فاطمه‌ گیلانی‌ بار دیگر در برابر بنیادگرایان‌ خاین‌ جبین‌ می‌ساید

Fatima Gilani
فاطمه گیلانی با یک جهادی زن دیگر در کنفرانس بیجنگ

از طریق‌ نشریه‌ «مجاهد ولس‌» (میزان‌ ۱۳۷۴) خبر شدیم‌ كه‌ فاطمه گیلانی در كنفرانس‌ جهانی‌ بیجنگ‌ شركت‌ كرده‌ بود. ما قبلاً نوشته‌ بودیم‌ كه‌ ادامه‌ سیاست‌های‌ سازشكارانه‌ و چاپلوسیهای‌ كراهت‌انگیز در برابر بنیادگرایان‌، خانم‌ گیلانی‌ و امثالش‌ را (كه‌ ظاهراً مدعی‌ اند اخوانی‌ نیستند) به‌ جاهایی‌ بد و خطرناكی‌ میكشد. اینك‌ میبینیم‌ كه‌ وی‌ در كنفرانس‌ بیجنگ‌ نه‌ بعنوان‌ سخنگوی‌ «محاذ ملی‌» بلكه‌ به‌ عنوان‌ نماینده‌ باند برهان‌الدین‌ربانی‌، ننگ‌ «اشغال‌» چوكی‌ افغانستان‌ را پذیرفته‌ است‌. وی‌ در مصاحبه‌ای‌ با «مجاهد ولس‌» بار دیگر حرفهایی‌ بر زبان‌ آورده‌ كه‌ نمیتوان‌ از آنها گذشت‌.

پاسخ‌ به‌ چند سوال‌

- توقف‌ افشاگری‌ بر ضد اخوان‌ كه‌ شما آن‌ را «طوطی‌وار» و «یكنواخت‌» مینامید، فقط‌ و فقط‌ خواست‌ خود اخوان‌ و طرفداران‌ نقابدار شان‌ می‌تواند باشد.
- ما نشریات‌ دیگر را محكوم‌ می‌كنیم‌ كه‌ چرا با فراغ‌ خاطر در ماورای‌ افغانستان‌ اسیر خرامیده‌، خاینان‌ بنیادگرا را هدف‌ قرار نداده‌ و با پرداختن‌ به‌ مسایل‌ درجه‌ دوم‌ و سوم‌، خود را شیادانه‌ به‌ «كوچه‌ حسن‌ چپ‌» میزنند.
- اگر «پیام‌ زن‌» به‌ نشریه‌ای‌ حاوی‌ یكچنان‌ اراجیف‌ خاینانه‌ای‌ كه‌ در واقع‌ راه‌ و اصول‌ آشتی‌ با جلادان‌ اخوانی‌ است‌، بدل‌ شود، هزار بار بهتر است‌ كه‌ اصلاً انتشار نیابد.
- شما هیچگاه‌ نخواهید كه‌ «پیام‌ زن‌» در سطح‌ «مرجان‌»، «سحر»، «هفته‌ نامه‌ كابل‌»، «نوبهار»، «فریاد»، «میرمن‌»، «زن‌ افغان‌»، «بشیرالمومنات‌» و امثالهم‌ سقوط‌ كند.
- این‌ بی‌ناموسان‌ «حجاب‌ اسلامی‌ پسند» از یكسو تا گلو در خون‌ مردم‌ غرق‌ اند و موجد فاجعه‌های‌ تازه‌ به‌ تازه‌ میشوند و از سوی‌ دیگر با بیشرافتی‌ خاصی‌ از «مراعات‌ حجاب‌ اسلامی‌» حرف‌ می‌زنند.

دوست‌ عزیز، یك‌ به‌ یك‌ ولی‌ ناگزیر بسیار فشرده‌ به‌ پاسخ‌ سوال‌هایتان‌ می‌پردازیم‌.

آمنه ‌افضلی‌ و قدریه ‌یزدان‌پرست‌، بمثابه‌ كنیزكان‌ خانه‌زاد بنیادگرایان‌ خاین‌ سخن‌ میگویند

بین‌ جلادان‌ اخوانی‌، باند ربانی‌ كه‌ كابل‌ را در اشغال‌ دارد، سخت‌ در تلاش‌ است‌ تا با استفاده‌ از بقایای‌ زنان‌ پرچمی‌ و خادی‌، به‌ اغوای‌ زنان‌ كشور پرداخته‌ و مثل‌ دولت‌ پوشالی‌ كه‌ به‌ شانه‌ی‌ عده‌ای‌ از زنان‌ كلاشنكوف‌ میداد و آنان‌ را به‌ «مارش‌» وامیداشت‌ تا به‌ دنیا نشان‌ دهد كه‌ هزاران‌ زن‌ طرفدار «حقیقت‌ انقلاب‌ ثور» دارد، میكوشد هر چه‌ زودتر اینگونه‌ نمایشات‌ را به‌ مرحله‌ اجرا درآرد تا «ثابت‌» سازد كه‌ لااقل‌ زنان‌ كابل‌ حاضر اند برای‌ دفاع‌ از «فاجعه‌ ۸ ثور» كه‌ موجد سیاهترین‌ مصایب‌ بر سر زنان‌ در تاریخ‌ افغانستان‌ محسوب‌ میشود، جان‌ خود را برای‌ یكی‌ از كثیفترین‌ و فاشیست‌ترین‌ باندهای‌ ضد زن‌ فدا كنند!

قدریه‌یزدان‌پرست‌ و آمنه ‌افضلی‌ از آن‌ كنیزكانی‌ اند كه‌ با بیشرمی‌ باور نكردنی‌ای‌ برای‌ بی‌ناموسان‌ جهادی‌ حنجره‌ پاره‌ میكنند.

شرفباختگان‌ بنیادگرا را همه‌ می‌شناسند، اما مسئله‌ این‌ است‌ كه‌ وجدان‌ تو آمنه‌ خانم‌ را مثل‌ وجدان‌ «استاد» و دیگر قیم‌هایت‌ «امارت‌» و شهرت‌ قدرت‌ سیاسی‌، كلوخ‌ ساخته‌ در حدی‌ كه‌ حتی‌ حاضر نیستی‌ بگویی‌ كه‌ مثلاً به‌ استثنای‌ برادران‌ جمعیتی‌ و سیافی‌ات‌، آنهمه‌ بی‌ناموسی‌ها را برادران‌ «شورای‌ هماهنگی‌»ات‌ مرتكب‌ شده‌اند. چرا؟ برای‌ اینكه‌ میدانی‌ آن‌ تفت‌ هم‌ بروی‌ خودت‌ و «برادران‌» مینشیند چون‌ آنان‌ هر قدر هم‌ شكم‌ یكدیگر را بدرند باز «برادر» اند و بدون‌ «اختلاف‌ ایدئولوژیك‌».

نویسنده‌ و شاعر پوشالی‌ كه‌ حالا خود را به‌ اخوان‌ عرضه‌ می‌دارد‌

روشنفكران‌ همانطور كه‌ با دانش‌ و اطلاعات‌ شان‌ قادر اند نقش‌ ارزنده‌ای‌ در انقلاب‌ مردمی‌ و آزادیبخش‌ ایفا كنند، اگر به‌ طرف‌ خیانت‌ و ضد انقلاب‌ رفتند نیز توانایی‌ انجام‌ عظیم‌ترین‌ خیانت‌ها را می‌داشته‌ باشند.

شاعر دربار نجیب‌ و «روانشناس‌» امارت‌ «استاد»

داكتر اسداله‌ حبیب از آن‌ روشنفكران‌ خاینی‌ بشمار میرود كه‌ هیچگاه‌ مصدر خدمت‌ به‌ مردم‌ ما و همنوا با فریادهای‌ آزادیخواهانه‌ی‌ آنان‌ نبوده‌ است‌. گفته‌ می‌شود او در همان‌ زمانی‌ كه‌ برای‌ تحصیلات‌ و گرفتن‌ داكتری‌ در ادبیات‌ به‌ اتحاد شوروی‌ رفت‌ به‌ استخدام‌ كی‌ جی‌ بی‌ درآمد. اما این‌ (زمان‌ عامل‌ كی‌ جی‌ بی‌ شدنش‌) برای‌ ما بطور دقیق‌ روشن‌ نبوده‌ و زیاد مهم‌ هم‌ نیست‌. مهم‌ اینست‌ كه‌ او پس‌ از بازگشت‌ از شوروی‌، در زمره‌ پادوان‌ معتبر حزب‌ «پرچمی‌» قرار گرفت‌ و از كودتای‌ ۷ ثور ۱۳۵۷ تا ۸ ثور ۱۳۷۱ در كنار سلیمان لایق، واصف باختری، بارق‌شفیعی‌ و چند میهنفروش‌ درجه‌ یك‌ دیگر از چشم‌ و چراغ‌های‌ «ادبی‌ و فرهنگی‌» روسها و پوشالیان‌ محسوب‌ میشد. با سقوط‌ رهبر و رژیمش‌، اسداله‌ حبیب همانند عده‌ای‌ دیگر از پرچمی‌های‌ یتیم‌ شده‌، با توجه‌ به‌ درماندگی‌ و ماهیت‌ میهنفروشان‌ بنیادگرا در صدد برآمد تا خود را برای‌ آنان‌ (بنیادگرایان‌) فردی‌ ثابت‌ سازد كه‌ بسیار آسان‌ می‌تواند مورد معامله‌ و استفاده‌ قرار گیرد. اینست‌ كه‌ او هم‌ مثل‌ سلیمان لایق، واصف باختری، رازق ‌رویین‌، اكرم‌ عثمان‌، صبوراله ‌سیاهسنگ‌، لطیف ‌ناظمی‌، پرتو نادری‌، ظاهر طنین‌، لطیف ‌پدرام‌، پویا فاریابی‌ و... دو اصل‌ را نصب‌العین‌ خود قرار داد: ۱ـ سكوت‌ مرگبار ذلیلانه‌ مقابل‌ باندهای‌ اخوانی‌ و تپ‌ و تلاش‌ برای‌ چسباندن‌ خود به‌ این‌ جنایتكاران‌ و ۲ـ طفره‌ رفتن‌ از گذشته‌ ننگین‌ نوكری‌ برای‌ تجاوزكاران‌ روسی‌ و سگان‌ پرچمی‌ و خلقی‌ آنان‌ قسمیكه‌ گویی‌ اساساً گذشته‌ای‌ خلقی‌ یا پرچمی‌ یا خادی‌گری‌ در كار نبوده‌ بلكه‌ از ابتدا در ركاب‌ این‌ و یا آن‌ باند بنیادگرا بوسه‌ می‌زده‌اند!

خواب‌‌دیدن و بی‌وجدانی وزیرکی خارجه

نجیب الله لفرایی «وزیر» خارجه مصاحبه‌ای داشته با روزنامه «انترنیشنل» چاپ تهران که «فرنتیر پست» (27 جون 1995) قسمت‌هایی از آن را نقل کرده است.

این، گل‌ها بروی همه خوانندگان، «وزیر» گفته است که «به زودی نظامی اسلامی نظیر آنچه در ایران هست، در افغانستان مستقل خواهد شد.»

به راستی شتر در خواب بیند پنبه دانه. «وزیر» صاحب اول باید از خاموش‌شدن شعله‌های خشم مردم ایران بر ضد جمهوری خونین اسلامی ایران (که تا سرنگونی این رژیم خاموش نشدنی است) مطمئن شود تا بعد هوس استقرار عین فاشیزم را در افغانستان و ایران اعلام نماید. از آن مهمتر واقعاً یک نوع وقاحت خاص، وقاحتی از نوع بنیادگرایی باید داشت که درحالیکه بیش از سه چهار ولایت کشور زیر کنترول نیست، برادران قیادی، جهادی و طالبی دایره بغاوت شان را علیه دارالخلافه «پروفیسر» وسیع‌تر ساخته میروند، هیچ سفارتی در کابل وجود ندارد و پدر وکیل پاکستانی نیز بروی «پروفیسر» تف انداخته، ولی بازهم آقای «وزیر» خارجه سوار بر قانغوزکی ز سیاره ای دیگر، بغدادش را خواب می بیند!

مردم ما در سه سال اخیر طعم حکومت برادران صدفیصده ی «عقیدتی» و «مکتبی» حاکم در ایران این خاینان وطنی را چشیدند که تا هفت پشت شان کافیست و نیز 16 سال اخیر ناظر «درخشش» خیره کنندۀ رژیم فاشیستی مذهبی ایران در عرصۀ ملی و بین المللی بوده اند. مردم ما علیه میهنفروشان بنیادگرا از هر رنگش، برپا شدنی اند. آقای لفرایی قبل از تعبیر آن خوابش بعنوان مهره مهم «پروفیسر» و به جزم زدن ملیون ها دالر از وزارت خارجه، در آتش محاصرۀ قهر مردم دست و پا زده و آرزوی نحس و خاینانه اش را با خود به گور خواهد برد.