بنیادگرایی دشمن كلیه بشریت متمدن!
اعلامیه به مناسبت سالگرد فاجعه ۱۱ سپتامبر
دهسال تمام مردم و در قدم اول زنان افغانستان زیر شمشیر و زنجیر و رذالت بنیادگرایان «ائتلاف شمال» و بعد طالبان خرد میشدند ولی غرب با این جنایتكاران «كار» میكرد و كمك. برای غرب مهم نبود كه مردم ما زیر سلطه این باندهای تروریستی چه میكشند و ارزشهای حقوق بشر و دموكراسی چگونه به طرزی بینظیر پامال میشود مهم این بود كه باید با فاشیستهای دینی ساخت تا كار كشیدن لولهی گاز از آسیای مركزی مهیا شود.
اما به محض آنكه فاجعه ۱۱ سپتامبر رخ داد، قدرت نظامی امریكا به حركت درآمد تا نوكران دیروزش را مجازات كند. افغانستان اسیر، خونچكان، ویران، گرسنه، گدا، قحطیزده و بدطالع با استفاده از پیشرفتهترین بمبها غربال شد. بیگناهان خیلی بیشتر از تعدادی كه در فاجعه ۱۱ سپتامبر جان داده بودند به هلاكت رسیدند، حتی مراسم عروسی به آتش كشیده شد، رژیم طالبان و القاعده سقوط كرد البته بدون از بین رفتن نیروی عمده انسانی آنان. اما نه سایه تهدید تروریستی بر سر جهان از بین رفت، نه تروریزم بنیادگرایی.
نه كشت تریاك و جنگسالاری در افغانستان پایان یافت، نه از صلح و ثبات درین كشور مصیبت رسیده خبری هست و نه از كاهش گدایی و فحشا و چور و چپاول، و عدم احساس امنیت زنان به مراتب بیشتر از گذشته است. این واقعیت دردناك كه حتی امنیت رییس جمهور نمیتواند بدون گارد خارجی تأمین شود، به خودی خود وضع كاملاً آشوب زده و تروریستی در كشور را نشان میدهد.
چرا چنین است؟ چرا آنهمه هیاهو به هیچ بدل شده است؟
به دلایلی كه «راوا» همیشه بر آن تاكید داشته است:
۱) بنابر یك ضربالمثل افغانی كلهپز برخاست بر جایش سگ نشست. به جای تروریستهای طالبی، تروریستهای جهادی «ائتلاف شمال» به مسند قدرت نشانده شدند. جنایتكاران طالبی و جهادی را یك ایدئولوژی با هم پیوند میدهد و اختلاف بین آنان اختلاف بین «برادران دینی» است.
۲) اسامه قریب ۲۰ سال است كه با پرداخت جیرههای كلان بنیادگرایان افغانی را در خدمت خود دارد. او و ملاعمر با مشتی از پیروان و تجهیزات مخابراتی لازم میتوانند سالهای سال در حمایت گروههای مختلف بنیادگرا در افغانستان و پاكستان به زندگی و توطئهگری علیه مردم ما و بشریت ادامه دهند.
۳) طالبان و القاعده به مثابه یك ایدئولوژی و سیاست و فرهنگ در كشوری اسلامی فقط و فقط میتوانست با قیام مردم ما و تقویت و قدرتیابی نیروهای طرفدار دموكراسی سكیولاریستی نابود شوند. امری كه تنها با امحای فزیكی اسامه و ملاعمر هم تحقیقپذیر نخواهد بود. صرفنظر از اینكه «ائتلاف شمال» هیچگاه خواستار از بین رفتن آنان نیست زیرا مهمترین عامل دفاع نیروهای خارجی از خود را از دست خواهند داد. شعار «راوا» مبنی بر سرنگونی طالبان و القاعده با قیام مردم به همین معنا بود كه متاسفانه بیش از آنكه چنین شود طالبان و القاعده بدون آنكه تلفات كمرشكنی بدهند جای شان را به برادران «ائتلاف شمال» خالی كردند. «ائتلاف شمال» با دومین بار تجاوز به كابل مانع ایجاد تغییری اساسی شدند و اكنون خود منشاء بیثباتی، پلیسی بودن فضای لویه جرگه، شیوع تروریزم، خفه ماندن دموكراسی، پامال شدن ترسناك حقوق بشر، تشدید فقر و فحشا و فساد، از رونق نیفتادن كشت تریاك، عدم پیشرفت اعمار مجدد و ... به شمار میروند.
مشخصاً ستمگری و جنایتپیشگی علیه زنان به اشكال مختلف آن در كشور بیداد میكند. «راوا» همواره تاكید داشته است كه جنون زنستیزی بنیادگرایان چه طالبی چه جهادی، ناشی از صرفاً «تربیت و فكر غیرانسانی» آنان نه بلكه از سیستم ایدئولوژیكی فاشیستی دینی آنان ناشی میشود و تا این سیستم به پشتوانه نیروی نظامی آنان باقی است، نه زنستیزی دیوانهوار در كشور از بین میرود و نه هزار و یك فلاكتزدگی شرم آور دیگر. نه ایجاد «وزارت امور زنان» مسئله را تغییر میتواند بدهد و نه حضور چند زن در دولت. تصور دستیابی به آزادی و دموكراسی و برابری در چهارچوب سیستمی فاسد مذهبی و قومپرست، یا خودفریبی است یا عوامفریبی یا هر دو.
تحلیلها و پیشبینیهای «راوا» در مورد پیامدهای استیلای «ائتلاف شمال» باز هم متاسفانه درست ثابت شد. آنانی كه مدعی بودند «ائتلاف شمال بهتر از طالبان اند» باید به خود آمده و به خاطر موعظه زهرآلود شان از مردم ما عذرخواهی نمایند.
استقرار دموكراسی و عدالت اجتماعی در قدم نخست تنها با سرنگونی سلطه بنیادگرایان امكان پذیر خواهد بود. این خواست بدون مبارزه متشكل و آشتیناپذیر تودههای زن بر ضد بنیادگرایان و مزدوران شان جامه عمل نخواهد پوشید.
بعضی ورشكستگان سیاسی، «راوا» را به علت مواضع و سیاستهای قاطع و سازش ناپذیرش، «مائویست» و «رادیكال» و ... نام مینهند در حالیكه خود از خدمت به «ائتلاف شمال» برای رسیدن به مقام و شهرت عار نمیكنند.
ولی شرایط حاضر در كشور نادرستی برخورد «راوا» را نشان میدهد یا برعكس به روی خانمها و آقایان و گروههای سازشكار با بنیادگرایان سیلی میزند؟ آیا فقط با توجه به ترور تا حال دو وزیر و ممنوع بودن رسیدگی به قضیه آنان، كشف گورهای دستجمعی، منع زنان و نمایش رقص در تلویزیون، سانسور مطبوعات، صدور خودسرانه حكم تكفیر زنان، تجاوز حتی به زنان خارجی مربوط NGO ها و قهرمانسازیهای تهوع آور احمدشاه مسعود، كافی نیست نتیجه گرفت كه مدارا با سگهای هار آنها را جریتر میسازد؟
«راوا» با تجربه بخصوص ۱۰ سال اخیرش بر ضد بنیادگرایی، مجدانهتر از پیش مصمم است تا ضمن همكاری با كلیه نیروهای طرفدار دموكراسی و برخورد سازشناپذیر با بنیادگرایی، تودههای زن را در اقصی نقاط كشور متشكل سازد.
«راوا» راسخانه بر آن است كه حادثه پلید تروریستی ۱۱ سپتامبر اگر چه موجب مرگ وحشتناك ۳هزار امریكایی و غیرامریكایی بیگناه شد و دهها هزار دیگر را به سوگ نشاند، این را هم به دنیا نشان داد كه بنیادگرایی چه طاعون سیاهی است؛ مردم افغانستان، ایران، الجزایر، سودان و غیره در چه جهنمی از آن دست و پامیزنند؛ و از آنجایی كه دشمن بشریت متمدن به حساب میآید، وحدت كلیه ملل آزادیخواه جهان را طلب میكند.
اما «ائتلاف جهانی ضد تروریستی» فعلی با ابهامات و ناپاكیهای متعددی آلوده است و تضادها بین قدرتهای جهانی موجب ناپایدار ماندن آن خواهد شد. بنابرین بر تشكلها و افراد ضد بنیادگرا و طرفدار عدالت اجتماعی در سراسر كره زمین است تا به هر طریق ممكن متحد شده و سهم شان را در مهار كردن و سرانجام دفن یكبار و برای همیشه مكروب بنیادگرایی اداء نموده و اجازه ندهند فاجعه ۱۱ سپتامبر نه در امریكا و نه در هیچ گوشه دیگر دنیا تكرار شود.
«راوا» افتخار دارد كه تا كنون با تعداد قابل توجهی از سازمانهای ضد تروریستی در پنج قاره در ارتباط بوده و كمكهای معنوی و مادی شان مایه دلگرمیاش میباشد. ولی به منظور پیشبرد سریعتر و وسیعتر مبارزه به گسترش و تعمیق هر چه بیشتر این همبستگی نیازمند است و در این راه دست هر سازمان و فرد آزادیخواه را میفشارد.
با استفاده از فرصت بار دیگر از صمیم قلب میخواهیم با همهی آنانی كه عزیزان شان را در سانحه ددمنشانه ۱۱ سپتامبر از دست دادند و نیز با آن هموطنان بیگناه و چه بسا ضد طالب و ضد «ائتلاف شمال» كه به اثر بمباران طیارات امریكایی پارچه پارچه شدند همدردی و غمشریكی صادقانهی خود را ابراز داریم.
همچنان قلباً آرزو میكنیم تا اكثریت این داغدیدگان دیر یا زود در سپاه بزرگ ضد فاشیزم بنیادگرایی در كشورهای خود و در سطحی بینالمللی بپیوندند.
نه القاعده، نه طالبان ونه «ائتلاف شمال»، زنده باد افغانستانی آزاد، دموكراتیك و شگوفا!
زنده باد پیكار قاطع و تا به آخر زنان افغانستان بر ضد بنیادگرایی و برای دموكراسی!
جمعیت انقلابی زنان افغانستان (راوا)
۱۷ سنبله ۱۳۸۱ (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲)
درود بر محصلان آزادیخواه پوهنتون كابل!
اعلامیه به مناسبت تظاهرات محصلان پوهنتون كابل
در ۲۰ عقرب محصلان پوهنتون كابل به خاطر خواستهای بسیار ابتدایی شان دست به تظاهرات باشكوهی زدند كه به خون نشست و بدین ترتیب بعد از سالها اولین جرقهی امید در ظلمتكدهی تحت حاكمیت جنایتكاران بنیادگرا را به چشم مردم سوگوار و تیرهبخت ما رسانید.

تفنگبدستان جهادی در حال لت و کوب محصلی
خون عبدالرحیم محصل صنف اول حقوق و عبدالغفار صنف دوم طب و چندین محصل جانباخته و زخمی دیگر به یقین آگاهی مردم و محصلان را در سراسر كشور از ماهیت جنایتكاران «ائتلاف شمال» و بیكفایتی و آلت دست بودن عناصر غیربنیادگرا در حكومت بسیار بالا تفنگبدستان جهادی در حال لت و كوب محصلی بدست آورید. برده و ارادهی آنان را در ادامه پیكار علیه فاشیستهای دینی و هرگونه ارتجاع راسختر خواهد ساخت.
محصلان به خاطر تأمین برق و نان و تهیه شیشه و كلكین در لیلیه بعد از آن كه هیچكس صدای شان را نشنید، دست به راهپیمایی زدند و میخواستند مسایل شان را مستقیماً با به اصطلاح مسئولان در میان گذارند، اما وقتی به دهمزنگ رسیدند بیش از دو هزار آدمكش در لباس پلیس عموماً مربوط باند فهیم و قانونی و عبداله در آنجا حاضر بودند كه بعد از دقایقی گفتگو با مظاهرهچیان ناگهان به سوی آنان گلولهباری كردند. این جنایتكاران بیسواد كه در تمام عمر یاد گرفته اند تا با دانش و دانشجو به چشم دشمن ببینند به اینكه خون چندین محصل را به زمین ریختند اكتفا نهورزیده و محصلان زخمی و دستگیر شده را هم با وحشت و رذالت بینظیری زیر مشت و لگد و قنداق گرفتند. بنابر گزارشهایی پلیسهای وحشی حتی در بستر شفاخانه نیز به ضرب و شتم محصلان میپرداختند. این برخورد خاینانه و جنایتكارانه حاكمان بنیادگرا و عدهای وزیر بیغیرت و سازشكار هیچ تعحبی ندارد. آنان مشتی مزدور میهنفروش اند و حاكمیت شان را آنقدر متزلزل و بیثبات میدانند كه از اولین جنبش صنفی محصلان چنان به وحشت جنونآمیز افتادند كه آن را بیمحابا به گلوله بستند و خاینانهتر اینكه آن را ملهم از القاعده نامیدند! برای جانیان جهادی، القاعده و طالبان عجب دستپاك آسان و ارزانی شده! بین چند هزار محصل بسیار طبیعی است كه عدهای عمال القاعده و طالبان و حتی گلبدین خاین زمینه را مساعد یافته و اللهاكبر گویان شعارهایی به نفع آن تبهكاران مذهبی سر دهند. ولی علیالرغم پیشی گرفتن باندهای جهادی در ارتكاب كشتار، بیناموسی و رهزنی، كدام احمق میتواند تصور كند كه حدود سه هزار محصل از سوی آن جنایتكاران معلومالحال عجالتاً رانده شده، برانگیخته شوند؟ شرایط طاقتفرسا هر بنیبشر را میتواند به اعتراض وادارد بدون «تحریك» این و آن. علاوتاً از مدعیانِ عوامفریب كه در تظاهرات دست القاعده و طالبان را میبینند، پرسیده میشود كه اگر این «دست» را كشف نمیكردند، آیا با صدها نفر محصل به جان آمده از سرما و بینانی و بیبرقی، انسانی و با دستههای گل برخورد میشد؟ اگر آدمكشان جهادی مثلاً در پهلوی شعار «مرگ بر طالبان و القاعده» شعار «مرگ بر ائتلاف شمال» را میشنیدند چه میشد؟ مگر تعداد بیشتری از مظاهرهچیان توسط خادیهای «مارشال» صاحب به خاك و خون نمیغلتیدند؟ اكثریت محصلان ما با وصف ۲۳ سال سلطه فاشیزم و خاد مذهبی و غیر مذهبی و عدم وجود تحصیلات مكتبی یا پوهنتونی نسبتاً خوب، آگاه اند و حداقل آنقدر وجدان دارند كه جنایتها و خیانتهای بنیادگرایان از نوع طالبی و جهادی و صاحبان خارجی شان را هرگز از یاد نبرده و هرگز اجازه ندهند به آلت دست آنان بدل شوند.
این ادعای وزیر تحصیلات عالی مسخره و دروغ است كه گفته او هم در خانه برق ندارد. حال آن كه به قول محصلان برای پوستههای پلیس اعاشه كافی میرسد چه رسد به وزیر صاحبان كه همه میدانند هر سهولت برای شان مهیاست. طوری كه همین وزیر تحصیلات عالی ابراز داشته كه با یك بكس از غرب آمده و با یك بكس خواهد رفت، روشن است كه اگر از «بالا جای» هدایت نمیگرفت یك ماه هم نمیتوانست در كشوری ویران بپاید. از این وزیر و امثالش انتظار نباید داشت كه به جای آن نالیدنها از شرایط بد زندگی، از سایهی شوم تبهكاران جهادی و سینهزنان تروریست «مسعود بزرگ» بر كشور بنالد تا همنواییای باشد با اكثریت مردم و محصلان ما.
اما هیچ محصل طرفدار دموكراسی و ضد بنیادگرا از وزیرانی بزدل و معاملهگر چنین توقعی ندارند. آنان آگاه اند كه اعضای غیروابسته به باندهای «ائتلاف شمال» نیز با سیاست شرمآور «شولهات را بخور و پردهات را بكن»، بیش از آن غریق لجن سازشكاری با جنایتكاران جهادی اند كه حرف شان در مورد موج اعتراض محصلان خیلی متفاوت از حرف «مارشال» و «جنرال»های آدمكش، لچك و تجاوزكار باشد.
تظاهرات ۲۰ عقرب اگر چه زود پایان یافت اما نشان داد كه اكثریت محصلان كابل علیه تبهكاران جهادی و دولت تحت سلطهی آنان اند و با تكامل مبارزات شان صف پاك خود را از صف باندهای گوناگون بنیادگرای تفاله شده و بر سر قدرت جدا ساخته و منبعد اجازه نخواهد داد جنبش شان كوچكترین لكهای از آن جنایتكاران را با خود حمل نماید كه نتیجتاً طرف سؤاستفاده حاكمیت سركوبگر قرار گیرد.
محصلان لحظهای نباید از یاد ببرند كه فقط با پافشاری روی مبارزهای بر حق و ایجاد پیوند با محصلان در سایر ولایات و مخصوصاً متشكل شدن در اتحادیههای محصلی است كه میتوان به پیروزی دست یافت. آنان فقط با اصرار تا به آخر روی محاكمه و مجازات تمام قاتلان مستقیم و غیرمستقیم محصلان شهید و معلوم شدن سرنوشت محصلان مفقودالاثر و دستگیرشده است كه اعتماد و ستایش مردم را كسب خواهند كرد.
محصلان ما باید از برادران و خواهران شان در سایر نقاط جهان و مشخصاً ایران بیاموزند كه چگونه بیهراس و قهرمانانه و با دادن قربانی بر ضد رژیم خونخوار جمهوری اسلامی این ناصح و حامی پلید جنایتكاران جهادی، میجنگند و هیچ ترفند و حرامزادگی رژیم آنان را فریب داده نمیتواند.
درفش پرافتخار جنبش محصلی ما پس از سالها مجدداً به اهتزاز درآمد، ستارهی سنتهای غرورانگیز گذشتههای پوهنتون كابل از زیر خون و خاك و خاكستر درخشید. این درفش كه بلافاصله با قطرههای خون رحیم و غفار و دیگران سرخ شد باید بر دوش هر محصل باشرف، ضداخوان، میهنپرست و طرفدار حقوق زن سنگینی كند. همیشه بلند نگهداشتن این درفش ملاك سنجش وفاداری هر دختر و پسر محصل آزادیخواه به ارزشهای دموكراسی و عدالتاجتماعی میهن ما خواهد بود.
«راوا» ضمن آن كه خود را در اندوه وصفناپذیر مادران و پدران و خانوادههای محصلان جانباخته و زخمی و گمشده شریك میداند، همبستگی و پشتیبانی كاملش را از پیكار محصلان آزادیخواه اعلام مینماید.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)
۳ قوس ۱۳۸۱ (۲۵ نوامبر ۲۰۰۲)
بدون طرد بنیادگرایان، مراعات حقوق بشر خواب است و خیال!
اعلامیه «راوا» بمناسبت روز جهانی حقوق بشر
یك سال چشم دنیا به سوی افغانستان خیره بود كه چگونه تبهكاران طالبی از بین میروند و جای آنان را حكومتی ضد طالب و ضد استبداد مذهبی خواهد گرفت. اما امید مردم آزادیخواه ما و جهان به یأس كامل بدل گشت كه دیدند قدرت در كشور از سوی امریكا و متحدان، به دست تبهكاران «ائتلاف شمال» بنیادگرایانی به مراتب خونریزتر و بیناموستر و ضد حقوق بشر، سپرده شد.
«ائتلاف شمال» امتحانش را در سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵ داده بود. كافیست گفته شود قساوت و رذالت باندهای جهادی در آن سیاهترین سالهای تاریخ افغانستان به حدی شدت گرفت كه مردم ما بمبارانها و اعدامهای دستجمعی و اختناق خونین تجاوزكاران روسی و نوكران پرچمی آنان را فراموش كردند.
پس جای تعجب نیست كه طی یك سال گذشته هیچ نشانی مهم از ثبات، ختم جنگ، امنیت و احیای زندگی و اقتصاد را در كشور شاهد باشیم. بر عكس اكنون جامعه جهانی هم دریافته است كه به علت سلطه جنایتكاران كار كشته در دولت ، هنوز بدترین مثالهای نقض حقوق بشر، تجاوز زنان، سایه مخوف استبداد دینی، دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی و حكمروایی جنگسالاران مزدور، در افغانستان بیداد دارد.
تظاهرات محصلان پوهنتون كابل با گلوله جواب داده شد و خون غفار و رحیم و عدهای دیگر به زمین ریخته شد. این حادثه كه داغ ننگی بر جبین بنیادگرایان و همدستان به شمار میرود، به خودی خود حدود متزلزل بودن و عدم اعتماد به خود حكومت را روشن میسازد كه از یك تظاهرات به خاطر تأمین آب و برق و نان هم آنچنان به وحشت و دستپاچگی دچار میگردد.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» از شروع روی صحنه آورده شدن آقای كرزی هشدار داد كه سلطه جنایتكاران «ائتلاف شمال» چهره حكومت را لكهدار میسازد. با كمسیون سازی و نمایش این و آن زن به عنوان وزیر و رییس وغیره كاری از پیش نمیرود. تنها با طرد و با محاكمه بنیادگرایان است كه مردم و بخصوص زنان بلادیده ما احساس امن و آرامش كرده و اعمار مجدد افغانستان قبرستان شده عملی خواهد بود.
امریكا و غرب از جنگ علیه تروریزم و حتی موفقیت نسبی حرف میزنند اما عملیات تروریستی تقریباً روزمره، ترور دو وزیر و سؤقصد به جان كرزی، ادامه بیناموسی و رهزنی، سگجنگی بین جنگسالاران و به جریان نیفتادن اعمار مجدد و... ادعاهای آنان را غلط ثابت مینماید. آنان باید بدانند كه تروریزم القاعده و برادرانش چه در افغانستان و چه در جهان تا زمانی نابود نخواهد شد كه آنان از حمایت دولتها و گروههای بنیادگرا در هر گوشه جهان دست برداشته و در عوض صادقانه به حمایت از نیروهای طرفدار دموكراسی بپردازند. آنان در قدم اول باید به پشتیبانی شان از جنایتكاران جهادی در افغانستان خاتمه بخشند.
آقای كرزی برای درخواست كمك از غرب واویلا راه میاندازند. ولی او به وجود اعضای فاسد و جهادی در حكومتاش نمیاندیشد. جامعه بینالملل باید توجه داشته باشد كه هر نوع كمك مالی به دولت افغانستان با در نظر داشت حاكمیت باندهای «ائتلاف شمال» در آن عمدتاً برای پر كردن جیب سران بنیادگرا و تقویت هر چه بیشتر ماشین جنگی و تجارت هروئین آنان به كار خواهد رفت.
از جمله وعدههای آقای كرزی یكی هم تدوین قانون اساسی و برقراری انتخابات بود. لیكن متأسفانه چون هنوز ایشان گروگانی در دست جنایتكاران «جمعیت اسلامی» و «برادران» میباشند و سایه شوم این خاینان از سر مردم ما كم نشده است بناءً وعدههای مذكور مادامیكه سران جهادی به محاكمه كشانده نشده اند فقط در سطح حرفهای خوب و خوش باقی خواهد ماند و قانون اساسی در واقع به منظور قانونیت بخشیدن حاكمیت خون و خیانت آنان خواهد بود. مردم ما تجربه لویه جرگه را پیش چشم خود دارند كه با موجودیت این قاتلان و متجاوزان به مادر هفتاد ساله و دخترك هفت ساله چگونه لویه جرگه به صحنه قدرت نمایی و تحمیل خواستهای بنیادگرایانه آنان بدل شد. و وضع هرگز بهتر از لویه جرگه پلیسی و غیردموكراتیك نخواهد بود اگر جنایتكاران «ائتلاف شمال» كماكان به دور از چنگال عدالت به زندگی ادامه دهند.
تجربه ۲۳ سال گذشته نشان داده كه دولتهای غرب و امریكا در برخورد شان به حقوق بشر اساساً منافع سیاسی را مطمح نظر قرار میدهند. پس از حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر آوردن مجدد جنایتكاران مذهبی افغانستان بر سر قدرت برجستهترین شاهد بیاعتنایی غرب به سرنوشت حقوق بشر و زنان و دموكراسی در كشور ما میباشد. چگونه از آنچنان خیانتپیشگان میتوان انتظار «انسان» و «متمدن» شدن را داشت؟
هموطنان رنجدیده،
ما زنان و مردان همه فقط با مبازره راسخ و متشكل شدن است كه میتوانیم به كسب حقوق خود نایل آییم. «راوا» از كلیه افراد و گروههای طرفدار دموكراسی و ضد بنیادگرا میخواهد تا در عمل در مبارزه قاطع و سازشناپذیر ضد بنیادگرایی از هر جنس تعهد خود را نسبت به ارزشهای دموكراسی و حقوق زن ثابت سازند. باید موارد نقض حقوق بشر و ارزشهای دموكراسی توسط جنایتكاران حاكم در كشور را به هر طریقی ممكن افشاء ساخت و اجازه ندهیم «حقوق بشر» هم وسیلهای شود در دست بنیادگرایان تا از آن برای آرایش چهره پلید خود استفاده كنند.
با روبیده شدن یكبار و برای همیشه خاینان مذهبی و غیرمذهبی است كه میتوان به فاجعه حقوق بشر در افغانستان خاتمه داد.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)
۱۹ قوس ۱۳۸۱ (۱۰ دسامبر ۲۰۰۲)
دولت امریكا جنگ میخواهد، مردم امریكا و دنیا صلح
اعلامیه «راوا» در تظاهرات ضد جنگ عراق
جهان باز هم در كابوس وحشتناك تازهای فرو رفته است. امریكا و متحدانش میخواهند حكومت صدامحسین را كه تا دیروز متحد و حامیاش در جنگ علیه ایران بود، ساقط ساخته و رژیم پوشالی دلخواه شان را بر مردم عراق تحمیل نمایند و باین صورت تراژیدی هولناك جنگ خلیج را كه منجر به قتل صدها هزار عراقی بیگناه شد به صورتی مخوفتر تكرار نمایند.
ظاهر حمله بر عراق همان «مبارزه با تروریزم و دفاع از دموكراسی» است اما لااقل مردم افغانستان معنی این ادعاها را خوب میفهمند.
در ابتدا گلبدین تروریست نازدانه ترین بچه خوانده بود (اعلام اخیر امریكا علیه این دژخیم بیارزش است) بعدها اسامه و ملاعمر جایگزین او شدند و بالاخره امروز جنایتكاران پاچهكشال «ائتلاف شمال» را پتلون پوش كرده بر مردم ما تحمیل نموده است. آیا امریكا در عراق بهتر از این عمل خواهد كرد؟ مردم عراق از جنایات رژیم صدام بجان آمده اند ولی این هرگز بدان مفهوم نیست كه آنان از امریكا و متحدانش بخواهند تا با مداخله نظامی به نجات شان برخیزند. تغییر رژیم در هر كشور در درجه اول كار مردم آن كشور میباشد و اگر غیر از این باشد ثبات و بقا نخواهد داشت چنانچه رژیمهای پوشالی پرچمی و خلقی و سپس رژیم جنایتكار جهادی، بدنبال آن طالبان و سرانجام تحمیل مجدد جهادیها به ریاست آقای كرزی همه به روشنی اثبات این ادعاست.
در ذهن كودكان افغانستان و دنیا هم این سوالها خطور میكند كه اگر امریكا صدامحسین را میخواهد سرنگون سازد، چرا در افغانستان جنایتكاران جنگی و تروریستهای حرفهای به مراتب پلیدتر از صدامها را برگرده مردم سوار ساخت؟
امریكا اگر صدام را خطری برای صلح و امنیت جهان و منطقه میداند و در صدد خلع سلاح عراق است، چرا اسرائیل مجهز به سلاح اتمی و قصاب ملت فلسطین را حمایت میكند؟
امریكا كه بدون هیچ مدرك قویای مدعی است رژیم صدام با القاعده ارتباط دارد، چرا ظن ارتباط اسامه با دیگر كشورهای عربی را به همین اندازه جدی نمیگیرد؟ دولت امریكا كه خود را قهرمان دفاع از دموكراسی مینامد چرا به فریاد ملیونها تن از مردم ضد جنگ احترام نمیگذارد؟
و جواب این سوالها بر همگان هویداست:
امریكا بخاطر نفت عراق (مهمترین ذخیره در جهان)، تسلط یافتن بر خاور میانه، تهدید و ضرب شست نشان دادن به كشورهای دیگر و از این طریقپیشیگرفتنازكلیهرقبامیباشدكهمصممبهاشغالعراقبودهومعلومنیست حملهاش بر كدام كشورهای بعدی یكی پی دیگر دامن خواهد گسترد.
ولی آنچه مسلم است این است كه در دنیای امروز حساب اكثریت مردم از دولتهای آنان جداست.
مردم دنیا و در درجه اول مردم امریكا به اداره بوش اجازه نخواهند داد از حادثه ۱۱ سپتامبر سؤاستفاده كرده و به نام آنان و با پرچم دموكراسی بر ملل فقیر و زجر كشیده جنگ و فاجعه ببار آورد.
هم اكنون صدای ضد جنگ طلبی امریكا در خود این سرزمین و در سرتاسر گیتی آن چنان نیرومند است كه بوش و تونیبلیر نتوانستند با تبختر و بیاعتنایی از كنار آن رد شوند.
اغلب اعضای شورای امنیت هم ضمن مخالفت با جنگ طلبی امریكا و انگلستان بر ادامه كار بازرسان ملل متحد تاكید ورزیدند.
چهره دولتهای امریكا و انگلستان نزد مردم دنیا به مثابه دولتهای جنگ افروز و توسعه طلب افشا شده است. اما این كافی نیست. باید از جنگ بر ضد عراق جلو گرفت تا مبارزه علیه تروریزم و جنگ سالاران بنیادگرا در افغانستان و سایر كشورها بتواند به موفقیت بیانجامد و این قبل از همه وظیفه مردم امریكا و جهان است.
مردم افغانستان كه طی ۲۳ سال در آتش جنگ میسوزند بهتر و عمیقتر از ملل دیگر از جنگ نفرت دارند، هر چند در شرایط دكتاتوری بنیادگرایان نمیتوانند صدای شان را با صدای ملیونها معترض ضد جنگ در جهان بیآمیزند.
«راوا» خرسند است كه لااقل در پاكستان طی تظاهرات امروزی ضمن اعلام همبستگی با تمامی جنبشهای صلح طلبانه در چهارگوشه كرهزمین، فریاد خاموش ملت در بندش را بر ضد جنگ و جنگ افروزان نمایندگی میكند.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان»
۵ حوت ۱۳۸۱ (۲۴ فبروری ۲۰۰۳) ـ اسلامآباد
آزادی زنان افغانستان در گرو امحای بنیادگرایان است!
اعلامیه «راوا» در روز جهانی زن
از سانحه ۱۱ سپتامبر به بعد تیرهبختی زنان افغانستان زیر رژیم طالببچههای كلاشنكوف و كیبل به دست در مركز توجه قدرتهای جهانی و رسانههای بیرقیب آنها قرار گرفت. گویی در گورستان وحشتناكی به نام افغانستان هیچ مسئله و مشكل دیگری وجود ندارد جز رهایی زنان از توحش طالبان! ولی اینك با گذشت یكونیم سال، پاره شدن زنجیرها از دست و ذهن زنان ما كماكان به آرزویی تحققناپذیر در شرایط حاضر میماند و بس. و نمیتوانست جز این باشد زیرا در سرزمین فلكزدهای كه اهریمنان بنیادگرا مقامات كلیدی را غصب كرده و مناطق تحت كنترول شان را ملك پدری و شخصی پنداشته و به هر بیشرافتی كه بخواهند دست میزنند، كه «آیساف» و مللمتحد خود را مكلف به حمایت از همین جنایتكاران میدانند، كه در هیچ شهر و قصبهای از امنیت و آرامش خبری نیست، خادیها به جای آنكه به محاكمه صحرایی كشیده شوند در كمال خونسردی و آسودگی به فعالیتهای خاینانه و ضد مردمی ادامه میدهند، در چنین شرایطی چگونه میتوان از آزاد شدن زنان افغان صحبت كرد؟
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) پیوسته تأكید نموده است كه علتالعلل در جار زدن كشور در پسماندگیهای بینظیر و اسارت زنان و مردان آن عبارت است از در قدرت بودن بنیادگرایانی كه تعفن شخصیت و كارنامه پرخون و خیانت آنان در چهارسال «امارت اسلامی» (۱۳۷۵ ـ۱۳۷۱) پلیدتر از آنچه بود كه طالبان قرون وسطایی از خود به نمایش گذاشتند.
وضع هیچگاه تغییری اساسی نخواهد یافت مگر این كه كل ملت و مشخصاً زنان ما در راه مبارزه برای آزادی و دموكراسی گام نهند. ضامن پیروزی در این راه وحدت كلیه نیروهای طرفدار دموكراسی و ضد بنیادگرایی میباشد.
هم اكنون تلاشهایی در جهت همكاری و ایجاد وحدت بین نیروهای متذكره در جریان است. ولی اگر این امر بر دو پایه اساسی یعنی علیه بنیادگرایی و برای دموكراسی و استقلال استوار نباشد، ارزشی نخواهد داشت.
امروز خطر جنگ هولناك توسط امریكا و انگلستان به منظور تسلط بر نفت منطقه و ترساندن كشورهای دیگر ولی به بهانه برانداختن رژیم فاشیستی صدام، بر عراق سایه افكنده است. بر نیروهای طرفدار صلح افغانستان است كه همنوا با جنبش ضد جنگ در سراسر دنیا باید علیه جنگافروزان موضع گیرند.
به نظر ما فرخندهترین روز زنان و مردان میهن بلادیدهی ما روز استقرار صلح و آزادی و دموكراسی خواهد بود و فقط در آن هنگام است كه برگزاری روز جهانی زن معنایی واقعی و با شكوه كسب خواهد كرد. «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) دست تمام تشكلها و افرادی را میفشارد كه به خاطر نیل به آن روز از پیكاری قاطع بر ضد هر نوع تبهكاران بنیادگرا و اربابان شان، ترس و تردیدی به خود راه ندهند.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان»
۲۶ حوت ۱۳۸۱ (۱۷ مارچ ۲۰۰۳) ـ پشاور
راوا از تهدید و ترور بنیادگرایان نمیترسد!
اعلامیه «راوا» در تقبیح حمله به شفاخانه ملالی
به تاریخ ۱۹ مارچ ساعت یك شب زنگ خانه چند تن از كاركنان زن شفاخانه ملالی كه در نزدیكی شفاخانه موقعیت دارد به صدا در آمد. زنان ساكن خانه چون نسبت به هویت و شیوه صحبت افراد پشت در مشكوك شدند، در را باز نكردند و از آنان خواستند تا هر كاری دارند فردا به شفاخانه بیایند. اما پس از دقایقی یكی از كاركنان مرد كه میخواست وارد خانه شود ناگهان از سوی افراد مذكور كه پوزهای شان را با پتو پیچانیده بودند و با زبانی هرزه دشنام و شعارهای ضد «راوا» میدادند، مورد فیر تفنگچه قرار گرفت كه از ناحیه بطن بشدت مجروح شد. ضاربان بنیادگرا پس از حمله تروریستی به سرعت فرار كردند.
این بار اول نیست كه كاركنان «راوا» در پاكستان با ترور بنیادگرایان و تعقیب و آزار مقامات استخباراتی پاكستان مواجه میشوند زیرا «راوا» علیالرغم دشواریها و فشارهای چند جانبه و طاقتفرسا بر موضع قاطع ضد بنیادگرایی، طرفداری از دموكراسی و استقلال سیاسیاش اصرار ورزیده است. دشمنان اول كوشیدند با ریختن خون مینا رهبر بنیانگذار «راوا»، اراده اعضای «راوا» را در ادامه پیكار بر ضد پوشالیان و بنیادگرایان سست سازند و بعد با حملههای خونین بر اكسیونهای ما خواستند در دل ما رعب و وحشت ایجاد كنند. اما راهروان مینا كه به خون او سوگند یاد كردهاند استوارتر از پیش بیرق با شكوه رزم و راه او را در اهتزاز نگه داشتند.
اكنون دشمنان شكست خورده در توطئههای شان یا حمله تروریستی اخیر میخواهند باز ما را بترسانند غافل از این كه سازمانی انقلابی كه بر مردم و دوستدارنش در سراسر جهان اتكا دارد دیریست كه ترسیدن از تروریستهای مذهبی را با افشای بیشتر این جانیان كثیف پاسخ گفته است.
«راوا» همانطوری كه نه از خاد هراسید نه از جنایتكاران جهادی، نه از فاشیستهای طالبی، نه از صدور فتوای حكم قتل ما توسط هفته نامه «امید» چاپ امریكا، و نه از حمله خادیهای «ائتلاف شمال» به فروشندگان «پیام زن» در كابل، حادثه اخیر هم فقط عزمش را در فاش نمودن هر چه وسیعتر بنیادگرایان و عمال شان در سطح ملی و بینالمللی راسختر خواهد ساخت.
همچنان حمله اخیر بار دیگر روی آنانی را سیاه میكند كه به «راوا» خاینانه اتهام رابطه با مراكز استخباراتی پاكستان را میزنند.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا) از هوادارانش در سرتاسر جهان میخواهد تا به هر وسیله ممكن به دفاع از «راوا» و تقبیح و محكوم ساختن حمله تروریستی اخیر برخیزند.
«جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)
۳۰ حوت ۱۳۸۱ (۲۰ مارچ ۲۰۰۳) ـ اسلامآباد