جنایات و ستمگری‌های جنگسالاران در ولسوالی رستاق تخار

به تاریخ ۲۳ سرطان ۱۳۹۵، مردم رستاق یکبار دیگر دست به تظاهرات زده علیه وحشیگری‌ها و جنایات جنگسالاران تحت رهبری پیرم‌قل دوستمی صدا بلند کردند. هرچند تفنگداران پیرم‌قل بر اعتراض مسالمت‌آمیز مردم فیر نموده تعدادی را مجروح نموده، اما مردمی که دیگر کارد به استخوان شان رسیده تعهد سپرده اند که به مبارزه شان علیه جو حاکم ادامه دهند. مردم رستاق پیشینه طولانی ایستادگی در برابر ظلم و ستم را دارند.

اما در رستاق چه می‌گذرد و چرا مردم آن به جان رسیده اند؟ من برای دو سه روزی عازم زادگاه خود رستاق شدم و چشم‌دیدم از داخل و اطراف شهر را به صورت خیلی فشرده ارایه می‌دارم تا از این مشت نمونه خروار، توانسته باشم منظره‌ای از آن جهنم را به شما ترسیم نمایم.

دلبر نظری، احمق، شرفباخته یا تخم ارتجاع؟

دلبر نظری
دلبر نظری

ما بارها گفته‌ایم که نگونبختی ملت ما تنها به اشغال امریکا و حاکمیت جاسوسان جهادی، غیرجهادی و طالبی‌اش در کشور خلاصه نمی‌گردد، حضور کنیزک‌ّها و غلامان وجدان‌باخته در دم و دستگاه پوشالی جهادی‌ـ‌مافیایی ع و غ این سیاهروزی را تیره‌تر می‌سازد. از خیل کنیزک‌ّها یکی هم دلبر نظری ـ‌گل‌ها به رخ خوانندگان وزیر امور زنان افغانستان‌ـ می‌باشد. وی که معلوم نیست بر اساس کدام روابط مافیایی بر مسند وزارت نصب شده است و در برابر آلام زنان افغان همیشه سنگ و کلوخ بوده، ضمن کنفرانس مطبوعاتی (۳۰ جوزا ۱۳۹۵) درست به مثابه یک جاسوس شرفباخته چنین گفت: «به اطلاع طالبان نیز رسانیده می‌شود که اگر پیروان عنعنات ناپسند نیستند و شرعیت دین مقدس اسلام را ترجیح می‌دهند، خشونت علیه زنان را به حیث یک عمل غیر انسانی سرکوب و مرتکبین آن را مطابق احکام شرعیت مجازات نمایند و از محاکمه و سنگسار زنان که قربانی خشونت اند به حکم رسم و رواج‌های محلی دست بردارند.»! این زن بیشرم یا احمق است (در این حد احمق و کله مگسی؟) و یا از صاحبانش دستور گرفته تا با این اظهارات با عفونت حامد کرزی به روی جنایات برادران طالب خود و اعمال ضدزن، ضدانسانی و جانورمنشانه‌ی آنان پرده اندازد.

امریکا از مولوداتش لگد می‌خورد!

در شهر اورلاندو در فلوریدای امریکا عمر متین، جوان ۲۹‌ساله امریکایی افغانی‌الاصل با یک تفنگ و تفنگچه بعد از کشتن ۴۹ تن و زخمی کردن ده‌ها دختر و پسر دیگر در یک کلب همجنسگرایان، خود توسط پولیس کشته شد. این حمله تروریستی در تاریخ کشتارهایی از این گونه در امریکا بی‌سابقه گفته شده است.

نابرابری طبقاتی، جنگ افروزی امریکا در اقصی نقاط جهان، سیاست به شدت تبعیض‌آمیز در برابر سیاه‌پوستان و سایر اقلیت‌ّها، خرید و فروش آزاد اسلحه و... موجب شده تا چنین حوادثی در این «پیشرفته‌ترین و ثروتمندترین کشور دنیا» به کرات رخ دهد. اما آنچه حادثه ۱۲ جون ۲۰۱۶ را از سایر خبرهای عاصی‌شدن افراد در امریکا متمایز می‌سازد افغانی بودن خود و خانواده آدمکش است.

منیژه باختری و ثریا دلیل و رذالت‌مآبی شان راجع به شهید فرخنده

به مناسبت سالروز زنده سوزاندن فرخنده توسط نامردکانی که پستان سرجنایتکاران بنیادگرا را در دهان دارند در روزنامه «هشت صبح»(۱) تعدادی زنان سرکاری و به اصطلاح «فعالان جامعه مدنی و حقوق زن» گویا به موشکافی این حادثه پرداخته اند. جالب اینست که اکثر نویسندگان این نوشته‌های بیمایه و فرمایشی و پر از عفونت جامعه مدنی، زنانی اند که در پانزده سال گذشته حفره‌ی وزیر، سفیر، مشاور و ... بودن در دولت جهادی ـ مافیایی را در پیشانی و پشت سر دارند. اینان کسانی نبودند که به کرزی، ع و غ یا امریکایی‌ها بگویند «شما با پیشکش سمت وزارت و سفارت می‌خواهید از غرور و شرف خود بگذریم؟ ما که می‌خواهیم با مردم باشیم کار در دولت جهادی ـ طالبی ـ گلبدینی ساخت واشنگتن شما را رد می‌کنیم که موجب شرمساری ابدی و نابودی شخصیت ما خواهد بود.» در این میان نوشته‌ منیژه باختری عطا محمدی و ثریا دلیل دوستمی بیشتر توجهم را جلب کردند.

فوزیه کوفی قاچاقبر و برادران فاسدتر از خودش را بشناسید!

فوزیه کوفی فرزند عبدالرحمن کوفی از ولسوالی کوفآب بدخشان است. اسم فوزیه کوفی اصلا «حوری نقاب» بود و از مریم کوفی، «قندی گل»، اما وقتی به کابل آمدند، نام های عصری‌تر برای خود انتخاب کردند. عبدالرحمن کوفی از وکیلان دوران ظاهرشاه بود که بنابر روایت مردم، مرد دهن‌پاره و زن‌باره‌ وقت خود بود که در بسیاری از قریه‌های زادگاهش یک زن داشته و عمرش را با جنگ، دعوا و فحاشی با هم‌نوعان خود سپری کرد.

پدر، برادران و دیگر اعضای خانواده فوزیه کوفی هیچ کدام موضع و جبهه سیاسی مشخص در هیچ یک از حکومت‌های گذشته نداشته و چه در نظام‌های گذشته و چه در زمان حاضر یک مشت افراد ابن‌الوقت و پله‌بین بوده‌اند که با عوض شدن نظام‌ها اینها نیز جامه عوض کرده‌اند. ظاهرشاهی بودند، ستمی شدند، بعداً خلقی شدند و وقتی خلقی‌ها سقوط کردند مجاهد شدند. حالا که حکومت متشکل از همه‌ی اینها بر سر قدرت است ضمن این که طرف سنگین پله ترازو را می‌نگرند، همچنان گاه بسوی تنظیم‌ها می‌غلتند و گاهی «مدافع حقوق زن» و «دموکرات» می‌شوند.