
در کشورهای مختلف به خصوص استبدادزده و وابسته که مشتی جاسوس، خیانتکار و جانی مافیایی در آن حاکم باشد، تاریخ عموما طوری تحریر و دستکاری میشود که به میل حاکمان جور آمده و نام و چهره منفور و کوچک آنان حتیالوسع کلان و به مثابه «مشاهیر» و «مفاخر» و «خدمتگزار صدیق مردم و وطن» در ذهن مردم تپانده شود.
کتابهای درسی از دیرباز به این سو و امروزه سایتهای بیشمار نیز پر از این شخصیتسازیهای تقلبی میباشد. آنچه در این حقهبازیها بیش از همه آزاردهنده است اینست که جاعلان، با بیشرمی بر برهههای سیاه و به هر حال ارتجاعی زندگی ممدوحانشان پرده انداخته و طوری قلمفرسایی مینمایند که خوانندگان مطلع، جنبههای تیره آنان را به یمن «فرهیختگی و فرزانگی» ممدوحان، بیاهمیت بیانگارند؛ میدانند که اگر چنین نکنند مچ خود و در قدم نخست «بزرگان» شان وا خواهد شد. به طور مثال در معرفینامههای کشککیها، سلجوقیها، ملکیارها، وزیران و سفیران ظاهر شاهی، جز تقریظهای اغراقآمیز، اشارهای به افکار و اعمال ضدمردمی آنان نمیبینیم. به همینگونه در ستایشهای پوچ و مهوع از اکرم عثمان، واصف باختری، هارون یوسفی، قهار عاصی، لطیف ناظمی، حمیرا نکهت دستگیرزاده، عبدالباری جهانی، اسدالله حبیب، کاظم کاظمی، رهنورد زریاب، صبورالله سیاهسنگ، محمد حسین محمدی، و... مکثی بر مثلا گردن نهادن گوسفندی بر استبداد دهشتبار نادر تا داوود، پرچم و خلق، سفاکان جهادی و طالبی، رابطه با «سیا»، «آیاسآی» و «واواک»، در پروژه بزرگنمایی آنان «حرام» و کاملا غایب است.