تنزل‌ دولت‌ چين‌ در نقش‌ دلال‌ بين‌ «حكومت‌ افغانستان‌» و پاكستان

مردم‌ ما فراموش‌ نكرده‌اند سالها پيش‌ وقتی‌ سرخاينی‌ چون‌ گلبدين‌، «وزيرخارجه‌» ناميده‌ و علم‌ شد، چين‌ اولين‌ دولتی‌ در جهان‌ بود كه‌ او را به‌ پيكنگ‌ دعوت‌ كرد و بدينصورت‌ خشم‌ و نفرت‌ مردم‌ ما را عليه‌ اين‌ حركت‌ منزجركننده‌ و در مجموع‌ سياست‌های‌ سازشكارانه‌ و ضد انقلابيش‌ در رابطه‌ با افغانستان‌ برانگيخت‌.

دولت‌ چين‌ از مدت‌ها به‌ اينسو همواره‌ كوشيده‌ تا در همنوايی‌ كامل‌ با ارتجاع‌ پاكستان‌، بدون‌ چون‌ و چرا از فاشيست‌ترين‌ و كثيفترين‌ نيروها و سركردگان‌ اخوانی‌ در افغانستان‌ به‌ حمايت‌ برخيزد.

هنگامی‌ كه‌ محمدرضاشاه‌ در محاصره‌ شعله‌های‌ خشم‌ مردم‌ ايران‌ راه‌ فرار می‌پاليد و تمامی‌ دولت‌های‌ دنيا از نزديك‌ شدن‌ به او و رژيمش‌ احتراز می‌جستند، هواگوفن‌ (رئيس‌ حزب‌ و دولت‌ وقت‌ چين‌) به‌ تهران‌ رفت‌ و در نتيجه‌ لكه‌ی‌ سياهی‌ را برای‌ تاريخ‌ سياست‌ خارجی‌ آن‌ كشور كمايی‌ كرد.

«شتر در خواب‌ بيند پنبه‌دانه‌»

‌ احمدبشير از معدود نويسندگان‌ پاكستان‌ می‌باشد كه‌ با بينش‌ علمی‌ از تاريخ‌ و جامعه‌، مسايل‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. او در اكثر نوشته‌هايش‌ بنيادگرايی‌ اسلامی‌، تعصب‌ مذهبی‌ و افكار فاشيست‌های‌ دينی‌ پاكستان‌ را به‌ باد افشا و انتقاد می‌گيرد. اخيراً خبر شديم‌ كه‌ مرتجعان‌ مذهبی‌ پاكستان‌ فتوای‌ قتلش‌ را صادر كرده‌اند زيرا او در كتابی‌ بزبان‌ اردو بنام‌ «ديدار در راه‌»، باده‌نوشی‌اش‌ را در چهل‌ سال‌ پيش‌ نپوشانده‌ است‌. تا كنون‌ دادخواهی‌ او از محاكم‌ پاكستان‌ بعلت‌ نفوذ بنيادگرايان‌ در آنها و در دستگاه‌ دولتی‌، به‌ جايی‌ نرسيده‌ است‌.

احمدبشير در ديداری‌ با يك‌ فعال‌ «راوا» اظهار داشت‌ كه‌ می‌داند جانش‌ از سوی‌ تروريست‌های‌ بنيادگرا در خطر است‌ ولی‌ بهيچوجه‌ نمی‌خواهد درين‌ آخر زندگی‌ به‌ خفت‌ سكوت‌ و تسليم‌ در مقابل‌ آنان‌ تن‌ دهد.

شايان‌ يادآوريست‌ كه‌ سال‌ گذشته‌ كودتايی‌ به‌ سركردگی‌ جنرال‌ پاكستانی‌ ظهيرعباسی‌ كشف‌ و خنثی‌ گرديد. جنرال‌ مذكور خود را «اميرالمومنين‌» ناميده‌ و می‌خواست‌ قدرت‌ نظامی‌ و ملكی‌ پاكستان‌ را به‌ كثيف‌ترين‌ عناصر بنيادگرا و مرتجع‌ مذهبی‌ بسپارد. مقاله‌ با توجه‌ به‌ همان‌ كودتا و رهبرانش‌ نوشته‌ شده‌ است‌.

در شماره‌ حاضر اين‌ مقاله‌ را با اندكی‌ اختصار به‌ نشر سپرده‌ و مقاله‌ی‌ ديگری‌ از او را با عنوان‌ «سرنوشت‌ ما چيست‌؟» در شماره‌ آينده‌ تقديم‌ خواهيم‌ كرد.

طلاق و وصلت بیحساب خاینان اخوانی از نابودی حتمی شان جلوگیری نمیتواند

دوستی میگفت‌:

در ملك ما اگر كسی بیشرمی را از حد میگذراند به او میگفتند تنبانش را خود به سرش بست‌. اما نمیدانم حدود بیشرمی خاینان اخوانی را چگونه باید سنجید وقتی آنان اصلاً تنبانی بر تن ندارند؟

با آشتی احزاب خاین ربانی و گلبدین از یكسو حزب وحدت و طالبان از سوی دیگر، واقعاً جنایتكاران میهنفروش كه سنگ «اسلام ناب محمدی» و «شریعت اسلامی» را شب و روز به سینه میكوبند و در باره آن كف بر دهان میآرند، برای هزار و یكمین بار ثابت ساختند كه همانند حرفه‌ای بودن شان در تبهكاری و خیانت‌، در بیشرمی و تحمل عظیم‌ترین رسواییهای ننگ‌آور نیز همتا ندارند. ولی به راستی به قول آن دوست‌، از جنایتكارانی كه شرم و عار و شرافت و مفاهیمی ازین قبیل را مدتهاست با نجاست خود آلوده اند چقدر جای شگفتی است كه دیروز یكدیگر را «نامسلمان‌»، «یاغی»، «باغی»، «مباح الدم‌»، «كافر»، «قاتل‌»، «جاسوس بیگانه‌» و... مینامیدند و امروز ناگهان دست بر قرآن نهاده یكدیگر را «برادرجهادی» صدا زنند؟ این خاینان جهادی كه غرق دریای خون و خیانت اند دیگر چه مانده كه از طلاق دادنها و وصلت‌های پیهم خود خجالت بكشند؟ناز و كرشمه‌های اولیه‌ی سركردگان باندهای جنایت‌پیشه (انكار «دیپلماتیك‌» وحدت‌های گلبدین و ربانی توسط به اصطلاح سخنگویان شان‌) بیشتر از آنكه بیانگر احساس سرافكندگیشان باشد، بخاطر «داغ‌» و «جالب‌» ساختن خبرهای مربوط بود.

نعره‌ی‌ «هشت‌ ثور سیاهتر از هفت‌ ثور» باز هم‌ در شهر پشاور طنین‌ افكند

امسال‌ نیز هشتم‌ ثور روز یورش‌ بنیادگرایان‌ به‌ كشور در شهر پشاور پاكستان‌ طی‌ راهپیمایی‌ پر شكوهی‌ توسط‌ «ج‌.ا.ز.ا» محكوم‌ گردید.

RAWA demonstration in Peshawar
تظاهرات "راوا" در پشاور

تظاهرات‌ ساعت ۳۰:٩ قبل‌ از ظهر از گوره‌ قبرستان‌ واقع‌ یونیورستی‌ رود پشاور آغاز یافت‌ كه‌ در آن‌ علاوه‌ بر عده‌ای‌ از اعضا و هواداران‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» تعداد قابل‌ توجهی‌ از زنان‌ مهاجر مقیم‌ پشاور، نمایندگان‌ بعضی‌ از سازمانهای‌ پاكستانی‌ هم‌ شركت‌ داشتند. تعداد خبرنگارانی‌ كه‌ در تظاهرات‌ حضور داشتند بیشتر از هر سال‌ دیگر بود.

...اگر «فتح‌» و شركاء «مرد میدان‌» را ببینند

نشریه‌ی‌ اخوانی‌ «فتح‌» در شماره‌ ۱۰ جوزای‌ ۱۳۷۴ خود در مقاله‌ای‌ با نام‌ «مائویست‌ها مرد میدان‌ ندارند» به‌ منظور وابسته‌ نشان‌ دادن‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌»، می‌نویسد:

«این‌ گروه‌ كه‌ خود را جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌ میخواند یك‌ تنظیم‌ كمونیستی‌ و از بقایای‌ گروه‌ شعله‌ جاوید است‌».

من‌ قبل‌ از پرداختن‌ به‌ اصل‌ مطالب‌ «فتح‌» از این‌ «وابسته‌» نشان‌ دادن‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» به‌ جریان‌ شعله‌ جاوید كه‌ در بر گیرنده‌ی‌ عده‌ای‌ از گروه‌ها، سازمان‌ها و عناصر میهنپرست‌ و انقلابی‌ است‌ استقبال‌ نموده‌ به‌ «ج‌.ا.ز.ا» تهنیت‌ میگویم‌ كه‌ توانسته‌ است‌ بین‌ خود و «تنظیم‌»های‌ وطنفروش‌، عامل‌ بیگانه‌، جنایتكار، مرتجع‌ و در یك‌ كلام‌ بنیادگرا، آنقدر خط‌ فاصل‌ روشن‌ بكشد كه‌ دیگر برای‌ هیچ‌ جاعل‌ و شیادی‌ مقدور نیست‌ آن‌ را با مرتجعینی‌ از قماش‌ اخوانی‌ مغالطه‌ نماید. اگر «فتح‌»، «راوا» را مربوط‌ به‌ «تنظیم‌های‌ قیادی‌ و جهادی‌» قلمداد مینمود، مسئله‌ هم‌ برای‌ «راوا» و هم‌ برای‌ دوستداران‌ آن‌ خیلی‌ جدی‌ و دردناك‌ میشد و ایجاب‌ میكرد كه‌ نقطه‌ نظرات‌ شما دقیقاً بازبینی‌ شود تا دریافت‌ كه‌ كجا، كی‌ و در چه‌ موردی‌ تشابهی‌ با نظرات‌ میهنفروشان‌ بنیادگرا داشته‌ كه‌ این‌ نشریه‌ به‌ عوض‌ منسوب‌ كردن‌ شما به‌ «شعله‌ جاوید» یا هر جریان‌ آزادیخواه‌ و ضد بنیادگرای‌ دیگر، «راوا» را از اقمار «تنظیم‌»های‌ جهادی‌ نامیده‌ و بدین‌ ترتیب‌ كثیفترین‌ توهین‌ را به‌ شما روا داشته‌اند.