اتمر از زمین بلند میشود و بدون آنکه کلمهای به زبان آرد، با تفنگچه کمریاش سه مرمی بر ایمل فیر کرد
از همان اول وقتی حنیف اتمر وزیر شد، مردم میدانستند که باید سر و پایش کدام جای بند بوده باشد که از سطح یک شکنجه گر خاد ناگهان وزیر شود. و چون حکومت سازی در کشور اشغال شده به دست امریکا بود، طبیعتاً او را هم مثل امراله صالح، امین فرهنگ، کریم خرم، اسماعیل، انورالحق احدی، شهرانی، رامین وغیره به درستی از مهره های آزمایش شده "سی آی ای" میدانستند که مانند اکثر میهنفروشان پرچمی و خلقی که پس از زوال اتحاد شوروی به دامن دولت امریکا پناه جستند، همچون مور و مگس دور و پیش ملکه شان حامد کرزی حلقه زده اند که به نوبت در مقامی مقرر شوند. امروز عناصر پلیدی مثل اتمر و اعظم دادفر خیانت شانرا با اسلامی ساختن معارف افغانستان ادامه میدهند (بی بی سی، ۳ سپتامبر ۲۰۰۶).
اما حنیف اتمر میهنفروش غیر از این سیاهی ها، شاخ بدنامی و رذالت دیگری هم بر سر دارد و آن شکنجه گر بودنش در خاد است. او بخاطر خشنود ساختن اربابان پرچمی و روسی اش برای درهم شکستن روحیه اسیران به محض دیدن آنان به کثیف ترین دشنامهای خواهر و مادر متوسل می شد و بعد که اکثرا این بیشرافتی اش کارگر نمی افتاد، به شکنجه های غیر انسانی رو می آورد تا با گرفتن اعترافی، نزد اربابان روسی و پرچمی و خلقی اش "برازندگی" کسب کند.