قسمت‌هایی از سخنرانی پروین دارابی در ونكور

اگر اجازه بدهیم‌، به نام خدا و مذهب‌
تا ابد مورد تبعیض قانونی قرار خواهیم گرفت‌


پروین دارابی با عکس خواهرش هما دارابی پروین دارابی زمانیكه وارد امریكا شد، بیش از ۵۰۰ دالر نداشت ولی با استعداد و پشت‌كارش‌، موفق به ‌كسب درجات بالا در رشته انجنیری گردید.

در می ۱۹۹۴ بعد از خود سوزی خواهرش هما دارابی‌، سیر حركت زندگیش تغییر خورد. او زندگی آرام و بی‌خیال را برای خود ننگ دانسته‌، بی‌تفاوت نشستن و مبارزه نكردن علیه عاملان خودسوزی خواهر شهیدش را فقط از فردی خاین به وجدان كه از مصایب و مشكلات زندگی چشم پوشی می‌كند، ساخته می‌دانست‌. وی در این مورد می‌گوید: «بعد از مرگ خواهرم دریافتم كه زندگی چیزی بزرگتر و بیشتر از داشتن زندگی امریكایی با موتر لوكس‌، خانه و خانواده است‌. باید بیشتر كاركرد تا مردم را به تحمل یكدیگر، قبول یكدیگر و زندگی باهم واداشت‌. من دیگر نمی‌توانم مثل سابق به كارهایم ادامه بدهم‌. می‌خواهم‌كاری كنم كه‌ به‌ نفع‌ توده‌ ها تمام شود.»

و اكنون پدر نصیرالـه بابـر افشاء می‌كند

«می‌خواستم ازحكمتیار، ربانی و مسعود استفاده كنم‌.»
«حكمتیار توطئه قتل مسعود را چیده بود ولی من آنرا خنثی كردم‌.»


نصیراله بابر پدر پاکستانی بنیادگرایان

پشاور (وحدت خبر) جنرال نصیراله بابر وزیر امور داخله سابق پاكستان اعتراف نموده است كه رهبر حزب اسلامی‌، گلبدین حكمتیار در سال ۱۹۷۰ برای كشتن قومندان احمد شاه ‌مسعود توطئه چیده بود ولی من با آگاه ساختن مسعود از این توطئه زندگی او را نجات دادم‌. او در مصاحبه اختصاصی‌اش با یك روزنامه ملی گفته است كه در آن ایام من مسعود را در فرنیتركور استخدام نموده و برای نجات از حمله قاتلانه‌ی حكمتیار او را به اروپا فرستادم‌.

معصومه عصمتی وردك‌، سخنگوی سگان روسها و شفاعتگر جنایتكاران بنیادگرا

معصومه عصمتی وردك‌، زن مشهوری كه در خدمت به دولتهای ارتجاعی قبل از كودتای ۷ ثور یدی طولا داشت و بعداً با تمام نیرو خود را با رژیم های پوشالی سازگار ساخت‌، اكنون با اینكه از ترس فاشیستهای اسلامی در پاریس مسكن گزین شده است‌، به تاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۹۵ در برنامه فارسی شبانگاهی بی‌بی‌سی طی گفتگویی‌، معامله جویانه و خاكسارانه به «برادران مجاهد» اندرز داد كه رهبران باید با هم به مذاكره بنشینند و به جنگ خاتمه بخشند!

معصومه عصمتی ها از زمانی كه به اصطلاح به «فعالیت اجتماعی‌» شروع كرده‌اند عادت گرفته‌اند كه با هر نوع رژیمی چه از نوع ظاهرشاهی چه داوودشاهی و چه دولتهای نامنهاد پرچمی و خلقی با هر ذلت و فرصت‌طلبی‌ای كه شده باید كنار بیایند تا در مقابل‌، زندگی آسوده شان بهم نخورده و علاوتاً به چوكی و مقامی برسند و حالا هم كه وطن بدست گرگان خون‌آشام اخوانی در ظلمت دهشتناك قرون وسطایی فرو رفته‌، این عادت را ترك نگفته‌اند.

خانم معصومه‌، اكثریت مردم بسمل ما نابودی تام و تمام كلیه بنیادگرایان از هر رنگ و جنس را می‌خواهند ولی شما كه از وحشت همین آدمكشان بی‌ناموس همراه بسیاری دوستان پرچمی و خلقی تان هزاران كیلومتر دورگریخته‌اید، لیكن باز هم در آرزوی مذاكره و توافق با آن تجاوزكاران اسلامی و شریعتی می‌سوزید. چرا؟ چرا از ریخته شدن خون هزاران كودك و جوان و برباد رفتن عصمت صدها زن و دختر وپسر جوان هموطن تان توسط این میهنفروشان دینی حیا نمی‌كنید و بازهم می‌خواهید آن قاتلان پلید دست بهم داده و با قدرتی بیشتر و متمركز، آخرین بقایای زندگی و هستی مردم نامراد ما را زیر پاكرده و به یغما برند؟ آیا این تملق و خوش زبانی‌ها برای آنست تا اگر خدا بخواهد از طرف «استاد» خاین یا برادران طالبش مثلاً «رئیسه صاحب نسوان‌» شده و یا همانند خانم فاطمه گیلانی‌، كرسی خالی افغانستان در كدام اجتماع بین‌المللی را با «همراهی‌» این و آن شرفباخته‌ای موسوم به «سفیر دولت اسلامی افغانستان‌»، اشغال كنید؟

اینان دیر یا زود محكوم به نیستی‌ای پر از تحقیر و ذلت‌اند.

خانم عصمتی وردك‌، اگر از هیچ چیز نه لااقل از سر سفید تان حیا كرده و پیش از آنكه لكه‌های همكاری با دولتهای پوشالی را از خود بزدایید، سعی نكنید به ننگ نازدودنی‌تر دیگر ـ همدستی و سازش با میهنفروشان بنیادگرا ـ گرفتار آیید.

قاچاق اسلحه‌، گوشه دیگری از چهره كریه قومندانان حزب اسلامی

پرداختن به مسئله قاچاق بوسیله قومندانان حزب خاین گلبدین شاید اضافی به نظر آید چون مردم ما در آینده مسئولان آن را هرگز نه بنام قاچاقبر و امثالش بلكه بمثابه غدارترین جانیان تاریخ كشور مجازات خواهند كرد. با آنهم گزارشی را از روزنامه «مسلم‌» (۱۷اگست ۱۹۹۴) ترجمه و برای شما فرستادم تا در صورتیكه مفید ببینید، به نشر بسپارید.


گفته می‌شود كه یك قومندان افغان مربوط حزب اسلامی‌گلبدین در قاچاق اسلحه و تدارك سلاح ثقیله به گروه خاصی فرقه‌ای در كشور آغشته است‌.

براساس منابع معتبر، داوود قومندان حزب از منطقه علی‌خیل فورت‌، سپینه شگه نزدیك سرحد افغانستان و پاكستان اسلحه قاچاق نموده است‌. علی‌خیل‌فورت جایی است كه در جریان جنگ دیپوی سلاح حزب اسلامی در آن قرار داشت‌.

بعد از سقوط دولت نجیب بود كه گلبدین مسئولیت دیپو را به قومندانش داوود سپرد و از آن زمان وی به قاچاق اسلحه آغاز نمود.

بنیادگرایان امریكا و برادران طالب شان

اولین فرد غربی كه طی جنگ‌های اخیر در شرق افغانستان در پهلوی طالبان جان داد، یك امریكایی بود. محمد سلمان (نام اسلامی كه بعد از گراییدنش به اسلام به او نهادند) حدود دو هفته قبل در ولایت لغمان كشته شد. طالبان نمی‌خواستند مرگ سلمان افشاء شود بعداً به «دی نیوز» گفتند كه او را در وادی علیشنگ لغمان به خاك سپردند.

طبق راپور طالبان‌، سلمان در اثر فیرهای كه از نقطه نامعلوم یك خانه در وادی علیشنگ صورت می‌گرفت‌، كشته شد. آنان گفتند كه در اثر حمله متقابل شان به خانه مذكور عده‌ای از افراد را به قتل رساندند.

طالبان والی قبلی لغمان عبداله جان را كه به حزب ‌اسلامی ‌گلبدین حكمتیار (صدراعظم قبلی‌) تعلق داشت متهم به حمله نمودند.

طالبان گفتند كه سلمان تقریباً یك سال قبل با آنها یكجا شد و در مناطق چهارآسیاب‌، لوگر و لغمان جنگید و در همین اواخر در پهلوی آزادیخواهان كشمیری در جمو و كشمیر هم جنگیده بود.

آنان اضافه كردند كه سلمان ۵ سال قبل زمانیكه برای تبلیغ تعلیمات اسلام و در جهت تغیر همكیشان قبلی‌اش از پاكستان به امریكا فرستاده شده به اسلام گراییده بود.

«دی نیوز»، ۸ اكتوبر ۱۹۹۶