«... باید بگویم كه بطور كلی با مواضع «پیام زن» و حتی با لحنش (كه صاحبان اخلاق و ادب خادی یا جهادی به آن آنقدر میتازند) موافقم. هیچ شمارهای از آن را ناخوانده نگذاشتهام. بیشتر نمیخواهم چیزی بنویسم. امیدوارم گرمترین احساسات مرا نسبت به كار ارزشمند و دلاورانهی تان درك كنید.
و با ذكر باورهای فوق است كه به سان یك برادر قلباً دوستدار و ستاینده تان میخواهم عرض داشته باشم و آن اینكه: این اندیشه در من جان گرفته كه شما تحولات معین در جامعه را یا نمیبینید یا اگر میبینید از آنها سرسری میگذرید كه باز هم در واقع معادل ندیدن است. مثلاً شما به انتشار بیش از ۲۰۰ نشریه در كابل اعتنایی قایل نبوده و همهی آنها را «مبتذل»، «معاملهگر» و بدتر از همه «وابسته به این و آن باند بنیادگرا» میشمارید كه امری نه عادلانه است و نه واقعبینانه.
دوم اینكه درست است كه در دولت عناصری با لكههای خون در آستین شان هم شامل اند ولی اولاً اینها در اقلیت اند و دیگر اینكه بقیه كه اكثریت را تشكیل میدهند مطلقاً مانند مزدور دست به سینه عناصر فوق عمل نمیكنند و با وصف خطراتی، جدا از خواست آنها راه خود شان را میروند. من هم اكنون میتوانم نقلقولهای فراوانی از بطور مثال آقایان امینفرهنگ، عبدالحمیدمبارز، سیدمخدومرهین، شریففایض وغیره بیاورم كه نشان میدهد اینها میخواهند در حد خود علیه بنیادگرایان مبارزه كرده و برای این وطن كاری انجام دهند كه از سوی شما عزیزان صحیح نیست نادیده گرفته شوند. شما اضافه از ۲۵ سال سابقه پیكاری پرافتخار دارید، در سطحی ملی و جهانی شناخته شده و معتبر اید و وزنهای را در عرصه سیاسی و فرهنگی كشور میسازید كه همه اینها بر جدیت و اهمیت تفاهم و برخورد وحدت طلبانه شما با دیگران میافزاید. من به خرد و وجدان پاك سیاسی شما اعتقاد كامل دارم و یادآوری نكات فوق از همین اعتقادم ناشی میشود.
برای تان سرفرازی و موفقیتهای بیشتر آرزو میكنم.»
وزرای ضد بنیادگرا باید خود را از آلودگیها پاك سازند
خواننده ارجمند، با تشكر قلبی از نامه پر مهر و بزرگوارانهی شما، اجازه میخواهیم چند مطلب را توضیح دهیم كه اگر قانع كننده به نظر تان نیامدند، ممنون خواهیم شد كه باز هم برای ما بنویسید.
ما هیچگاه تمام مطبوعات چاپ داخل و خارج كشور را بد نه بلكه بعضی یا اكثر آنها را مبتذل و بیارزش میدانیم. و بله مكرراً ادعا میكنیم كه تعداد زیادی از آنها زبان باندهای مختلف جنایتكار اند و این لكه سیاه اصلی است كه بر چكاد ننگین نامههای مذكور از دور پیداست. از زبان منبعی نزدیك با این جنایتكاران شنیدهایم كه هر تعداد زن و مرد از هر جایی اگر برای انتشار نشریهای به شرط تائید «سپهسالار نابغه» و میراث خوارانش به آنان و چند (اینجو) معین مراجعه كنند، پذیرفته شده و هر مقدار پول و امكاناتی كه خواسته باشند در اختیار شان قرار داده میشود. مافیای جهادی به یقین خواهند كوشید صحنه رسانهها و مطبوعات كشور را بطور كامل تحت كنترول خود داشته باشند و این مسئولیت نویسندگان و اهل مطبوعات میهنپرست و آگاه و مردمدوست ماست كه نگذارند مكروب این طاعونیان در سراسر رسانههای چاپی و برقی تسری یابد. ولی متاسفانه در حال حاضر آنان بر خر مراد سوار اند و انگشت شمار نشریات غیروابسته به جنگسالاران خاین هنوز زنجیرهای محافظهكاری و «خطر نكردن» را پاره نكردهاند. دیدید و دیدیم كه كار گردانندگان «آفتاب» به كجا كشید. گویی فقط میخواستند زمینهای دست و پا كنند تا در كوتاهترین مدت به عشق زندگی در غرب برسند. به نظر ما هنوز نمیتوان قضاوت نهایی در مورد مطبوعات آزادیخواه و طرفدار دموكراسی داشت. ما همانند مردم ما آنقدر دروغ و ریا و رذالت از پوشالیان و جهادیان دیدهایم كه به حق ما را دیر باور و سختگیر ساخته است. مطبوعات شرافتمند ما هنوز باید ثابت سازند كه ملعبه دست خاینان و مرتجعان نخواهند شد و به هر قیمتی و تا آخر ندای مردم ستمكشیده خواهند بود.
در مورد ذواتی كه نام گرفتهاید باید گفت كه نظرات ما با شما بیشتر از هم فاصله دارند. كاش نقلقولهای آنان را میآوردید كه میدیدیم چقدر افشاگر جنایتكاران به حساب رفته میتوانند. با چند تن ازین وزرا، در جلسه بن هم آشنایی پیدا كرده بودیم و میدانیم كه هیچكدام داغ جنگسالار بودن را با خود حمل نمیكنند. اما اكنون به هر حال با جنایتكاران مذكور ساخته اند و چون مصمم اند هر طوری شده مماشات كنند پس همچون مرغان پر بسته اسیر دست مافیای «جمعیت اسلامی» اند زیرا كه اینان به استثنای حمایت امریكا نه توپ دارند و نه تشكیلات و نه تنگه در حالیكه مافیای «سپهسالار نابغه» دارای ماشین جنگی، خاد و تروریستها و صدهاملیون دالر میباشند به اضافه حمایت امریكا. به همین سبب اینان مجبورند زورگویی و بالابینی و توهینهای مستقیم و غیرمستقیم روزمرهی جهادیها را تحمل كرده و آه نكشند. نتیجه اینكه در برابر بنیادگرایان، گردن پت و بیچاره اند و بنابرین نمیشود از «مبارزه» آنان علیه خاینان جانی سخن گفت بلكه عمده فقط مصلحتجویی است كه خط اصلی زندگی و كار مشترك آنان در مقابل آدمكشان «ائتلاف شمال» را تشكیل میدهد. این سازش با جنایتكاران مسئلهایست كه نمیتوانیم با آن موافق باشیم و همیشه تاكید داشتهایم كه بنیادگرایان گرگزادگانی اند كه با چند سال زندگی با آدمیزادگان حتی در بغل امریكائیان و اروپائیان تغییر نكرده و ماهیتاً كماكان درندهخو باقی خواهند ماند.
از این گذشته، كتابی از آقای حمیدمبارز با عنوان «از سقوط سلطنت تا ظهور و اجرائات طالبان» پیش روی ماست كه در آن جنگسالاران خونآشام یعنی احمدشاهمسعود و اسماعیلخان از قهرمانان نویسنده توصیف شدهاند. آقای مبارز اگر در موقعش نمیدانست حالا باید دریافته باشد كه اسماعیل كیست و «سپهسالار نابغه» چه موجودی بوده كه امروز نزدیكترین یارانش چه خرمستیهایست كه نمیكنند. اگر آقای مبارز میترسید و میترسد كه با لب گشودن علیه «قهرمان ملی» سرش برباد خواهد رفت لااقل میتواند عجالتاً حرفهایش را در ستایش از اسماعیل پس بگیرد تا با ترسیم چهرهای انسانی از یك دژخیم به اولاد ناآگاه و بیسواد ماندهی این مرز و بوم دیدنیدار خیانت نشده باشد.
آقای مخدومرهین از نویسندگان هفته نامه «امید» چاپ امریكا مربوط به «جمعیت اسلامی» بود. داشتن هر گونه علایق با نشریهای وابسته به باندهای بنیادگرا برای هر مدعی آزادیخواه و طرفدار دموكراسی عار شمرده میشود. ایشان البته پیشتر از آن از طریق روابط محكم «شعری» با خلیلاله خلیلی شاعر امارت بچه سقو و امارت امیر برهانالدین ربانی پیوند داشت. او نمیتواند از «مبارزه علیه جنگسالاری» صحبت نماید تا این گذشته لكهدارش را به باد انتقاد و طرد نگیرد. از همه مهمتر به یاد داریم كه وقتی اوباش خادی در دفاع از عبدالحفیظ منصور و به انتقاد از رهین بخاطر عكس «سپهسالار» تظاهرات راه انداختند، وی فوری اعلام داشت كه عكس «آمرصاحب» را در امریكا هم بالای سرش داشت و حالا هم دارد! آیا در كابینه ماندن با این همه ذلتش میارزد؟ اگر آقای رهین به اوباش «آمر صاحب» اعلام میداشت كه به كسی حق نمیدهد برای او در آویزان كردن عكس این و آن تعیین تكلیف كند، قدر و محبوبیت فراوانی بین مردم كسب میكرد.
آقای امین فرهنگ ممكن است فرد لایقی باشد اما جای تاسف است كه ایشان با صراحت از موتر های گرانقیمت وزرا دفاع كرده و علاوه میفرماید كه در تمام دنیا همینطور است! آیا برای كشوری درمانده و گدا و زیر كنترول جنایتسالاران بنیادگرا یكچنین فتوایی را صادر كردن شرم و حقارت نیست؟ در جایی هم وی از نقش مثبت شركتهای فراملیتی در بازسازی به حمایت برمیخیزد. در حالیكه امروز كودكان ما هم میدانند كه این شركتها چگونه دربست در خدمت پیشبرد منافع قدرتهای بزرگ اند.
از آقای شریف فایض چه بگوییم، مگر وی همراه خادِ «مارشال» بر خون محصلان پا نماند؟ مگر او نبود كه گفت بكسش بسته است و هر وقت خواست به امریكا میرود؟ اگر حدود دلبستگی وی به مردم و «مبارزه»اش علیه بنیادگرایان این قدر نازك است، آیا او را وزیری نامیدن كه «علیه بنیادگرایان مبارزه كرده و برای این وطن كاری انجام میدهد»، از واقعیت دور شدن نیست؟
راستی عوام ما به سادگی میپرسند اگر این وزرای محترم واقعاً در مبارزه با بنیادگرایان اند، چرا بطور مثال در مسابقه ننگآلود چور كردن زمین های شیرپور شركت ورزیدند؟ و آن وزیرانی كه از این آلودگی مبرا بودند، چرا با افتادن طشت رسوایی شیرپور به رسم اعتراض علیه غاصبان دستجمعی استعفا ندادند؟
شما مینویسید كه آنان «میخواهند در حد خود علیه بنیادگرایان مبارزه كرده و برای این وطن كاری انجام دهند.»
و ما میگوییم كه مبارزه «در حد خود» صحیح نیست. تجربه كردیم كه «حد خود» آنان كوچك، بیاثر یا كم اثر، ناكافی و از همه اساسیتر قابل قبول برای جنایتكاران است. باید حد ضرورت حیاتی بودن پیكار آشتی ناجویانهی ضد بنیادگرایی و حد خواست مردم را در نظر گرفت و حركت كرد.
آقای رهین و امثال ایشان هر قدر كه دُم بنیادگرایان را زیر بگیرند به همان اندازه نزد مردم ارج كمایی خواهند كرد. اما بدبختانه میبینیم كه به جای آن در رسوایی عالمگیر زمین دزدی شیرپور نام اینان و دیگر وزرا و بلندرتبههای غیربنیادگرا نیز به چشم میخورد. میدانید و میدانیم كه حساب خود را پاك نكردن كم از كم از همدستی با جنایتكار پلید بصیرسالنگی و فوراً صرفنظر نكردن از زمین خون پر شیرپور، برای شخصیت آدم چیز زیادی باقی نمیگذارد. اینان كه با همدستی با بنیادگرایان تبهكار صدها تن را از كلبههای شان راندهاند تا به جای آنها كاخهای مجلل برپا دارند بترسند كه روزی به جای هدف حمله بنیادگرایان قرار گرفتن، با خشم غران آن بیخانمان شدگان مواجه نشوند. و آنگاه یقیناً جنگسالاران خاین خواهند بود كه اینان را در حفاظ خواهند گرفت تا از «شر» تودههای به جان آمده در امان بمانند!
آیا شرمساریای سیاهتر و سنگینتر از این میتوان تصور نمود؟
دوست گرانقدر، بدون تردید میدانید كه ما بیشتر، بیتابانهتر، عمیقتر و مبرمتر از هر تشكل دیگر خواستار وحدت با دیگران هستیم و از ظهور زنان و مردانی در صحنه رسانههای چاپی و برقی كه شهامت مبارزه با دژخیمان بنیادگرا از نوع گلبدینی، طالبی، القاعده و «ائتلاف شمال» را داشته باشند، با شور و شعف قلبی استقبال میكنیم. ولی در عین حال به ما حق خواهید داد كه در كشوری این چنین غربال و كثیف شده و خیانت دیده از داخل و خارج، هشیارتر از هر وقت دیگر بوده، خود را به دست سطحنگری و ذوقزدگی، خوشباوری و فریفتگی نسپاریده و با حزمتر باشیم.
با تشكر و درود مجدد