اعطای‌ جایزه‌ نوبل‌ صلح‌ به‌ خانم‌ شیرین‌عبادی‌ بازتاب‌های‌ گوناگونی‌ بین‌ سازمان‌ها و شخصیت‌های‌ سیاسی‌ ضد رژیم‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ داشته‌ است‌. مطالب‌ كوتاه ‌شده‌ی‌ زیر (از این‌ بابت‌ از ایشان‌ و خوانندگان‌ پوزش‌ می‌خواهیم‌) از سایت‌ های‌ فارسی‌ برگرفته‌ شده‌ اند ولی‌ نخستین آن‌ از سوی‌ دوستان‌ «راه‌ كارگر» جهت‌ انتشار مستقیماً برای‌ ما ارسال‌ شده‌ بود.



نامه‌ سرگشاده‌ به‌ خانم‌ شیرین‌ عبادی‌

خانم‌ شیرین‌ عبادی‌، با سلام‌!

مردم‌ آگاه‌ و تشنه‌ آزادی‌ ایران‌، شما را بسیار پیشتر از آن‌ كه‌ جایزه‌ صلح‌ نوبل‌ نصیب‌ تان‌ شود می‌شناختند و به‌ مبارزات‌ جسورانه‌ و پر مخاطره‌ تان‌ در دفاع‌ از حقوق‌ بشر، حقوق‌ زنان‌ و كودكان‌، و نیز در رابطه‌ با پرونده‌ خوابگاه‌ دانشجویان‌، با تحسین‌ و قدرشناسی‌ می‌نگریستند. ارج‌ شما در نزد مردم‌ ایران‌ نه‌ از اعتبار این‌ جایزه‌ است‌ (كه‌ بارها نصیب‌ آدم‌های‌ مرتجع‌ و بی‌اعتبار هم‌ شده‌ است‌)، بلكه‌ این‌ بار، خود این‌ جایزه‌ اعتباراش‌ را از مبارزه‌ شما برای‌ حقوق‌ بشر و دموكراسی‌ گرفته‌ است‌؛ و این‌، جای‌ خوشوقتی‌ و تبریك‌ دارد.

دو جریان‌ سیاسی‌ وجود دارند كه‌ تلاش‌ می‌كنند این‌ پیروزی‌ را از مضمون‌ اصلی‌ خود تهی‌، و كاركرد آتی‌ آن‌ را مسخ‌ كنند. یكی‌ جریان‌ ناسیونالیستی‌ است‌ كه‌ این‌ پیروزی‌ را مایه‌ افتخار بی‌معنای‌ ملی‌ و مباهات‌ بی‌جا به‌ ایرانی‌بودن‌ قلمداد می‌كند؛ دیگری‌، می‌كوشد از آن‌، سرمایه‌ای‌ برای‌ «دوپینگ‌» جناح‌ محتضر اصلاح‌طلب‌ حكومت‌، و ترویج‌ افسانه‌ «مردم‌سالاری‌ دینی‌» بسازد. نقش‌ شما و موضعگیری‌های‌ تان‌ در این‌ میان‌، در این‌ كه‌ معنا و حاصل‌ این‌ پیروزی‌ چه‌ از آب‌ درآید، بسیار حساس‌ و كلیدی‌ است‌.

شما می‌گوئید كه‌ سیاستمدار نیستید، و فقط‌ مدافع‌ حقوق‌ بشر اید. عجیب‌ است‌ كه‌ در كشوری‌ كه‌ نمایاندن‌ چند تار زلف‌، و كف‌زدن‌ بجای‌ صلوات‌ فرستادن‌ هم‌ شكلی‌ از مقاومت‌ و مبارزه‌ سیاسی‌ است‌، گلاویزشدن‌ با حكومتی‌ كه‌ حقوق‌ بشر را زیر پا می‌گذارد، كاری‌ سیاسی‌ نباشد! هر اندازه‌ هم‌ كه‌ موقعیت‌ تازه‌ ملی‌ و بین‌المللی‌ شما حفاظی‌ امنیتی‌ برای‌ تداوم‌ فعالیت‌های‌ تان‌ فراهم‌ كرده‌ باشد، باز هم‌ خطرات‌ موجود و ملاحظات‌ شما در شیوه‌ ادامه‌ كار تان‌، قابل‌ فهم‌ است‌ و هیچ‌ آدم‌ آگاهی‌ از شما توقع‌ ندارد كه‌ چون‌ جایزه‌ صلح‌ نوبل‌ را برده‌اید، بر سر چهار راه‌ بالای‌ چهارپایه‌ بروید و شعار ضد حكومتی‌ بدهید. اما این‌ كه‌ از پاسخ‌ به‌ سوالات‌ مربوط‌ به‌ وضعیت‌ حقوق‌ بشر در ایران‌ و موانع‌ آن‌ به‌ بهانه‌ «سیاستمدار» نبودن‌ طفره‌ بروید، برای‌ كسی‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌. اگر كار شما فقط‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر است‌ و كاری‌ به‌ سیاست‌ ندارید، چرا می‌گوئید كه‌ اگر در كمیته‌ نوبل‌ بودید، آقای‌ خاتمی‌ را انتخاب‌ می‌كردید؟! وقتی‌ مردم‌ ایران‌ از زبان‌ شما می‌شنوند كه‌ خاتمی‌ مخالف‌ حقوق‌ بشر را شایسته‌ترین‌ مبارز راه‌ حقوق‌ بشر می‌شناسید، در باره‌ دید شما از حقوق‌ بشر و عزم‌ شما در مبارزه‌ برای‌ آن‌، چگونه‌ باید داوری‌ كنند؟! اگر شما كاری‌ به‌ سیاست‌ ندارد، چرا به‌ عنوان‌ برنده‌ جایزه‌ نوبل‌ مردم‌ را به‌ شركت‌ در انتخابات‌ آینده‌ مجلس‌ اسلامی‌ كه‌ با همه‌ موازین‌ حقوق‌ بشر و دموكراسی‌ در تضاد است‌ دعوت‌ می‌كنید؟! چرا ایده‌ امكان‌ اصلاح‌ نظام‌ سیاسی‌ كشور را تبلیغ‌ می‌كنید؟ این‌ها مداخله‌ در سیاست‌ نیستند ولی‌ سخن‌گفتن‌ از وضعیت‌ حقوق‌ بشر در ایران‌ در مراسم‌ اسلو یا در مصاحبه‌ با تلویزیون‌ «سی‌ان‌ان‌» توسط‌ شما كه‌ می‌گوئید كار تان‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر است‌، مداخله‌ در سیاست‌ است‌؟!

خانم‌ عبادی‌! شما كه‌ می‌گوئید فقط‌ مدافع‌ حقوق‌ بشر اید، از وقتی‌ كه‌ جایزه‌ نوبل‌ را برده‌اید، بیش‌ از مدافع‌ حقوق‌ بشر، به‌ عنوان‌ مدافع‌ اسلام‌ وارد صحنه‌ شده‌اید. گوئی‌ رسالتی‌ كه‌ جایزه‌ نوبل‌ به‌ شما داده‌ است‌، تبلیغ‌ برای‌ «سازگاری‌ اسلام‌ با حقوق‌ بشر» است‌ و نه‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر. و این‌ چهره‌ای‌ بود كه‌ شما متاسفانه‌‌ در فرصت‌ بی‌مانند و تاریخی‌ دریافت‌ جایزه‌ نوبل‌ از خود تان‌ در برابر صدها ملیون‌ شنونده‌ و بیننده‌ سیاره‌ خاكی‌ در ایران‌ و جهان‌ ارائه‌ دادید. شما گفتید كه‌ اسلام‌ با حقوق‌ بشر ناسازگار نیست‌، و گویا فقط‌ «قرائت‌» خاصی‌ از اسلام‌ است‌ كه‌ با آن‌ ناسازگار است‌. شما گفتید كه‌ گناه‌ نقض‌ حقوق‌ بشر در ایران‌ نه‌ بر گردن‌ اسلام‌، بلكه‌ بر گردن‌ پدرسالاری‌ است‌. آیا به‌ معنای‌ این‌ سخنان‌ فكر كرده‌ بودید؟

شما كه‌ در سخنرانی‌ خود در مراسم‌ دریافت‌ جایزه‌ صلح‌ نوبل‌ در اسلو، بیش‌ از مدافع‌ حقوق‌ بشر به‌ عنوان‌ مدافع‌ اسلام‌ ظاهر شدید، گفتید كه‌ اسلام‌ دین‌ صلح‌ و عدالت‌ است‌. این‌ حرف‌ شما كاملاً درست‌ است‌؛ اما شنوندگان‌ غیرمسلمان‌ شما در جهان‌ نمی‌دانند كه‌ اسلام‌، با تسلیم‌شدگان‌ و بیعت‌كردگان‌ صلح‌ می‌كند، و گرنه‌، خون‌ شان‌ را حلال‌ می‌داند.

از شما، نه‌ به‌ عنوان‌ مدافع‌ اسلام‌ بلكه‌ به‌ عنوان‌ مدافع‌ حقوق‌ بشر، انتظار این‌ است‌ كه‌ به‌ جای‌ تبلیغ‌ برای‌ سازگاری‌ اسلام‌ و حكومت‌ اسلامی‌ با حقوق‌ بشر، موضوع‌ را به‌ این‌ صورت‌ مطرح‌ كنید كه‌: مردم‌ مسلمان‌، می‌توانند و باید از حقوق‌ بشر برخوردار باشند؛ و در كشورهایی‌ هم‌ كه‌ اكثریت‌ جمعیت‌ آنها مسلمان‌ اند، رعایت‌ حقوق‌ بشر و استقرار دموكراسی‌ ممكن‌ است‌. این‌ گونه‌ طرح‌ موضوع‌، زمین‌ تا آسمان‌ با تبلیغ‌ سازگاری‌ (حكومت‌) اسلام‌ با حقوق‌ بشر و دموكراسی‌، فرق‌ دارد و حتی‌ عكس‌ آن‌ است‌؛ چرا كه‌ نخستین‌ شرط‌ آن‌ كه‌ مردم‌ مسلمان‌ ایران‌ از حقوق‌ بشر و دموكراسی‌ برخوردار باشند این‌ است‌ كه‌ حكومت‌ اسلامی‌ نداشته‌ باشند! مسلمان‌ بودن‌ اكثریت‌ مردم‌ ایران‌ و ناسازگاری‌ اسلام‌ با حقوق‌ بشر، هر دو حقایقی‌ مسلم‌ اند؛ اما این‌ هم‌ حقیقتی‌ مسلم‌ است‌ كه‌ همین‌ مردم‌ مسلمان‌، باید از حقوق‌ بشر برخوردار باشند. راهش‌ این‌ نیست‌ كه‌ منتظر باشیم‌ مردم‌ ابتدا از اسلام‌ دست‌ بكشند تا صلاحیت‌ برخورداری‌ از حقوق‌ بشر را پیدا كنند؛ بلكه‌ راهش‌ پایان‌ دادن‌ به‌ حكومت‌ اسلامی‌ است‌ كه‌ مجری‌ احكام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ و مانع‌ حقوق‌ بشر است‌.

خانم‌ عبادی‌! كسی‌ از شما توقع‌ ندارد كه‌ علیه‌ اسلام‌ تبلیغ‌ كنید، یا علیه‌ سران‌ جمهوری‌ اسلامی‌ شعار دهید؛ توقع‌ از شما به‌ عنوان‌ مبارز راه‌ حقوق‌ بشر این‌ است‌ كه‌ بجای‌ تبلیغ‌ برای‌ سازگاری‌ حكومت‌ اسلامی‌ با حقوق‌ بشر و دموكراسی‌ (كه‌ كاملاً خلاف‌ حقیقت‌ است‌) این‌ حقیقت‌ را تبلیغ‌ كنید كه‌ كشورهای‌ با اكثریت‌ جمعیت‌ مسلمان‌ نیز می‌توانند و باید از حقوق‌ بشر برخوردار باشند و به‌ دموكراسی‌ دست‌ یابند. همین‌ و بس‌. آنوقت‌، همین‌ مردم‌ مسلمان‌ كه‌ تشنه‌ آزادی‌ و برابری‌ و دموكراسی‌ اند، خود شان‌ برای‌ برخورداری‌ از حقوق‌ بشر و دستیابی‌ به‌ آزادی‌ و برابری‌، به‌ از میان‌ برداشتن‌ مانع‌ اصلی‌ اقدام‌ خواهند كرد. حداقل‌ توقعی‌ كه‌ از شما هست‌ این‌ است‌ كه‌ اگر از موقعیت‌ ملی‌ و بین‌المللی‌ استثنایی‌ كه‌ جایزه‌ نوبل‌ برای‌ شما فراهم‌ كرده‌ است‌ برای‌ تهییج‌ و تشویق‌ مردم‌ برای‌ از سر راه‌ برداشتن‌ این‌ مانع‌ اصلی‌ در برابر حقوق‌ بشر استفاده‌ نمی‌كنید، لااقل‌ آن‌ را در خدمت‌ ایجاد توهم‌ در مردم‌ نسبت‌ به‌ اصلاح‌پذیری‌ این‌ رژیم‌ و سازگاری‌ آن‌ با حقوق‌ بشر قرار ندهید.

سخنان‌ و موضعگیری‌های‌ شما پس‌ از بردن‌ جایزه‌ نوبل‌ متاسفانه‌ برآورنده‌ چنین‌ توقع‌ حداقلی‌ نبوده‌ است‌ و بخصوص‌ موضع‌ شما در مراسم‌ دریافت‌ این‌ جایزه‌ در اسلو، برای‌ آنانی‌ كه‌ آرزو داشتند این‌ پیروزی‌ به‌ مبارزه‌ برای‌ حقوق‌ بشر در ایران‌ نیرو برساند، مایوس‌كننده‌ بود. در سخنرانی‌ اسلو، اشاره‌ شما به‌ اسرای‌ گوانتانامو و اسرائیل‌، بسیار بجا بود؛ اما آیا اشاره‌ای‌ به‌ وضعیت‌ حقوق‌ بشر در خود ایران‌ در چنین‌ مراسمی‌ بقدر دو مورد اخیر ارزش‌ و موضوعیت‌ نداشت‌؟! اما دریغ‌ از یك‌ كلمه‌ از زبان‌ مدافع‌ حقوق‌ بشر، درباره‌ وضعیت‌ حقوق‌ بشر در ایران‌! در فرصتی‌ بی‌مانند و تكرارناشدنی‌ كه‌ چشم‌ و گوش‌ صدها میلیون‌ مردم‌ جهان‌ بر شما بود، سخنرانی‌ كردید كه‌ به‌ نظر می‌رسید هدف‌ از تنظیم‌ حساب‌شده‌ و دقیق‌ آن‌، نه‌ آگاه‌كردن‌ جهانیان‌ بر آنچه‌ كه‌ در جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ بر حقوق‌ بشر می‌رود، بلكه‌ نرنجاندن‌ حاكمان‌ ایران‌، و حتی‌ تامین‌ رضایت‌ آنان‌ بوده‌ است‌: انتقاد از آمریكا و اسرائیل‌؛ سكوت‌ در باره‌ وضعیت‌ حقوق‌ بشر در ایران‌؛ و حتی‌ تبرئه‌ حكومت‌ اسلامی‌ با گفتن‌ این‌ كه‌ نقض‌ حقوق‌ بشر، نه‌ گناه‌ اسلام‌، بلكه‌ گناه‌ پدرسالاری‌ است‌.

خانم‌ عبادی‌! مردم‌ ایران‌ در پیكار دشوار خود برای‌ آزادی‌ و دموكراسی‌ و برابری‌، در این‌ ربع‌ قرن‌ و بخصوص‌ از جنبش‌ برای‌ اصلاح‌ رژیم‌ اسلامی‌، درس‌های‌ بزرگ‌ گرانبهایی‌ گرفته‌اند و بنا بر تجربه‌ مستقیم‌ و پر هزینه‌ خود آموخته‌اند كه‌ دیگر به‌ تبلیغات‌ در باره‌ امكان‌ اصلاح‌ رژیم‌ اسلامی‌ و سازگاری‌ آن‌ با حقوق‌ بشر و مردم‌سالاری‌، باور نكنند. ارزش‌ و اعتبار جایزه‌ای‌ كه‌ نصیب‌ شما شده‌ است‌ در نظر مردم‌ ایران‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ نیت‌ و انتظارات‌ كمیته‌ داوران‌ نوبل‌ نداشته‌ و فقط‌ بستگی‌ به‌ آن‌ دارد كه‌ شما تا چه‌ اندازه‌ این‌ پیروزی‌ را در خدمت‌ پیكار آنان‌ برای‌ حقوق‌ بشر، آزادی‌، دموكراسی‌، و برابری‌ قرار دهید.

با احترام‌ و آرزوی‌ آن‌ كه‌ همیشه‌ خدمتگزار و محبوب‌ مردم‌ باقی‌ بمانید!

شهاب‌ برهان‌، ۲۱ آذر ۱۳۸۲


اگر جای‌ شیرین‌عبادی‌ بودم‌...!



فكر می‌كنم‌ هركسی‌ حداقل‌ یك‌ بار چنین‌ آرزویی‌ كرده‌ است‌. جایگاهی‌ كه‌ شیرین‌عبادی‌ بعد از بردن‌ جایزه‌ نوبل‌ بدست‌ آورد، حقیقتاً افسانه‌ای‌ بود. در فردای‌ این‌ پیروزی‌، بسیاری‌ نوشتند و گفتند كه‌ جنبش‌ دموكراسی‌ و حقوق‌ بشر پیروز شد. برخی‌ ریاست‌ جمهوری‌ را به‌ قامت‌ او برازنده‌ دیدند و برخی‌ نیز به‌ راستی‌ به‌ همخوانی‌ دمكراسی‌ و اسلام‌ باور كردند. اما...

هر روز كه‌ گذشت‌ خانم‌ عبادی‌ نشان‌ دادند نه‌ تنها قصد استفاده‌ از جایگاهی‌ را كه‌ به‌ دست‌ آورده‌اند ندارند، بلكه‌ ترمزی‌ شده‌اند در مقابل‌ جنبش‌ اصلاح‌طلبانه‌. (جنبش‌ انقلابی‌ كه‌ جای‌ خود دارد). ایشان‌ در هر مقطعی‌ سعی‌ كردند با میانه‌روی‌، شكاف‌ بین‌ دو جناح‌ را كم‌رنگ‌ كرده‌ و استحكام‌ كلیت‌ رژیم‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را خواهان‌ شوند.

و بعد از هر موضعگیری‌، تنها این‌ آرزو باقی‌ می‌ماند كه‌ اگر جای‌ خانم‌ شیرین‌عبادی‌ بودم‌، حداقل‌ سكوت‌ می‌كردم‌ و به‌ شیوه‌ سابق‌ به‌ كار وكالت‌ می‌پرداختم‌.

هم‌ اكنون‌ بعد از افتضاح‌ انتخابات‌ مجلس‌ هفتم‌، كه‌ با تهدید و ارعاب‌، با رشوه‌ و وعده‌ و با شناسنامه‌های‌ المثنی‌ و تقلبات‌ آشكار و غیرقابل‌ رد انجام‌ شد، خانم‌ شیرین‌عبادی‌ ناراحت‌ است‌ كه‌ پایین‌ بودن‌ تعداد آراء، شكاف‌ بین‌ مردم‌ و حاكمیت‌ را زیاد می‌كند. وی‌ پیشبینی‌ می‌كند كه‌ «روی‌ كار آمدن‌ محافظه‌كاران‌ باعث‌ خشونت‌ علیه‌ اپوزیسیون‌ می‌شود.»

واقعیتی‌ است‌! نشانه‌های‌ شدت‌ گرفتن‌ این‌ خشونت‌ را می‌توان‌ برشمرد، از بستن‌ دو روزنامه‌ شرق‌ و یاس‌، از تظاهرات‌ حزب‌اله‌ بعد از نماز جمعه‌ تا دستگیری‌ برخی‌ مبلغان‌ تحریم‌ در شهرهای‌ مختلف‌ وغیره‌. اما خانم‌ عبادی‌ طوری‌ صحبت‌ می‌كند، گویا تا به‌ حال‌ خشونتی‌ در جامعه‌ وجود نداشته‌ و حال‌ با اكثریت‌ آوردن‌ محافظه‌كاران‌ در مجلس‌، خشونت‌ شروع‌ می‌شود.

واقعیت‌ این‌ است‌ كه‌ وقتی‌ تلاش‌های‌ شیرین‌عبادی‌ را در دفاع‌ از آقای‌ زرافشان‌ و سایر موكلینشان‌ قبل‌ از تعلق‌گرفتن‌ جایزه‌ صلح‌ نوبل‌ به‌ ایشان‌ به‌ یاد می‌آورم‌، نمی‌توانم‌ باور كنم‌ كه‌ ایشان‌ آگاهانه‌ به‌ ابقای‌ حاكمیت‌ سیاه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در ایران‌ یاری‌ می‌ورزد.

با شنیدن‌ این‌ سخنان‌ اولین‌ آرزویی‌ كه‌ در قلب‌ اكثریت‌ قاطع‌ مردم‌ ایران‌ جوانه‌ می‌زند، همانا دیدن‌ روزی‌ است‌ كه‌ حكومت‌ جمهوری‌ اسلامـی‌ ایران‌ و دولت‌ مردانش‌ در این‌ دادگاه‌ محاكمه‌ و محكوم‌ شوند.

اما، خیر! شیرین ‌عبادی‌ در راستای‌ تحقق‌ این‌ آرزو تلاش‌ نمی‌كند. او تلاش‌ می‌كند تا دولت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را قانع‌ كند تا در این‌ دادگاه‌ در جایگاه‌ یكی‌ از محاكمه‌كنندگان‌ قرار گیرد، نه‌ یكی‌ از محاكمه‌شوندگان‌. او به‌ كانون‌ دانشجویی‌ حقوق‌ بشر نیز توصیه‌ می‌كند تا تمام‌ تلاش‌ خود را برای‌ پیوستن‌ رژیم‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ دادگاه‌ جنایی‌ بین‌المللی‌ به‌ كار برند.

آیا ثابت‌ كردن‌ این‌ امر كه‌ رژیم‌ جمهوری‌ اسلامی‌ یكی‌ از جنایتكارترین‌ حكومت‌ها در دنیاست‌، كار سختی‌ است‌؟ آیا شیرین‌عبادی‌ خود بر این‌ امر واقف‌ نیست‌؟ آیا اینها همه‌ از محافظه‌كاری‌ مفرط‌ اوست‌ و در واقع‌ می‌ترسد علیه‌ رژیم‌ موضع‌ رادیكالی‌ بگیرد؟ یا اینكه‌ می‌خواهد این‌ رژیم‌ را بر سر پا نگهدارد؟ او چه‌ نفعی‌ در ابقای‌ این‌ حكومت‌ دارد؟ آیا این‌ مواضع‌، نتیجه‌ منطقی‌ پاشنه‌ آشیل‌ خانم‌ عبادی‌، یعنی‌ تز همخوانی‌ دمكراسی‌ و اسلام‌ نیست‌؟

شیرین‌عبادی‌ بخوبی‌ آگاه‌ است‌، طوفانی‌ كه‌ وزش‌ آن‌ را از حالا احساس‌ كرده‌ است‌، اگر برخیزد، نه‌ از تاك‌ نشانی‌ بر جای‌ خواهد ماند و نه‌ از تاك‌نشان‌. اگر حكومت‌ اسلامی‌ از میان‌ برود، دیگر از اتوپیای‌ چسباندن‌ اسلام‌ به‌ دمكراسی‌، مردم‌سالاری‌ و جمهوری‌ و همخوان‌ جلوه‌دادن‌ آنها نیز خبری‌ در میان‌ نخواهد بود.

 لاله‌ «حسین‌پور»، ۲۸ فوریه‌ ۲۰۰۴


گـزینشی‌ بجـا!



هنگامی‌ كه‌ خبرهای‌ پراكنده‌ نامزدی‌ آقاجری‌ را می‌خواندم‌ و می‌شنیدم‌، با ناباوری‌ او را شایسته‌ دریافت‌ این‌ جایزه‌ میدیدم‌. مقاومت‌های‌ دلیرانه‌ این‌ استاد دانشگاه‌ و بینش‌ تاریخی‌ او كه‌ بیانش‌ گریبانگیرش‌ شده‌ است‌ از او سرفراز مردی‌ كم‌ مانند در جمهوری‌ اسلامی‌ پدید آورده‌ است‌.

اما با همه‌ ارجی‌ كه‌ من‌ برای‌ آقاجری‌ در دل‌ دارم‌ هنگام‌ شنیدن‌ خبر دادن‌ جایزه‌ صلح‌ به‌ خانم‌ عبادی‌ خرسندی‌ام‌ چند برابر شد، زیرا كه‌ او را بسیار شایسته‌تر از آقاجری‌ یافته‌ و می‌یابم‌. این‌ درست‌ است‌ كه‌ انسانهای‌ دلیری‌ چون‌ آقاجری‌، گنجی‌ و باقی‌ و شمار بسیاری‌ از ملی‌-مذهبی‌ها با بریدن‌ از گذشته‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ مردم‌ به‌ كاری‌ بزرگ‌ و ستودنی‌ دست‌ زده‌اند، و به‌ همین‌ دلیل‌ نیز رهبران‌ و همراهان‌ دیروزین‌، آنان‌ را نمی‌بخشند و این‌ چنین‌ آنان‌ را زیر فشار می‌گذارند، اما از یاد نباید برد كه‌ در اصل‌ اینان‌ پادافره‌ گناهان‌ گذشته‌ خود را می‌پردازند كه‌ ساده‌ دلانه‌ چشم‌ بر واقعیات‌ بستند و راهی‌ را پیش‌ گرفتند كه‌ پایانش‌ برای‌ همگان‌ بسیار ناخوش‌ بود.

این‌ در حالی‌ ست‌ كه‌ خانم‌ عبادی‌ و همكار نازنین‌ دیگرش‌ خانم‌ مهرانگیز كار، همه‌ جان‌ و جوانی‌ خود را هشیارانه‌ در راه‌ دفاع‌ از حقوق‌ مردم‌ گذارند، و همه‌ نارواییها را پذیرفتند و از راه‌ درست‌ خود پا پس‌ نكشیدند. از این‌ رو به‌ باور من‌ گزینش‌ خانم‌ عبادی‌ برای‌ جایزه‌ صلح‌ یكی‌ از درست‌ترین‌ و منطقی‌ترین‌ گزینش‌های‌ سال‌های‌ اخیر هیأت‌ داوران‌ اسلو بوده‌ است‌ كه‌ باید این‌ گزینش‌ درست‌ را به‌ آنان‌ تبریك‌ گفت‌. خانم‌ عبادی‌ از دو سو شایستگی‌ نامزدی‌ این‌ جایزه‌ را دارد. نخست‌ او به‌ عنوان‌ نماد زن‌ دلیر ایرانی‌ كه‌ در ۲۴ سال‌ حكومت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ بیشترین‌ فشار را متحمل‌ شده‌ و همچنان‌ سر پا مانده‌ است‌ و تا آنجا كه‌ در توان‌ دارد برای‌ حقوق‌ خود می‌نبردد. از سوی‌ دیگر در كشوری‌ كه‌ در میان‌ كشورهای‌ جهان‌ كمتر همانندی‌ دارد كه‌ حقوقدانان‌ مدافع‌ حقوق‌ متهمان‌ را تنها به‌ جرم‌ دفاع‌ از متهم‌ و بهره‌گیری‌ از راه‌های‌ قانونی‌ و حقوقی‌ به‌ سود متهم‌ به‌ زندان‌ می‌اندازد و انجام‌ حرفه‌ی‌ آنان‌ را ممنوع‌ و محدود می‌سازد، خانم‌ عبادی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ قاضی‌ پیشین‌ و وكیل‌ دعاوی‌ كنونی‌ نماد این‌ گروه‌ از حقوقدانان‌ ایرانی‌ ست‌ كه‌ در انجام‌ حرفه‌ی‌ خود زیر فشار نظام‌ حاكم‌ قرار دارد و هم‌ اكنون‌ شماری‌ از آنان‌ در زندان‌ به‌ سر می‌برند.

رئیس‌ كمیته‌ گزینش‌ آقای‌ «اولر دانهولد میوژس‌» می‌گوید خانم‌ عبادی‌ در انجام‌ حرفه‌ خود «هیچگاه‌ اعتنایی‌ به‌ تهدیدهایی‌ كه‌ می‌شد نداشت‌».

خانم‌ شیرین‌ عبادی‌ در شمار نخستین‌ زنانی‌ بود كه‌ در دوران‌ نظام‌ گذشته‌ در جایگاه‌ داوری‌ پا گشودند. با همه‌ سخنان‌ فریبنده‌ آقای‌ خمینی‌ در زمینه‌ برابری‌ حقوق‌ در جامعه‌ اسلامی‌ - كه‌ سپستر خود او گفت‌ «خدعه‌ كردم‌»- كه‌ بسیاری‌ از روشنفكران‌ را فریفت‌، با پا گرفتن‌ جمهوری‌ اسلامی‌ نیمی‌ از شهروندان‌ كشور ما، زنان‌ ازحقوق‌ اجتماعی‌ برابر محروم‌ ماندند و حتی‌ دگرگونی‌های‌ سطحی‌ نظام‌ گذشته‌ نیز از میان‌ برچیده‌ شد.

اسلام‌ نظام‌ قضاوت‌ را برای‌ زنان‌ برنمی‌تابد و چنین‌ بود كه‌ خانم‌ عبادی‌ در كنار شمار اندكی‌ زنان‌ دیگر از عرصه‌ حقوقی‌ كنار گذارده‌ شدند. اما خانم‌ عبادی‌ كه‌ به‌ آسانی‌ آماده‌ نبود «سنگر را خالی‌ كند» و می‌خواست‌ در هرحال‌ در كشورش‌ بماند، پیگیرانه‌ در پی‌ دستیابی‌ به‌ حقوق‌ خود كه‌ بخشی‌ از حقوق‌ زنان‌ و حقوق‌ بشر بود برآمد و در این‌ راه‌ از هیچگونه‌ كوششی‌ كوتاهی‌ نكرد. اما از آنجا كه‌ خانم‌ شیرین‌ عبادی‌ همواره‌ می‌كوشد در چارچوب‌ امكانات‌ موجود و همان‌ قانون‌های‌ مصوب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ گونه‌ای‌ مسالمت‌آمیز پیش‌ برود، تا آنجا كه‌ ممكن‌ بود از برخورد جلو می‌گرفت‌.

اما حمله‌ به‌ كوی‌ دانشگاه‌ در ۱۸ تیر كه‌ به‌ مرگ‌ دانشجو عزت‌ ابراهیم‌ نژاد و زخمی‌ شدن‌ شماری‌ دیگر از دانشجویان‌ انجامید، نقطه‌ عطفی‌ در مسیر حرفه‌ای‌ خانم‌ عبادی‌ شد. او وكالت‌ دانشجوی‌ كشته‌ شده‌ را بر عهده‌ گرفت‌ و همكار دیگرش‌ آقای‌ دكتر رهامی‌ آماده‌ دفاع‌ از دانشجویان‌ آسیب‌ دیده‌ شد.

درست‌ یك‌ سال‌ پس‌ از فاجعه‌ ۱۸ تیرماه‌ ۱۳۷۸، در ۱۷ تیرماه‌ ۱۳۷۹ خانم‌ عبادی‌ به‌ جرم‌ نشر اكاذیب‌ دستگیر و زندانی‌ شد. چند روز بعد طی‌ بازجویی‌ غیرعلنی‌ خانم‌ عبادی‌ به‌ ۱۵ ماه‌ زندان‌ و ۵ سال‌ محرومیت‌ از حرفه‌اش‌ محكوم‌ گردید. او را پس‌ از ۲۵ روز با گرفتن‌ بیست‌ ملیون‌ تومان‌ وثیقه‌ آزاد كردند.

خانم‌ عبادی‌ با دلیری‌ شایسته‌ی‌ ستایشی‌ در برابر این‌ موج‌ شدید مقاومت‌ نشان‌ داد و همچنان‌ حرفه‌ خود را دنبال‌ می‌كند و در هر زمینه‌ای‌ كه‌ با تجاوز به‌ حقوق‌ شهروندان‌ كشورش‌ بویژه‌ زنان‌ و كودكان‌ برمی‌خورد در دفاع‌ از آنان‌ می‌كوشد.

هنگامی‌ كه‌ دیروز با یكی‌ از دوستانم‌ در باره‌ این‌ رخداد خجسته‌ گفت‌وگو می‌داشتم‌ و در پایان‌ از لابلای‌ سخنانم‌ احساس‌ نگرانی‌ مرا دریافت‌، به‌ تصور خویش‌ برای‌ دلداری‌ و كاهش‌ نگرانی‌ من‌ گفت‌، اینك‌ خانم‌ عبادی‌ یك‌ شخصیت‌ جهانی‌ شده‌ است‌ او اكنون‌ «در مسجدست‌ كه‌ كندنی‌ و سوزاندنی‌ نیست‌!» من‌ نشان‌ دادم‌ كه‌ با این‌ سخن‌ او در اصل‌ موافقم‌، اما از سویی‌ نگرانی‌ دیگری‌ برایم‌ پدید آمد كه‌ مبادا ما با چنین‌ «دل‌ خوش‌ كنك‌» تصویری‌ فریبا از آینده‌ برای‌ خود بسازیم‌.

هنگامی‌ كه‌ من‌ به‌ سرنوشت‌ تلخ‌ خانم‌ «اونگ‌سان‌سوكی‌» رهبر مبارزات‌ مسالمت‌آمیز مردم‌ برمه‌ می‌اندیشم‌، نمی‌توانم‌ به‌ سادگی‌ خود را با این‌ «دل‌ خوش‌ كنك‌» كه‌ خانم‌ عبادی‌ اكنون‌ به‌ «در مسجد» تبدیل‌ شده‌ است‌ تسكین‌ بدهم‌.

خانم‌ «اونگ‌ سان ‌سوكی‌» كه‌ در لندن‌ زندگی‌ می‌كرد و می‌توانست‌ زندگی‌ خانوادگی‌ آرام‌ و بی‌دردسری‌ داشته‌ باشد، به‌ كشور خویش‌ بازگشت‌ تا در كنار هم‌ میهنمان‌ ستمدیده‌ خود برای‌ آزادی‌ و دموكراسی‌ و حقوق‌ بشر مبارزه‌ كند. این‌ كاری‌ بسیار در خور ستایش‌ است‌. اما از آن‌ زمان‌ این‌ زن‌ دلیر زیر اهرم‌ فشار نظامیان‌ قرار دارد و بیشتـر زنـدگـی‌اش‌ را اگر در زندان‌ نبوده‌ است‌ در خانه‌اش‌ بی‌دسترسی‌ به‌ رسانـه‌های‌ دیداری‌ و شنیداری‌ زیر نظر گذرانیده‌ است‌.

دردناكتر از هرچیز پیوند میان‌ «چین‌ كمونیست‌» و «نظامیان‌ برمه‌» است‌. اگر كشورهای‌ آسیای‌ جنوب‌ شرقی‌ كه‌ می‌توانند با تحریم‌ خودنظامیان‌ خـودكامه‌ را وادار به‌ عقب‌ نشینی‌ كنند به‌ خاطر «مصالح‌ اقتصادی‌» ازاین‌ همدلی‌ با مردم‌ برمه‌ سرباز مـی‌زنند.

بازگشت‌ دلیرانه‌ و داوطلبانه‌ خانم‌ عبادی‌ به‌ ایران‌ حتی‌ تدارك‌ استقبال‌ از او از سوی‌ جناح‌ به‌ اصطلاح‌ «اصلاح‌ طلب‌» نباید مایه‌ فریب‌ ما گردد. از یاد نبریم‌ كه‌ «سعید عسگر» تروریستی‌ كه‌ آشكارا یكی‌ از یاران‌ نزدیك‌ آقای‌ خاتمی‌ یعنی‌ آقای‌ حجاریان‌ را آسیب‌ رسانید هم‌ اكنون‌ زیر چتر حمایت‌ «رهبر معظم‌»، راست‌ راست‌ راه‌ می‌رود و همچنان‌ به‌ هرگونه‌ جنبش‌ مسالمت‌آمیز دانشجویان‌ می‌تازد! اما دانشجویان‌ قربانی‌ حزب‌ اللهیان‌ چون‌ سعید عسگر همچنان‌ در زندان‌ به‌ سر می‌برند. باید از خوشبینی‌ زائد پرهیز كرد.

محمودگودرزی‌، «شهروند»، شماره‌ ۸۳۰، ۱۷ اكتوبر ۲۰۰۳