پنج‌ سیلی‌ به‌ روی‌ «دانشجویان‌ مسلمان‌»


خواهران‌ محترم‌ و مبارز مجله‌ی‌ «پیام‌ زن‌»،

بادرود های‌ بی‌پایان‌ و آرزوی‌ موفقیت‌ های‌ بیشتر تان‌، می‌خواهم‌ تا از طریق‌ «پیام‌ زن‌» درد و آلام‌ زنان‌ و دختران‌ كشورم‌ را كه‌ از ٣ سال‌ گذشته‌ از جانب‌ گروههای‌ بنیادگرای‌ «جهادی‌» متحمل‌ می‌شوند بازگویم‌. هدفم‌ از انعكاس‌ رنج‌ و غم‌ زنان‌ افغان‌ اساساً بخاطر محكوم‌ و رسوا نمودن‌ ماهیت‌ كریه‌ و «جهادی‌» همه‌ آنانی‌ است‌ كه‌ جهت‌ پابوسی‌ به‌ آستان‌ فاشیست‌ های‌ مذهبی‌ به‌ امید تفویض‌ كدام‌ پست‌ و یا چوكی‌ مهم‌، مقابل‌ جنایات‌ بی‌حد و حصر شان‌ كه‌ حالا دیگر برای‌ همه‌ جهانیان‌ اظهرمن‌الشمس‌ گردیده‌ است‌ سكوت‌ پیشه‌ نموده‌ و بدتراز آن‌ آنانرا با تردستی‌ و بیشرمی‌، حق‌ به‌ جانب‌، مخلص‌ و منزه‌ قلمداد می‌نمایند.

در شماره‌ی‌ مسلسل‌ ۴۰ «پیام‌ زن‌» در بخش‌ (تظاهرات‌ «راوا» و قوله‌های‌ اخوان‌) عنوان‌ «آیا بی‌حجابی‌ تمدن‌ است‌؟» توجهم‌ را بخود جلب‌ نمود كه‌ در ارگان‌ نشراتی‌ «دانشجویان‌ مسلمان‌ افغانستان‌» به‌ نشر رسیده‌ تا به‌ زعم‌ ایشان‌ تظاهرات‌ پرشكوه‌ و مبارزه‌ دموكراسی‌خواهانه‌ی‌ شما پیشقراولان‌ ضد بنیادگرایی‌ را با كلمات‌ نهایت‌ ركیك‌ و كوچگی‌ محكوم‌ نمایند.

م‌.امی‌ها مردم‌ ما را از پشت‌ خنجر می‌زنند

صفیه‌ ـ پشاور

كاركنان‌ محترم‌ «پیام‌ زن‌»، شیر زنان‌ دلاورافغان‌ سلام‌ های‌ گرم‌ خویش‌ را تقدیم‌ تان‌ می‌دارم‌. فعالیت‌ های‌ برحق‌ و انقلابی‌ شما خواهران‌ مبارز نه‌ تنها قوله‌ی‌ بنیادگرایان‌ افغانی‌ و پاكستانی‌ را بالا نموده‌ بلكه‌ كسانیكه‌ در خرقه‌ افراد «فكور» و «مدرن‌» خواسته‌ اند اخوانی‌ بودنشان‌ مخفی‌ باشد نیز از مبارزات‌ شما سخت‌ ناراحت‌ شده‌ و به‌ ناله‌ افتاده‌ اند مانند م‌.امی‌ها.

گرچه‌ شماره‌ ۴۰ «پیام‌ زن‌» كمی‌ دیرتر بدست‌ من‌ رسید ولی‌ مطالب‌ بسیار سودمندی‌ داشت‌. اما من‌ به‌ حیث‌ یك‌ فرد آزادیخواه‌ و خواننده‌ مجله‌ شما سیاه‌ شدن‌ چندین‌ صفحه‌ آنرا با اراجیف‌ بنیادگرایان‌ جاهل‌ و وحشی‌ حیف‌ می‌دانم‌. اینان‌ ارزش‌ آنرا نداشته‌ و ندارند كه‌ وقت‌ خواننده‌ با خواندن‌ نوشته‌ های‌ شان‌ ضایع‌ شود. زیرا آنان‌ برای‌ تطهیر خاینانی‌ كمر بسته‌ اند كه‌ مال‌ مردم‌ را حلال‌ می‌دانند، به‌ ناموس‌ مادران‌ ۷۰ ساله‌ تجاوز می‌كنند و كشتار مردم‌ تفریح‌ شان‌ است‌. این‌ برای‌ ما مفهوم‌ است‌ فقط‌ به‌ م‌.امی‌ها كه‌ آن‌ همه‌ جنایات‌ حیوانی‌ جهادی‌ها طبع‌ شانرا ملول‌ نمی‌سازد ولی‌ از اطلاق‌ صفحات‌ خاین‌ و بی‌ناموس‌ و... به‌ بنیادگرایان‌ دهان‌ شان‌ كف‌ می‌آورد، باید مفهوم‌ نباشد.

برخی‌ هنرمندان‌ افغانستان‌ در آسمان‌ چكر می‌زنند

شازیه‌ ـ اسلام‌آباد

شنیدم‌ كه‌ در «گالری‌ هنری‌ هنركده‌» دو هموطن‌ نقاش‌ آقایان‌ اختر محمد زاهد و نعمت‌ حامد، آثار شان‌ را به‌ نمایش‌ گذاشته‌ اند. من‌ با چند دوستم‌ همانروز مشتاقانه‌ به‌ دیدن‌ نمایشگاه‌ رفتیم‌ به‌ این‌ امید كه‌ اگر تا كنون‌ از جانور سیرتی‌ بنیادگرایان‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ و وطن‌ ما فقط‌ در چند نشریه‌ محدود چاپ‌ خارج‌ سخن‌ می‌رفت‌، اینك‌ در آثار دو نقاش‌، جهنم‌ سرزمین‌ مان‌ را مجسمتر و مؤثرتر خواهیم‌ دید كه‌ هرچند در چشمان‌ ما اشك‌ خواهد آورد ولی‌ با جنبه‌ی‌ قوی‌ تبلیغاتی‌ و افشاگرانه‌ی‌ آنها برای‌ مخصوصاً پاكستانی‌ها تسكینی‌ خواهیم‌ یافت‌.

ولی‌ متأسفانه‌ كارهای‌ نمایشگاه‌ نه‌تنها هرگونه‌ امید ما را به‌ یأس‌ مبدل‌ ساخت‌ بلكه‌ آدم‌ به‌ عنوان‌ افغان‌ در برابر پاكستانی‌ها احساس‌ شرمساری‌ می‌كرد. به‌ استثنای‌ چند تابلوی‌ نعمت‌ حامد كه‌ نشانی‌ از وضع‌ جاری‌ كشور در خود داشتند آنهم‌ بصورت‌ غیرصریح‌، نامشخص‌ و بدون‌ تمركز روی‌ میهنفروشان‌ اخوان‌ و با آمیزه‌ای‌ از سبك‌ میناتوری‌ (گویی‌ بسیاری‌ نقاشان‌ ما بدون‌ میناتوركاری‌ مفهومی‌ برای‌ هنر نقاشی‌ قایل‌ نیستند)، تابلو ها همه‌ حاوی‌ مضمون‌ های‌ بشدت‌ تكراری‌، بی‌ارزش‌ و مبتذل‌ بودند. گویی‌ هیچكدام‌ از این‌ دو به‌ اصطلاح‌ هنرمند از افغانستان‌ نبودند كه‌ اینچنین‌ بی‌خیال‌، آرام‌ و سرخوش‌ هنوز هم‌ فكر آن‌ كمر و دستها و چشمهای‌ خاص‌ با لباسهای‌ مربوطه‌ی‌ چهره‌ های‌ میناتوری‌، مغز و دست‌ شان‌ را در زنجیر دارد كه‌ نمی‌خواهند ذره‌ای‌ از خیانتها و جنایتكاریهای‌ بی‌نظیر بنیادگرایان‌ وطنی‌ را تصویر كند.

قربانيان‌ تروريزم‌‌

در پایان‌ مصاحبه‌ای‌ با یكی‌ از برگزاركنندگان‌ تظاهرات‌ ضد تروریزم‌ باند گلبدین‌ (كه‌ در شماره‌ پیشتر آمد)، خواهر ما نامه‌ای‌ را به‌ خبرنگار ما سپرد كه‌ بنام‌ «بستگان‌ شهیدان‌ و اسیران‌ آزادیخواه‌» جهت‌ رد گزارش‌ مغرضانه‌ی‌ «فرنتیرپست‌» (۲۶ مارچ ۱٩٩۵) درآن‌ روزنامه‌ بچاپ‌ رسیده‌ بود. ما درینجا ترجمه‌ كامل‌ نامه‌ مذكور را از دیده‌ خوانندگان‌ می‌گذرانیم‌.

به‌ تاریخ‌ ۲۱ فبروری‌ ۱٩٩۵ عده‌ زیادی‌ از زنان‌ افغان‌ جهت‌ آگاهی‌ وزارت‌ داخله‌ پاكستان‌ از قتل‌ و اختطاف‌ بستگان‌ شان‌ توسط‌ تروریستهای‌ گلبدین‌ در خاك‌ پاكستان‌ تظاهراتی‌ را علیه‌ گلبدین‌ حكمتیار و حزب‌ اسلامی‌ وی‌ در اسلام‌آباد براه‌ انداختند و خواستار تعقیب‌ قانونی‌ جنایتكاران‌ در پاكستان‌ شدند. اكثر روزنامه‌های‌ معتبر پاكستان‌ این‌ حركت‌ بیسابقه‌ی‌ زنان‌ داغدیده‌ی‌ افغان‌ را بطور عالی‌ انعكاس‌ دادند.

گرچه‌ «فرنتیرپست‌» هم‌ تصویری‌ از تظاهرات‌ را آورد لیكن‌ گزارشی‌ را كه‌ انتشار داد نمایانگر موضع‌ مغرضانه‌ی‌ گزارشگر شما می‌باشد و در غیر آن‌ باید در برابر صداقت‌ روزنامه‌نگاری‌ وی‌ علامت‌ سؤال‌ كلانی‌ نهاد.

توجه‌ شما را به‌ نكات‌ آتی‌ جلب‌ می‌نماییم‌ كه‌ امیدواریم‌ بعنوان‌ توضیح‌ در روزنامه‌ محترم‌ شما نشر شود:

رد حمله‌ی «پيغـام‌» خاينان‌ بر تظاهـرات‌ «راوا»

عبدالمتين‌ وثيق‌ ـ پشاور،


«پیغام‌» در شماره‌ ٣۵ مورخه‌ ١۴ ـ ٢۸ ثور ١٣۷۴ در مورد تظاهرات‌ اخیر «جمعیت‌ انقلابی زنان‌ افغانستان‌» كه‌ به‌ منظور تقبیح‌ هفت‌ و هشت‌ ثور برای اولین‌ بار در شهر پشاور سازماندهی شده‌ بود اظهارات‌ كاملاً بیشرمانه‌ و غیر واقع‌بینانه‌ای نموده‌ است‌.

نویسندگان‌ «پیغام‌» برای اینكه‌ جانب‌ مقابل‌ را كم‌ اهمیت‌ جلوه‌ داده‌ باشند برای «راوا» كلمه‌ «گروهك‌ كفری» را بكار میبرند زیرا بنیادگرایان‌ هنوز هم‌ در همان‌ خواب‌ خرگوش‌ اند و نمیدانند كه‌ ملت‌ دیگر از آنها سلب‌ اعتماد نموده‌ است‌. مردم‌ ما از مبارزات‌ ١۴ ساله‌ خود نتیجه‌ گرفته‌ اند كه‌ دیگر با این‌ فرومایگان‌ و مزدورانی كه‌ به‌ دهل‌ چندین‌ كشور میرقصند نمیتوان‌ و نباید اعتماد نمود. ملت‌ افغانستان‌ اكنون‌ دانسته‌ است‌ كه‌ بنیادگرایان‌ به‌ آنان‌ به‌ نفع‌ خود و باداران‌ بین‌المللی شان‌، تحت‌ نام‌ «اسلام‌ در خطر است‌»، ناجوانمردانه‌ خیانت‌ میورزند. مردم‌ ما معتقد شده‌ اند كه‌ «جهاد» به‌ اصطلاح‌ تنظیم‌ های چندگانه‌ سنی و شیعه‌ نه‌ بخاطر خدا و رسول‌ بود و نه‌ بخاطر دفاع‌ از ننگ‌ و ناموس‌ افغانها بلكه‌ این‌ كلمات‌ را صرفاً بخاطر فریب‌ و بدام‌ انداختن‌ ملت‌ شریف‌ و مسلمان‌ افغانستان‌ بكار میبردند. اگر چنان‌ نبود و یا چنین‌ نیست‌ اكنون‌ كه‌ باند های خلق‌ و پرچم‌ از هم‌ پاشیده‌ و قوای اشغالگر هم‌ وجود ندارد پس‌ چرا این‌ برادران‌ جهادی از اولین‌ روز های شوم‌ و سیاه‌ بدتر از هفت‌ ثور یعنی روز به‌ قدرت‌ رسیدن‌ مجاهدین‌ تا كنون‌ با هم‌ در جدال‌ اند كه‌ در نتیجه‌ آن‌ هزاران‌ نفر از اهالی بیگناه‌ و بیدفاع‌ كابل‌ شهید شدند و هزاران‌ فامیل‌ مال‌ و منزل‌ خود را ترك كرده‌ به‌ كشور های بیگانه‌ مجبور به‌ پناهندگی شدند؟ قسمت‌ اعظم‌ شهر كابل‌ از طرف‌ هر دو جناح‌ جنگ‌ سالار كه‌ یكی به‌ منظور حفظ‌ «حكومت‌» و جانب‌ دیگر بخاطر رسیدن‌ به‌ آن‌، جنگ‌ قدرت‌ را برپا داشته‌ و آن‌ را «جهاد» مینامند در ویرانی این‌ كشور عقب‌مانده‌ سهم‌ اجنبی پرستانه‌ خود را ادأ مینمایند. قابل‌ یادآوری است‌ كه‌ باند های وطن‌ فروش‌ خلق‌ و پرچم‌ نیز بیك‌ قدرت‌ بزرگ‌ جهانی وقت‌ وابسته‌ بودند ولی یك‌ روز هم‌ با این‌ ابعاد وسیع‌ مقابل‌ هم‌ قرار نگرفتند و نه‌ در جنگ‌ های ذات‌البینی به‌ این‌ تعداد مردم‌ كشته‌ شد. اكنون‌ وضع‌ مملكت‌ از زمان‌ دولت‌ نجیب‌ چند بار بدتر شده‌، نصف‌ شهر كابل‌ از بین‌ رفته‌، به‌ تعداد مهاجرین‌ افزوده‌ شده‌، چپاول‌، غارت‌، تجاوز به‌ زنان‌، دختران‌ و پسران‌ از جانب‌ تفنگ‌داران‌ «جهادی» و تمام‌ دسته‌ های مسلح‌ به‌ اوج‌ بیسابقه‌ خود رسیده‌ است‌ و هنوز هم‌ اینان‌ انتظار دارند كه‌ مردم‌ فریب‌ كلمات‌ بظاهر اسلامی شانرا بخورند. درست‌ است‌ كه‌ مردم‌ ما افغان‌ و مسلمان‌ اند. مگر با مسلمان‌ بودن‌ یك‌ انسان‌ آیا حق‌ انسانی خود را خواستن‌ گناه‌ است‌؟