«راه‌»، سنگر متحد شاعران‌ و نویسندگان‌ خادی‌، سازشكار و خاین‌

قرار بود درین‌ شماره‌ طبق‌ وعده‌ مقاله‌ «"راه‌" سنگر متحد شاعران‌ و نویسندگان‌ خادی‌، سازشكار و خاین‌» را بیاوریم‌ كه‌ نوشته‌ی‌ مفصل‌ حاضر از محمد ر.م‌. بدست‌ ما رسید كه‌ ما هم‌ بر اساس‌ تقدم‌ و احترام‌ به‌ نظرات‌ خوانندگان‌ عزیز، انتشار بخشهایی‌ از آن‌ را بجای‌ مقاله‌ی‌ مذكور (اما با همان‌ عنوان‌) ترجیح‌ دادیم‌. همانطوری‌ كه‌ مطلب‌ شماره‌ قبلی‌ از خواننده‌ ارجمند ما «ح‌.قاریزاده‌» مورد توجه‌ و ستایش‌ فراوان‌ خوانندگان‌ واقع‌ شد، امید این‌ نوشته‌ هم‌ جنبه‌های‌ دیگری‌ از «راه‌» را كه‌ برای‌ بوسیدن‌ پای‌ اخوان‌ و نوكران‌ پرچم‌ و خلق‌ گشوده‌ شده‌، روشن‌ ساخته‌ و به‌ مثابه‌ فاتحه‌نامه‌ی‌ نهایی‌ آن‌ ابتذال‌ نامه‌ی‌ «بی‌ایدئولوژی‌» تلقی‌ شود.



(...)

نشریه‌ «راه‌» در یك‌ شوره‌زار نامتعهد و در بستر چركین‌ فراریان‌ اروپا روییدن‌ گرفت‌ با عده‌ای‌ از روشنفكران‌ سرخورده‌ و به‌ بن‌بست‌ رسیده‌، با عده‌ای‌ نویسندگان‌ و شعرایی‌ كه‌ در طول‌ دوران‌ اشغال‌ برای‌ بدنام‌ترین‌ رژیم‌ دنیا قلم‌ می‌زدند و دور از سنگر مبارزاتی‌ مردم‌ در یك‌ هیچستان‌ بی‌حجم‌ دنیا را از دیدگاه‌های‌ مالیخولیایی‌ خود تصویر می‌كردند.

به‌ استثنای‌ تعهد انقلابی‌ و سیاست‌ انقلابی‌ ضد بنیادگرایی‌ و ضد پرچمی‌ و خلقی‌، این‌ «راه‌» بروی‌ هر چیز باز است‌ و توقف‌ ممنوع‌ ندارد. از اشعار نیمه‌ پورنوگرافیك‌ تا تمجید حنجره‌های‌ كثیفی‌ كه‌ بمنظور وجهه‌ تراشیدن‌ برای‌ حكومتی‌ پوشالی‌ بر آن‌ «زمزم‌ شعر» می‌ریختند (واصف‌، پرتونادری‌، سیاهسنگ‌ و...».

با صفحه‌ برگردانی‌ «راه‌» كه‌ با دیدی‌ تجارتی‌ هیكل‌های‌ عده‌ی‌ از زنان‌ و مردان‌ جوان‌ را به‌ نمایش‌ می‌گذارد، آدم‌ بیاد مجله‌ «شمع‌ دهلی‌» می‌افتد.

(...)

بخاطر تشریح‌ ماهیت‌ «راه‌» و گردانندگانش‌ تعمق‌ زیادی‌ در كار نیست‌ زیرا فقط‌ دو جمله‌ آن‌ مشكلات‌ تحقیقی‌ خواننده‌ در مورد سرشت‌ و هدف‌ نشریه‌ را بكلی‌ سبك‌ می‌سازد: ناشران‌ «راه‌» خود را رك‌ و راست‌ «رهروان‌ غربت‌ بی‌انتهای‌ پوچ‌» می‌خوانند و در جای‌ دیگری‌ هم‌ واقعیت‌ شان‌ (بیشرمی‌، بی‌ننگی‌ و خنثی‌ بودن‌) توسط‌ شاعری‌ اینطور با صراحت‌ تمام‌ بیان‌ یافته‌: «چه‌ بی‌بویم‌ چه‌ بی‌رنگم‌ چه‌ بی‌ننگم‌». ولی‌ از آنجایی‌ كه‌ سرشار از وقاحت‌ اند به‌ خود اجازه‌ می‌دهند از «امیدآفرینی‌» و فقدان‌ رهبری‌ در افغانستان‌ شكوه‌ سر دهند!!

قهر نوکر با بادار تا کی؟

بر اساس خبری در «فرنتیر پست» (25 اگست 1995)، هیئتی ایرانی بسرکردگی ابراهیمی که بقول داکتر طالب نام (از حزب وحدت) تلاش داشت «برادران» خلیلی و اکبری را آشتی دهد تا هر دو مثل سابق متحداً و یکدست و یکزبان به زنجیر رژیم ایران بسته باشند، لااقل دو بار خواستار ملاقات با کریم خلیلی شده اما نوکر به عنوان اینکه گویا بادار با هلی‌کوپتر مسعود با ولسوالی پنج‌آب آمده، از صحبت با وی امتناع می‌ورزد!

آقای خلیلی هوشیار است. او بخوبی می‌داند که جمهوری اسلامی ایران تا مدت¬ها خریدارش خواهد بود. زیرا نه به یک نوکر (گروه اکبری) اکتفا می‌کند و نه از نظر ایدیولوژیک و برخورد به رژیم ایران، بین اکبری و او تفاوتی وجود دارد. مناسبات میان حزب خلیلی و رژیم ایران مثل پیوستگی گوشت و استخوان است. پس چرا خلیلی ناز نکند و گران نفروشد تا هم اکت «مستقل» و «ضد ایران» بودن نماید (که البته فقط احمق‌ها باور خواهند کرد) و هم در تحولات نظامی آینده که نیرویش از نیروی برادرش اکبری در موضع متفوق‌تری قرار گیرد، به آب و نان و قیمت بیشتری از سوی اربابان ایرانی‌اش دست یابد؟

اگر پاکستان، «استاد» ربانی را بعلت «زیاده‌روی» هایش باید طلاق داده باشد، ایران ولو از «استاد» خلیلی جدا هم شده باشد، هنوز او را طلاق نداده است و تا سرسپردة تازه‌ای پیدا نکرده، هرگز این کار را نخواهد کرد.

پیدا شدن پنج زندانی از شکنجه گاه باند خاین گلبدین در کراچی

«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» با شناخت عمیقی که از ماهیت باند گلبدین دارد، از مدت¬‌ها به اینسو با پیگیری و به ذرایع مختلف، آن را بمثابه سلسله جنبانان بنیادگرایان تروریست، افشا کرده است.

«استاد» و شركأ كه‌ با راندن‌ طالبان‌ از نواحی كابل‌ بسيار غره‌ شده‌ بودند، اكنون‌ سوراخ‌ میپالند، مولوی خالص‌ بيچاره‌ را كه‌ ساده‌ گير كرده‌ بودند میخواستند به‌ ارگ‌ آورده‌ و تاجپوشش‌ كنند؛ دست‌ و پای الحاج‌ دوستم‌ «كمونيست‌» را میگيرند؛ هيأتهای آشتی به‌ «برادر نستوه‌ حكمتيار» فرستادند و.... ولی چون‌ ظاهراً هيچكدام‌ از حيله‌ها و ديپلماسیهای جهادی كـارگر نيفتاد، «استاد» و شركای درمانـده‌ تنها راه‌ رسيـدن‌ بـه‌ پولهای انبـار شـده‌ شان‌ در اروپـا و ادامـه‌ زندگیای افسانوی را در خارج‌، واگذاری قدرت‌ به‌ ساير «برادران‌» ديدند.

ولی اینک بار دیگر نه از طرف ما بلکه از طرف مطبوعات پاکستانی طشت رسوایی این باند خاین-با وصف تلاش والدین پاکستانی‌اش در خاک انداختن روی آن-به زمین افتاد.

قضیه مربوط است به دستگیری یک قاتل، آدم‌ربا و شکنجه‌گر بنام «برادر مجاهد الحاج علی جان رکن بلند مرتبت، آمر دفتر مرکزی و مسئول روابط خارجی حزب اسلامی افغانستان در صوبه سند پاکستان».

امریکا، دوست مردم افغانستان نیست

محافل و عناصری از چند سال به اینسو بخصوص پس از تجاوز 8 ثور، می‌نالند که امریکا بعد از خروج روس‌ها از افغانستان، دیگر به این کشور علاقه نمی‌گیرد!

آنان از یاد می‌برند که سی.آی.ای که 14 سال کامل به «تنظیم» های پشاوری و مخصوصاً به «تنظیم» های خاین بنیادگرا صدها میلیون دالر کمک تسلیحاتی و نقدی رسانید و برای آنها از افغان‌های نان و نمک‌خوردة امریکا و یا بهرحال متمایل به امریکا، «کادر» های اداری و نظامی فرستاد، چگونه آن بقول ویلیام کیسی «معشوقه» های بنیادگرا و سایر عواملش را و از طریق آنان حفظ و گسترش منافعش را در وطن ما، به یکبارگی بدست فراموشی می‌سپارد؟ ما معتقدیم که ابرقدرت امریکا در رقابت با قدرت‌های دیگر، خواهان چنه‌زدن روی میزان «سهم» از گاو افغانستان نیست. او با تکیه روی مهره‌های بنیادگرا و غیربنیادگرایش می‌خواهد میهن ما را یکدست از خود کند.

دولت امریکا که با بنیادگرایی نه در همة کشورها بلکه در کشورهای معینی و در حدود معینی مخالف است، از سگ‌جنگی بین سرسخت‌ترین و خبیث¬ترین نوع بنیادگرایان در افغانستان بدش نمی‌آمد زیرا از آن بمثابه برنده¬ترین و مجاب‌کننده‌ترین مثال برای اثبات بدجنسی و فاجعه‌زا بودن حاکمیت بنیادگرایی در مبارزه‌اش برضد این جریان ارتجاعی و قرون وسطایی، استفاده می‌توانست.

باری، به محافل و عناصر مذکور باید چشم‌روشنی داد که اینک خانم رابن رافل معاون وزیر خارجه امریکا، در پاکستان و افغانستان در رفت و آمد است و تا بحال با تمام «رهبران محترم جهادی» در «فضایی دوستانه» گفت و شنودها داشته. آیا این خبر موجب سرور و پشتگرمی آنانی است که مدام از «بی‌علاقگی» امریکا گله و گذاری می‌کردند؟

پیروز باد مبارزه‌ آزادیخواهانه‌ی‌ مردم‌ تیمورشرقی

مقاومت‌ ۱۷ ساله‌ رزمندگان‌ تیمورشرقی‌ در مقابل‌ نیروی‌ تجاوزگر اندونیزیا كه‌ دارای‌ مجهزترین‌ وسایل‌ دریایی‌، نیروی‌ آتش‌ و حمایه‌ هوایی‌ میباشد، موفقیت‌ آشكار و نمونه‌ شجاعت‌ مردم‌ این‌ سرزمین‌ بحساب‌ میرود كه‌ بخاطر آزادی‌ شان‌ میجنگند.

عدم‌ وابستگی‌ به‌ كمكهای‌ خارجی‌، موثریت‌ و بقای‌ این‌ مبارزه‌ را بیشتر میسازد. اما بالاتر از همه‌، ادامه‌ مبارزات‌ مسلحانه‌ با تمام‌ سختیهای‌ آن‌ میباشد و این‌ نمایانگر آنست‌ كه‌ هسته‌های‌ مقاومت‌ تیمورشرقی‌ از حمایت‌ وسیع‌ توده‌ها برخوردارست‌. صدها تن‌ مبارز مسلح‌ مصروف‌ فعالیتهای‌ زیر زمینی‌ هستند و از رهبر شان‌ هناناگوسمائو Xanana Gusmao پشتیبانی‌ میكنند.

جزیره‌ كوهستانی‌ تیمور بفاصله‌ سه‌صد میل‌ در شمال‌ آسترالیا موقعیت‌ دارد. نصف‌ غربی‌ این‌ جزیره‌ خاك‌ اندونزیا بشمار میرود.

Gosmayo
گوسمائو رهبر اسیر تیمور شرقی
من‌ از نسل‌ نو اندونزیا تقاضا دارم‌ بدانند كه‌ مردم‌ تیمور شرقی‌ خواهان‌ آزادی‌، عدالت‌ و صلح‌ اند تا پیشرفت‌ زیر سایه‌ آمریكا، آسترالیا، و كشورهای‌ اروپایی‌.

اینكه‌ میگویند ما كمونیست‌ هستیم‌، داستانیست‌ كهنه‌. من‌ از امروز به‌ بعد دست‌ به‌ اعتصاب‌ غذایی‌ میزنم‌ و هیچ‌ موافقه‌ای‌ بین‌ زندانی‌ و زندانبان‌ صورت‌ نخواهد گرفت‌. من‌ حاضرم‌ در مذاكرات‌ سهم‌ بگیرم‌ ولی‌ نه‌ بعنوان‌ اندونزیایی‌.

من‌ منحیث‌ زندانی‌ سیاسی‌ اعلام‌ میدارم‌ كه‌ اگر دادگاه‌ سزای‌ مرگ‌ هم‌ برایم‌ تعیین‌ كند هراسی‌ ندارم‌. آنان‌ بیشتر از یك‌ ثلث‌ مردم‌ بیگناه‌ تیمور را بقتل‌ رسانیده‌ اند و من‌ ارزش‌ بیشتری‌ از مبارزه‌ قهرمانانه‌ مردم‌ خود ندارم‌.