مسئول‌ تروریست‌های‌ عرب‌ كیست‌؟

دولت‌هایی‌ چون‌ مصر و الجزایر بخاطر استرداد مزدورانی‌ از اتباع‌ شان كه‌ برای‌ حزب‌ گلبدین‌ و سیاف‌ وغیره‌ می‌جنگیدند، با دولت‌ پاكستان‌ در جدال‌ افتاده‌ بودند. بسیاری‌ مطبوعات‌ و شخصیت‌های‌ سیاسی‌ این‌ كشور هم‌ مسئله‌ موجودیت‌ مزدوران‌ مذكور را در مركز توجه‌ خود قرار دادند. احزاب‌ و عناصر غیربنیادگرا آنان‌ را جراثیمی‌ در جامعه‌ پاكستان‌ نامیدند و احزاب‌ بنیادگرا آنان‌ را «مهمانان‌» و «مجاهدان‌ عربی‌» خوانده‌ و از دولت‌ خواستار پناه‌ دادن‌ و حمایت‌ از آنان‌ شدند.

در همین‌ رابطه‌ از جنرال‌ مرزا اسلم‌بیگ‌ بشنویم‌ كه‌ ناله‌كنان‌ افشا هم‌ می‌كند: «بر همگان‌ معلوم‌ است‌ كه‌ هزاران‌ نفر از كشورهای‌ متعدد عربی‌، افریقایی‌، كشمیر و پاكستان‌ در جهاد افغانستان‌ شركت‌ جستند. افراد مذكور آموزش‌ اسلحه‌، مهمات‌ و عملیات‌ جنگی‌ را دیده‌ و تحت‌ پروگرام‌های‌ امریكا به‌ افغانستان‌ فرستاده‌ می‌شدند. با این‌ كمك‌ نظامی‌ و سایر كمك‌های‌ خارجی به‌ مجاهدین‌ افغانستان‌، تعدادی‌ سازمان‌های‌ خیریه‌ غیردولتی‌ جهت‌ كمك‌ به‌ جنبش‌ در افغانستان‌، تحت‌ نظارت‌ مستقیم‌ امریكا در پاكستان‌ ایجاد شد.... .. »..

«جهادی‌»ها برمادران‌ خود هم‌ تجاوز میكنند

چند تن‌ از «جهادی‌»های‌ خوك‌خو روزی‌ در خانه‌ای‌ واقع‌ كارته‌سه‌ را زدند. مادر حدود ۶۵ ساله‌ی‌ خانواده‌ كه‌ همیشه‌ پیشبین‌ حادثه‌ای‌ بود، همه‌ نواسه‌ها، دخترها و عروسانش‌ را به‌ خانه‌ پنهان‌ مینماید و خود دروازه‌ را باز میكند. اراذل‌ وحشی‌ با خشونت‌ و بدون‌ اجازه‌ بخانه‌ داخل‌ شده‌ و تمام‌ اتاق‌ها را تلاشی‌ كردند. بعداً با لهجه‌ی‌ بی‌ناموسانه‌ از مادر پرسیدند كه‌ دخترها و عروس‌هایت‌ كجایند؟ مادر كه‌ از ترس‌ میلرزید جواب‌ داد: همه‌ی‌ شان‌ به‌ خانه‌ یكی‌ از دوستان‌ در خیرخانه‌ رفته‌اند. بعد فاشیستهای‌ خوك‌صفت‌ «جهادی‌» گفته‌اند: «خیر گپی‌ ندارد اگر آنها نیستند تو كه‌ هستی‌.» مادر سراسیمه‌ میگوید چرا نه‌ بچه‌هایم‌ من‌ هستید‌ برای‌ تان‌ چای‌ و نان‌ تیار میكنم‌. آنان‌ با خنده‌ میگویند نی‌ ما چای‌ و نان‌ كار نداریم‌ با خودت‌ كار داریم‌ و سپس‌ هفت‌ تن‌ از آن‌ خوكان‌ به‌ زنی‌ كه‌ جای‌ مادر شان‌ را داشت‌ تجاوز میكنند و خانه‌ را ترك‌ میكنند.

وقتی‌ دیگران‌ از زیر خانه‌ بیرون‌ میآیند او با ضجه‌ای‌ جانگدازش‌ مینالد «من‌ میمیرم‌ تنها یكبار میخواهم‌ غسل‌ كنم‌ و شهید شوم‌. به‌ لحاظ‌ خدا شهادتم‌ را از من‌ نگیرید.»

هر هموطن‌ با شرف‌، باید تجاوز به‌ آن‌ مادر را تجاوز به‌ مادر و زن‌ خود پنداشته‌ و در راه‌ رهایی‌ افغانستان‌ ما از چنگال‌ بنیادگرایان‌ لحظه‌ای‌ از پا نه‌ نشیند.

كابل‌ كماكان‌ اسیر خیانت‌ و رذالت‌

اعتراض‌ زنان‌ كابل‌

روز سه‌شنبه ۱۳‌ دلو ۱۳۷۱ تعدادی‌ از زنان‌ با اطفال‌ شان‌ كه‌ از شدت‌ سرما می‌لرزیدند، به‌ نشانه‌ی‌ اعتراض‌ بر اوضاع‌ بسیار بد و وحشتناك‌ كابل‌ نخست‌ مقابل‌ تعمیر ملل‌متحد با لحنی‌ شدید بی‌اعتنایی‌ این‌ موسسه‌ را در رابطه‌ با اوضاع‌ داخلی‌ افغانستان‌ محكوم‌ نمودند. یكی‌ از زنان‌ پاكستان‌، ایران‌ و عربستان‌ را بخاطر مداخله‌ بیشرمانه‌ی‌ شان‌ ملامت‌ نموده‌ گفت‌: «این‌ كشورها عاملین‌ اصلی‌ كشتار، دزدی‌ و بربادی‌ در وطن‌ ما بوده‌ و هر یك‌ آنها به‌ گروه‌های‌ طرفدار و مزدور شان‌ كمك‌ مالی‌ و نظامی‌ می‌نمایند تا بیشتر از این‌ وطن‌ ما را به‌ به‌ خاك‌ و خون‌ بكشانند.»

پدر حمید گل‌ فرمان‌ آتش‌بس‌ می‌دهد!

شام‌ جمعه‌ ۱۴ حوت‌ ۱۳۷۱ رادیو كابل‌ اعلام‌ كرد كه‌ جنرال‌ حمیدگل‌ به‌ آتش‌بس‌ غیررسمی‌ بین‌ نیروهای‌ درگیر در جنگ‌ نظارت‌ مستقیم‌ می‌نماید و هیئتی‌ را مامور نموده‌ تا در نقاط‌ حاكم‌ نظامی‌ رفته‌ و هر گروهی‌ را كه‌ از مقررات‌ آتش‌بس‌ خلاف‌ورزی‌ می‌نماید نشانی‌ كند.

پیام‌ جنرال‌ حمیدگل‌ پاكستانی‌ در زمانی‌ برای‌ نیروهای‌ مسلح‌ درگیر در كابل‌ فرستاده‌ می‌شود كه‌ سران‌ «جهادی‌» غرض‌ آتش‌بس‌ دایمی‌ و امضای‌ موافقتنامه‌ی‌ صلح‌ اسلام‌آباد به‌ پاكستان‌ رفته‌ بودند.

این‌ امر بخوبی‌ بیانگر این‌ واقعیت‌ است‌ كه‌ جنرال‌ صاحب‌ در غیاب‌ به‌ اصطلاح‌ رئیس‌ جمهور و دیگر رهبران‌ «جهادی‌» دولت‌ اسلامی‌، گرداننده‌ی‌ امور كشور بوده‌ و سیلی‌ دیگری‌ است‌ بروی‌ آن‌ بیشرم‌هایی‌ كه‌ ادعا دارند دولت‌ اسلامی‌ آزاد و مستقل‌ است‌.

جهادی‌های‌ پست‌فطرت‌ یك‌ نفر را می‌كشند اما به‌ مرام‌ بی‌ناموسانه‌ی‌ شان‌ نمی‌رسند

شفیقه‌ معلمه‌ كودكستان‌ چنین‌ حكایت‌ می‌كند:

كابل‌ «شهر ارواح‌»

ارسالی‌ عزیزه‌ از كابل‌


من‌ در این‌ نامه‌ شرح‌ گوشه‌ای‌ از جنایات‌ حاكمان‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ی‌ جاهل‌ را كه‌ به‌ چشم‌ سر دیده و سخت‌ از لحاظ‌ روحی‌ شكنجه‌ام‌ داده‌ است‌ بصورت‌ فشرده‌ می‌نویسم‌:

حوادث‌ و بلایای‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ در كابل‌ جریان‌ دارد، قلب‌ هر انسان‌ شرافتمند و باوجدان‌ را تكان‌ داده‌ و پاره‌ پاره‌ می‌سازد. شهر زیبای‌ كابل‌ منظره‌ «شهر ارواح‌» بخود گرفته‌ و از چهره‌ زیبایش‌ فقط‌ اشك‌ و خون‌ جاریست‌. وقتیكه‌ جنگ‌ در برج‌ دلو و حوت‌ سال‌ گذشته‌ بین‌ نیروهای‌ حاكم‌ و قدرت‌طلب‌ بنیادگرا در كابل‌ جریان‌ داشت‌ و مناطق‌ جنوب‌ كابل‌ از چهلستون‌ تا گذرگاه‌ زیر راكت‌باران‌ بود،‌ اكثریت‌ اهالی‌ این‌ نواحی‌ كه‌ خانه‌های‌ شان‌ به‌ خاك‌ و خون‌ كشیده‌ شده‌ بود، سر و پای‌ برهنه‌ از طریق‌ گذرگاه‌ و پل‌ آرتل‌ می‌خواستند كه‌ خود را به‌ مركز شهر برسانند. زمانیكه‌ از پل‌آرتل‌ عبور نموده‌ و نزدیك‌ پل‌باغ‌عمومی‌ رسیدند، بعضی‌ مادرها كه‌ اطفال‌ خرد سال‌ شان‌ را در آغوش‌ داشتند متوجه‌ شدند كه‌ اطفال از اثر سرمای‌ شدید كبود شده‌ و جان‌ داده‌اند. شاید مشاهده‌ی‌ صحنه‌ای‌ از این‌ نوع‌، اثر ناگوار و تكاندهنده‌ به‌ اندازه‌ی‌ آن‌ حوادثی‌ نداشته‌ باشد كه‌ «جهادی‌» های‌ مسلح‌ وحشی‌، داخل‌ خانه ‌ها می‌شوند و با زور برچه‌ و تفنگ‌ دختران‌ و زنان‌ كابل‌ را ربوده‌ و به‌ عفت‌ و ناموس‌ تجاوز می‌نمایند، اما من‌ با دیدن‌ همین‌ صحنه‌ی‌ آوارگی‌ و بدبختی‌ مردم‌ بیچاره‌ خویش‌ در سرمای‌ شدید زمستان‌ و مردن‌ اطفال‌ خردسال‌ شان‌ آنقدر متاثر شده‌ام‌ كه‌ تا زنده‌ام‌ نفرت‌ و انزجاری‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ اعمال‌ این‌ بنیادگرایان‌ جاهل‌ در دل‌ دارم‌ هرگز از یاد نخواهم‌ برد و تا جاییكه‌ از دستم‌ بر می‌آید علیه‌ این‌ خوك‌های‌ وحشی‌ تا آخرین‌ لحظه‌ی‌ حیاتم‌ مبارزه‌ خواهم‌ كرد.

وقتی‌ خون‌، اجساد را با زمین‌ جوش‌ میدهند

خواهران‌ مبارز «جمعیت‌ انقلابی‌ زنان‌ افغانستان‌»، همدردانم‌، سلام‌ و درود فراوان‌ بر شما،

این‌ نامه‌ را از كابل‌ برایتان‌ مینویسم‌، از گورستان‌ زنده‌ها، از محله‌ای‌ كه‌ مرده‌هایش‌ بی‌ كفن‌ و گور اند. از كابل‌ سوخته‌ و همه‌ هستی‌اش‌ برباد شده‌. درد كابل‌ ما از نوع‌ دیگر است‌. از كدامش‌ برایتان‌ بنویسم‌؟ شنیدن‌ هر قصه‌اش‌ قلب‌ هر انسان‌ با وجدان‌ و شرافتمند را پاره‌ پاره‌ میكند. من‌ مختصراً چشم‌ دید خود را از حادثه‌ی‌ دلخراشی‌ برایتان‌ می‌نویسم‌ چون‌ میدانم‌ كه‌ «پیام‌ زن‌» منعكس‌كننده‌ آلام‌ استخوانسوز زنان‌ ماست‌ كه‌ زیر چكمه‌های‌ دیوانگان‌ قدرت‌ و درندگان‌ دو پا در سر زمین‌ بخون‌ تپیده‌ی‌ شان‌ پامال‌ میگردند.


دخترکی که همه اهل خانواده اش را از دست داده، آیا میداند از کی انتقام بگیرد؟