یاسرعرفات مردی كه با پشت پا زدن به وظیفهاش به مثابه انجنیر، سازمان «الفتح» را به خاطر پیكار مسلحانه برای رهایی فلسطین با تنها پنج نفر از همرزمانش بنیاد گذاشت، در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۴ جهان را وداع گفت. با مرگ عرفات دولت غاصب و نژادپرست اسرائیل با خوشحالی تصور میكند كه صدای الهامبخش و پر غرور آزادیخواهی مردم فلسطین را به تدریج و با بند بازیهای گوناگون دیپلماتیك و سیاسی برای همیشه خفه خواهد ساخت. ولی مردمی كه بیش از نیم قرن است با وصف در محاصره بودن و خنجر از پشت خوردنها از سوی ارتجاع عرب، عشق و اراده پولادین شان را به نیل به رهایی ثابت ساخته اند، با از دست دادن رهبران نه اینكه روحیه شان تضعیف نخواهد شد بلكه با جمعبندی از تجربیات مبارزات مسلحانه و غیر مسلحانه شان به یقین جنبش را اعتلا خواهند بخشید.

لیكن مكروبی كه در جنبش بزرگ فلسطین رخنه كرده همان بنیادگرایی است كه مردم افغانستان را به این روز سیاه نشانده است. جنبش رهاییبخش فلسطین در صورتی به ایجاد فلسطینی دموكراتیك خواهد انجامید كه چنگال حزباله و حماس و سایر باندهای وابسته به رژیم ایران و شبكه بنیادگرایی بینالمللی كه در واقع جهت به انشقاق و بیراهه كشاندن مبارزه مردم فلسطین توسط اسرائیل آفریده یا تقویت شدند، مقدرات آن كوتاه شود. فقط در آنصورت است كه پیكار مردم فلسطین علیه زورگویی و توسعهطلبی دولت اسرائیل و حامیان جهانیاش به پیروزی منجر خواهد شد.
زمانی یاسرعرفات در كار موضعگیریاش در ارتباط با باندهای جنایتكار افغانستان متاسفانه تا حدی پیش رفت كه دست پلیدترین نماینده آنها یعنی گلبدین را در گردهماییای در خرطوم فشرد و او را ستود. و زمانی هم مقامات رسمی فلسطین با سگان پرچمی و خلقی تجاوزكاران شوروی در افغانستان مناسبات بسیار نزدیكی برقرار ساخته بودند. حركاتی از این گونه بدون شك احساسات پر شور مردم آزادیخواه و نیروهای طرفدار دموكراسی و عدالت اجتماعی افغانستان را جریحهدار میسازند.
بر دولت خودمختار فلسطین است تا به جای تحكیم رابطه با دولتهای ارتجاعی، وابسته و جنایتكار، به جلب حمایت نیروهای دموكراتیك در كشورهای مختلف و منجمله افغانستان اسیر ما تمركز دهد.
نگاهی گذرا به
تاریخ فلسطین و ایجاد دولت صهیونیستی اسرائیل
تشكیل كشور یهودی اسرائیل در ۱۹۴۸ در سرزمین مردم فلسطین اعلام شد. در آنزمان یهودیان در اقلیت بودند و فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا قرار داشت. ولی پس از جنگ اول بریتانیا قول داده بود كه مردم فلسطین به خاطر سهم شان در بیرون كشیدن امپراتوری عثمانی از منطقه به استقلال دست خواهند یافت. اما دولت بریتانیا در عین زمان ریاكارانه از طریق اعلامیه بالفور (۱۹۱۷) اعلام داشت كه مایل به تاسیس دولتی یهودی در فلسطین است. از آن هنگام به بعد صهیونیستها با حمایت دولتهای استعماری به سرزمین فلسطین سرازیر شدند.
ایجاد دولت یهودی و طرح ملل متحد برای تشكیل دو كشور در كنار هم در ۱۹۴۷ از سوی فلسطینیان رد شد كه خواستار ایجاد كشوری واحد متشكل از یهودیان و اعراب بودند. در ۱۹۴۷ قیمومیت انگلیس خاتمه مییافت و بناءً این كشور تمام عساكرش را از فلسطین بیرون كشید.
بدین ترتیب بریتانیا با اعلام دولت صهیونیستی در ۱۹۴۸ به امر مردم فلسطین خیانت ورزید و جنگ بین فلسطینیان و یهودیان شعلهور شد. صهیونیستها كه طی سالها با پیشرفتهترین اسلحه از سوی انگلستان و امریكا مجهز شده بودند، سرزمینهای بیشتر از آنچه را غصب كردند كه در طرح جدایی ملل متحد منظور شده بود و صدها هزار فلسطینی را با كشتار و ترور از وطن شان كه قرنها در آن زندگی داشتند به كشورهای همسایه راندند و دولت اسرائیل امروز مانع بازگشت آنان میباشد. علاوه بر آن دولت اسرائیل در جنگهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ خاكهای دیگری را هم ضم اسرائیل ساخت.

با آنكه «سازمان آزادیبخش فلسطین» سرانجام اسرائیل را به رسمیت شناخت اما اسرائیل از شناختن حق مردم فلسطین برای داشتن سرزمین مستقل خود شان پیوسته سر باز زده است. به اصطلاح راه حلها از سوی امریكا یا كشورهای دیگر از آن جاییكه با درنظرداشت مطلق به منافع اسرائیل پیشنهاد میشوند و چون اسرائیل جز به زیر كنترول نگهداشتن ابدی مردم فلسطین نمیاندیشد، اینست كه همچون قیمتیترین خنجر امریكا و متحدان در منطقه، توسعهطلبانه و مغرورانه به مردم فلسطین زورگویی میكند و بس.
اما پس از آنكه مردم فلسطین به رهبری یاسرعرفات با طرد دولتهای ارتجاعی عرب، به مبارزه مسلحانه علیه دولت اسرائیل آغازیدند ثابت نمودند مردمی اند كه تا به آزادی نرسیده اند هرگز آرام نخواهند نشست. با وصف توطئههای خونین دولتهای عربی و اربابان شان مبارزه عادلانه و پر شكوه فلسطین الهامبخش جنبشها و تشكلهای آزادیبخش در سراسر جهان شد.
بالاخره در سالهای ۹۰ امریكا و متحدان از اسرائیل خواستند تا امتیازاتی به فلسطین واگذار شود. به اساس موافقتنامه اسلو (۱۹۹۳) باید به نوار غزه و جریكو در كرانه غربی حق خودمختاری داده میشد. اما به مسئله برگشت پناهندگان و وضع بیتالمقدس قرار بود در مراحل نهایی رسیدگی شود. ولی اسرائیل نه تنها به هیچكدام از شرایط گردن ننهاد بلكه در كرانه غربی به ایجاد پستههای نظامی بیشتر، اخراج فلسطینیان از شرق بیتالمقدس و انهدام خانههای شان دست زده و بیتالمقدس را پایتخت اسرائیل اعلام داشت. همچنین از زمان موافقتنامه به بعد اسرائیل تعداد ساكنان یهودی كرانه غربی را به دو چند یعنی ۴۰۰ هزار نفر افزایش داد و به ایجاد سنگرها، دیوارهای سمنتی، سیمهای برنده و استحكاماتی ازین قبیل پرداخته، دهات و شهرهای فلسطینی را از بقیه كرانه غرب جدا و زندگی را بر فلسطینیان مصیبتبارتر كرد. وضعی كه در هیچ گوشهی دنیا نظیر ندارد.
مذاكرات كمپدیوید در ۲۰۰۰ به نتیجهای نرسید زیرا عرفات خلاف كوتاه آمدن مقابل اسرائیل در معاهده اسلو، بر مطالباتی چون بیرون رفتن اسرائیل از شهركهایی كه ایجاد كرده، كنترول داشتن بر بخشهایی از بیتالمقدس و حل مسئله پناهندگان پافشاری ورزید. متعاقب شكست مذاكرات، فلسطینیان با تظاهرات عظیمی خواستار ادامه انتفاضه علیه اسرائیل شدند.
از آن به بعد هم اسرائیل به مواد هیچ راه حلی كه عموماً از طرف امریكا ارائه میشد اعتنایی مبذول نداشته و فقط بر ترور رهبران فلسطینی، كشتار زنان و مردان و نوجوانان فلسطینی، ویران كردن خانهها، شفاخانهها، مزارع و منازل آنان تكیه دارد.
نقشه مهم دیگر اسرائیل علیه امر آزادی فلسطین عبارت بود از ایجاد تقویت سازمانهای تروریستی بنیادگرا مثل حماس، حزباله و جهاد اسلامی تا ضمن شعلهور ساختن جنگهای داخلی در فلسطین آنها را همواره به مثابه وسیلهای در اختیار داشته باشد زیرا ترس واقعی آن از حاكمیت یافتن نیروهای سكیولر و انقلابی در فلسطین بوده و هست تا نیرویی بنیادگرا. اسرائیل میداند كه نیروهای بنیادگرا ـ ناسیونالیست سرانجام یا تسلیم میشوند یا به سازش تن میدهند. اما امروز آفریدههای بنیادگرای اسرائیل به مزاحمتی جدی برای خود آن دولت بدل شده است، درست همانند دار و دستههای بنیادگرای وطنی كه توسط امریكا و آی.اس.آی به وجود آورده شدند ولی برخی از آنها امروز در مقابل خالق خود سر ناسازگاری نشان میدهند.
مبارزه آزادیبخش مردم فلسطین با آن كه از پشتیبانی جهانی گستردهای برخوردار است، بدون دور انداختن نیروهای بنیادگرا نمیتواند به ایجاد فلسطینی آزاد، دموكراتیك و شكوفا بیانجامد.