دلایل‌ علمی‌ مبنی‌ بر مساوی‌ بودن‌ زن‌ با مرد در جوامع‌ بشری‌

ارسالی‌ پ‌. ن‌. آ.

وقتیكه‌ كلمه‌ انسان‌ را بزبان‌ میآوریم‌ منظور ما صرف‌ جنس‌ مرد نه‌ بلكه‌ جنس‌ زن‌ نیز میباشد. در چوكات‌ تصنیف‌ علمی‌ موجودات‌ جای‌ جداگانه‌ برای‌ جنس‌ مونث‌ و مذكر تعیین‌ نگردیده‌ بلكه‌ صرف‌ در كتگوری‌ انسان‌ جا داده‌ شده‌ است‌. پس‌ انسان‌ها چه‌ مذكر و چه‌ مونث‌ بنیان‌گذار، تشكیل‌دهنده‌ و تنظیم‌كننده‌ اجتماع‌ انسانی‌ بوده‌ تحت‌ هر نوع‌ شرایط‌ و حالات‌ محیطی‌ و بالمقابل‌ هر نوع‌ پدیده‌ها مساویانه‌ متاثر می‌شوند.

اگر ما بطور دقیق‌ هدف‌ اساسی‌ موجودات‌ زنده‌ روی‌ این‌ كره‌ خاكی‌ را مطالعه‌ نماییم‌ همانا بقای‌ نسل‌ است‌ كه‌ هر موجود زنده‌ را آماده‌ مبارزه‌ علیه‌ هر نوع‌ پدیده‌ای‌ میسازد كه‌ حیاتش‌ را به‌ خطر بیاندازد. موجودات‌ برای‌ نیل‌ به‌ هدف‌ اصلی‌ شان‌ كه‌ بقای‌ نسل‌ است‌، تشكیل‌ اجتماعات‌ مینمایند. پس‌ تشكیل‌ اجتماع‌ هدف‌ اصلی‌ بقای‌ نسل‌ را تامین‌ میكند.

برای‌ تشكیل‌ اجتماع‌، بقا و تداوم‌ نسل‌ ضروری‌ بوده‌ و در این‌ امر موجودیت‌ دو جنس‌ (مذكر و مونث‌) حتمی‌ پنداشته‌ میشود.

حال‌ می‌بینیم‌ كه‌ برای‌ تولید نسل‌ بوسیله‌ دو جنس‌ مختلف‌ چه‌ عوامل‌ و مراحل‌ مورد نیاز است‌. در رابطه‌ با این‌ مطلب‌ حكم‌ قاطع‌ است‌ كه‌ هر دو جنس‌ تولید تخمه‌ مینمایند تا با یكجا شدن‌ آنها مراحل‌ ابتدایی‌ نیل‌ به‌ هدف‌ آغاز گردد.

با مردم‌ علیه‌ خاینان‌ بنیادگرا یا برعكس‌، راه‌ سوم‌ وجود ندارد

در حاشیه کنفرانس هرات

سر و صدای‌ فراوان‌ كنفرانس‌ هرات‌ آقای‌ اسماعیل ‌خان‌ هم‌ مثل‌ دهها كنفرانس‌ و گردهمایی‌های‌ «جهادی‌» قبلی‌ سرانجام‌ فرو نشست‌ و دیدیم‌ كه‌ این‌ هیاهوی‌ بسیار هم‌ برای‌ هیچ‌ بود. در آینده‌ نیز اگر در بستر همین‌ خرك‌ و درك‌ جاری‌ جلساتی‌ ازین‌ قبیل‌ دایر شود جز ناكامی‌ مفتضحانه‌، سرنوشت‌ دیگری‌ نخواهد داشت‌. چرا؟ زیرا:

۱) علت‌ فاجعه‌ بیكران‌ و بیمانند حاكم‌ در افغانستان‌، احزاب‌ مزدور و بخصوص‌ جنس‌ بنیادگرای‌ آنهاست‌ كه‌ زیر پوشش‌ دین‌ و مذهب‌ بر جان‌ و هستی‌ و عفت‌ و غرور مردم‌ ما پنجه‌ در افكنده‌اند. معادله‌ای‌ كه‌ یكطرف‌ آن‌ را رهبران‌ میهنفروش‌ این‌ احزاب‌ تشكیل‌ دهد، هرگز نمی‌تواند مساوی‌ به‌ حل‌ كوچكترین‌ مسئله‌ شود چه‌ رسد به‌ قطع‌ جنگ‌، التیام‌ زخمهای‌ مردم‌ و اعمار مجدد كشور.

۲) دشمن‌ بی‌چون‌ و چرا و نابخشودنی‌ ملت‌ ما بنیادگرایان‌ اند. اینان‌ برای‌ ملت‌ ما مرادف‌ خاین‌ترین‌، جنایتكارترین‌ و بویناك‌ترین‌ نوع‌ حكمرانان‌ تاریخ‌ میباشند و بنابر این‌ از آنان‌ كه‌ ستم‌كاری‌ و خیانت‌ و جنایت‌پشیگی‌ در ذات‌ شان‌ است‌، هرگز نباید و نمیتوان‌ به‌ مطالبه‌ صلح‌ و آزادی‌ و عدالت‌ و استقلال‌... پرداخت‌. تحقق‌ ابتدایی‌ترین‌ آرزوهای‌ مردم‌ ما هم‌ بدون‌ برافتادن‌ حاكمیت‌ بنیادگرایان‌ ناممكن‌ است‌. در حالی‌ كه‌ مجلس‌های‌ با رنگ‌ و بوی‌ «جهادی‌» هم‌ برای‌ تحكیم‌ این‌ حاكمیت‌ خونبار بوده‌اند.

یادی‌ از لگد مهاجران‌ ما بر پوزه‌ی‌ گلبدین‌ و شركا در سال‌ ۱۹۸۷

كین‌ و نفرت‌ مردم‌ ما نسبت‌ به‌ بنیادگرایان‌ صرفاً از دو سال‌ به‌ اینسو تبارز نداشته‌ بلكه‌ با توجه‌ به‌ وابستگی‌ به‌ كشورهای‌ بیگانه‌، جنایتكاری‌ و جنایت‌پیشگی‌ آنان‌ از سالها قبل‌ هم‌، مردم‌ میهنفروشان‌ مذكور را مطرود و ناصالح‌ برای‌ اداره‌ی‌ كشور دانسته‌اند. سروی‌ای‌ كه‌ مرحوم‌ پروفیسر بهاوالدین ‌مجروح‌ در ۱۹۸۷ به‌ عمل‌ آورد، تصویر روشنی‌ ازین‌ حقیقت‌ بدست‌ میدهد كه‌ اكثریت‌ قاطع‌ ملت‌ ما با چه‌ نسبتی‌ غیر قابل‌ مقایسه‌، آدمكشان‌ بنیادگرا و شركا را رد می‌نمایند. پروفیسر مجروح‌ در واقع‌ جانش‌ را در راه‌ سنجش‌آرایی‌ نهاد كه‌ تا امروز و تا آخر بر پوزه‌ی‌ بنیادگرایان‌ و همدستان‌ آنان‌ لگد می‌كوبد.

سروی‌ مجروح‌ بین‌ مهاجران‌ ما در پاكستان‌ برگیرنده‌ی‌ چهار سوال‌ بود:

۱ـ آیا مایلید واپس‌ به‌ افغانستان‌ بروید؟ اگر بلی‌، تحت‌ چه‌ شرایطی‌؟

۲ـ آیا آتش‌بسی‌ را كه‌ از طرف‌ رژیم‌ كابل‌ پیشكش‌ شده‌ قبول‌ دارید؟

۳ـ آیا مشی‌ مصالحه‌ ملی‌ را كه‌ از جانب‌ نجیب‌ طرح‌ گردیده‌ قبول‌ دارید؟

۴ـ كی‌ را آرزو دارید رهبر ملی‌ افغانستان‌ باشد؟

آقای‌ محسنی‌ با كودكان‌ ما چه‌ فرقی‌ دارد؟

آقای‌ آصف ‌محسنی‌ شامل‌ یكی‌ از چندین‌ گروه‌ به‌ اصطلاح‌ مصلح‌ و میانجی‌ میباشد كه‌ میخواهد بین‌ بنیادگرایان‌ درگیر و همدستان‌ خاین‌ شان‌ آشتی‌ به‌ میان‌ آورد. وی‌ در آخرین‌ اظهار نظرش‌ راجع‌ به‌ جنگ‌ جاری‌ میهنفروشان‌ بنیادگرا گفت‌ كه‌ «جنگ‌ فعلی‌ در افغانستان‌ نه‌ اسلامی‌ است‌ نه‌ عقلی‌. فقط‌ برای‌ هوس‌ و قدرت‌طلبی‌ اینها میجنگند»!

خانه‌ تان‌ آباد آقای‌ محسنی‌ كه‌ شهامت‌ به‌ خرج‌ داده‌ و فاجعه‌ دونیم‌ ساله‌ی‌ «برادران‌ قیادی‌» تانرا آن‌ چیزها نامیدید.

ولی‌ سوال‌ مردم‌ عذابكش‌ ما از شما و كلیه‌ كسانی‌ كه‌ هنوز هم‌ از وجود رشته‌های‌ «اخوت‌» شان‌ با گلبدین‌، ربانی‌ و مزاری‌ و... ننگ‌ ندارند اینست‌ كه‌:

وقتی‌ عده‌ای‌ فقط‌ از سر «بی‌عقلی‌» و «هوس‌» و «قدرت‌طلبی‌» به‌ اینهمه‌ خیانت‌ و رذالت‌ متوسل‌ شده‌ و از خونریزی‌ سیری‌ نداشته‌ باشند، وظیفه‌ فرد یا جمعی‌ وطنپرست‌ و آزادیخواه‌ در مقابل‌ آنان‌ چیست‌؟ وظیفه‌ اینست‌ كه‌ باز هم‌ با تمام‌ توش‌ و توان‌ در پای‌ آن‌ «قدرت‌طلبان‌» میهنفروش‌ لولیده‌ و التماس‌ كرد كه‌ شغالان‌ «هوس‌باز» مذكور را به‌ سر رحم‌ آورد یا اینكه‌ باید آنان‌ را با تمام‌ نیرو، صادقانه‌ و تا به‌ آخر افشا و طرد كرده‌ و به‌ محاكمه‌ صحرایی‌ كشید؟ تا كی‌ باید این‌ خاینان‌ جنایت‌پیشه‌ی‌ بدنام‌ در سطح‌ جهانی‌ را به‌ عنوان‌ «رئیس‌ جمهور» و «صدراعظم‌» وغیره‌ مطرح‌ كرد؟

خون‌ میرویس‌ جلیل‌ و خون‌ دهها مبارز شهید از نظر «بی‌بی‌سی‌»

Mirwais Jalil
میرویس جلیل

سرانجام‌ میرویس‌ جلیل‌ خبرنگار بی‌بی‌سی‌ هم‌ بدست‌ باند گلبدین‌ ترور شد. چرا؟ آیا او فردی‌ سیاسی‌ با گرایشی‌ انقلابی‌ یا ضد بنیادگرایی‌ بود؟ هرگز! هر فردی‌ كه‌ جامه‌ خبرنگاری‌ به‌ رادیویی‌ جهانی‌ آنهم‌ بی‌بی‌سی‌ را به‌ تن‌ كند میداند كه‌ بی‌بی‌سی‌ سیاست‌ خاص‌ خودش‌ را دارد و كوچكترین‌ عدول‌ از آن‌ بلافاصله‌ به‌ اخراجش‌ می‌انجامد. بی‌بی‌سی‌ مانند كلیه‌ رسانه‌های‌ بین‌المللی‌ دیگر «بیطرف‌» نبوده‌ و نیست‌. این‌ رادیو با حركت‌ از مد و جزر و نیازهای‌ انگلستان‌ و قدرتهای‌ متحدش‌ در سطح‌ جهانی‌، منطقه‌ و مشخصاً كشور ما، خبر و گزارش‌ و تفسیرهایش‌ را تنظیم‌ میكند. زمانیكه‌ برای‌ قدرتهای‌ مذكور گلبدین‌ مطرح‌ بوده‌ شب‌ و روز در پی‌ بزرگ‌ ساختن‌ او میدوید و آنگاه‌ كه‌ ربانی‌ باید «رییس‌ جمهور» شناخته‌ شود، از او دادسخن‌ میدهد، از پیروزیهایش‌ در جنگها تا كنفرانس‌ها و شوراها و حتی‌ پیشبرد امور «دولت‌»اش‌. و گاهی‌ هم‌ از این‌ و آن‌ فرد دست‌ دوم‌ ـ كه‌ غرب‌ چشمكی‌ به‌ او زده‌ باشد ـ در گوش‌ مردم‌ ما پف‌ میكند. تا بحال‌ تقریباً هیچ‌ نعش‌ سیاسی‌ و ظاهراً غیرسیاسی‌ مطرح‌ افغانستان‌ از حكیم‌ طبیبی‌ گرفته‌ تا واصف ‌باختری‌، لطیف ‌ناظمی‌ و... نبوده‌ كه‌ سوار بر امواج‌ این‌ رادیو گوش‌ مردم‌ ما را آزار نداده‌ باشد. اما در عین‌ حال‌ دور نمیرویم‌ همین‌ رادیوی‌ «بیطرف‌» مثلاً گزارش‌ خبرنگار خودش‌ از تظاهرات‌ «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌» را پخش‌ نمیكند!