به تروریزم و خشونت بدون اشاره به وضع اقتصادی و اجتماعیای كه تودههای آن كشور را روز تا روز در فقر و محرومیت فرو میبرد. معالوصف حقایق تلخ پیرو چنان وخیم و چشمگیر است كه برخی مطبوعات غرب را هم به افشای آنها وامیدارد. هفته نامه «گاردین» مورخ ۵ جنوری ۱۹۹۷ در مقالهای مینویسد:
از وظایف اساسی «پیام زن» یكی هم افشای آن روشنفكرانی است كه پرورده پرچم و خلق بوده و فعلاً به نوكری خاینان بنیادگرا افتخار میكنند یا اینكه تمام استعداد و هنر شانرا در راه اشاعه سیاست كنار آمدن و مماشات با خاینان جهادی و طالبی تمركز دادهاند تا ازین طریق بهترین خدمت ممكن را به آن جانیان و موذیانهترین خیانت ممكن را به مردم ما انجام دهند. عدهای از این روشنفكران كه از دیدن تروریزم بنیادگرایان قبض روح شدهاند نیز خود را «غیر سیاسی» آرایش كرده و با فرومایگی بینظیری ضمن «قتقتك» دادن و آموختن طبله و رباب به مردم، دلالان فرهنگی بنیادگرایان و دشمنان قسم خوردهی هنر و ادبیات آزادیخواهانه را «ستارههای بیرقیب» ادبی و هنری افغانستان تبلیغ و بر آن مردههای بوگرفته عطر و كافور میپاشند. اینان آرزو دارند علیالرغم مردارخواری در دستگاههای خون و خیانت پوشالی و اخوانی، «بچههای نذری» ملت قلمداد شده و نباید كسی پشت شخصیت و گذشته ملوث آنان بگردد. در حال حاضر فعالیت این دسته از روشنفكران بسیار خطرناكتر از فعالیت آن دستهای است كه چاپ عیان پرچمی، خلقی یا اخوانی را در پیشانی دارند.