هیچ وقاحتی چاره‌ساز خیانت و رذالت نیست

هیچ وقاحتی چاره‌ساز خیانت و رذالت نیست

زمانی یک مبارز ایرانی که زخم رژیم شاه و رژیم خیانت اسلامی را در جسم و جانش داشت به ما گفت: «دیگر توان و عمری از من باقی نمانده تا از "زیبایی‌های زندگی" بگویم اما این آرزو در من تنوره می‌کشد که در فردای تلاشی جمهوری اسلامی، عده‌ای از سران آن در سلول‌های اوین و آشویتس‌های ایران مدت‌ها قصه‌گوی جنایات‌شان باشند تا دیگر هیچ نسلی از مردم ما فاشیزم غیردینی و دینی را از یاد نبرده و تجربه نکنند.»

در افغانستان، بسا قصه‌های قتلگاه پلچرخی ناگفته مانده و سران و شکنجه‌گران پرچمی و خلقی در پناه بنیادگرایان هرگز روی محاکمه و مجازات را ندیدند و در نتیجه هنوز مردم ما آن طور که باید راجع به جنایات آنان آگاهی لازم را ندارند. و آگاهی مردم از کارنامه موحش‌‌‌‌‌‌‌تر جنایت‌سالاران جهادی بیشتر از داستان‌های ترس‌آور پرچم و خلق، بنا بر تسلیم‌ شدن‌شان به امریکا و کِلک‌هایش کرزی و غنی و عبدالله مدفون ماندند چون در ۲۰ سال حکومت شعارشان بود: تا می‌توانی خیانت کن و بکش و به روی آن‌ سفیده بزن!

دست امریکا در کار است: کله‌پز برخاسته و سگ بر جایش خواهد نشست؟

دست امریکا در کار است:

کله‌پز برخاسته و سگ بر جایش خواهد نشست؟


دست امریکا در کار است: کله‌پز برخاسته و سگ بر جایش خواهد نشست؟

بعد از برقراری فاشیزم دینی طالبی و مخصوصا این روزها، باز گویی ابر و باد و مه و خورشید در کار اند تا دل امریکا به رحم آمده و افغانستان درمانده و گیرمانده و آینده‌باخته را از جهنم موجودات طالبی‌شان نجات دهند. در حالی که طالبان شکنجه کرده و می‌کشند و بر زنان و مردان ما دم و دستگاه تفتیش عقاید قرون وسطایی را حاکم گردانیده‌اند.

چرا چنین است؟ چرا مردم افغانستان همانند دوران اگسایی و خادی خلق و پرچم، چهار سال خون و خیانت جهادی و دو دهه مادرفروشی و فسادسالاری کرزی، غنی‌-عبدالله در بیدادی بی‌‌پایان می‌سوزند و می‌سوزند؟ سیاف، گلبدین، عطا، خلیلی، دوستم و بقیه سرجنایتکاران و طالبان در حد سواد و معرفت مگسی و عوام‌فریبانه‌ی خود جواب سوال را «خواست و قهر خدا» می‌گویند و روشنفکران خودفروخته هم در توجیه این جواب خاینانه تقلا می‌کنند. اکثر روشنفکران مذکور زیردل می‌دانند که توده‌ها را تحمیق‌ می‌کنند ولی لب نمی‌گشایند و به همین علت که «می‌دانند و نمی‌گویند تبهکار اند.»

روشنفکران: خیانت به سکیولریزم و خدمت به اخوانیزم

روشنفکران

خیانت به سکیولریزم و خدمت به اخوانیزم



سکیولریزم جدایی دین از دولت

روشنفکران افغانستان منسوب به هر قومی در جنبش مشروطه، مدت کوتاهی در زمان ظاهرشاه و به خصوص در مذبح پلچرخی میهن‌فروشان پرچم و خلق، با خون خود شط سرخی از قهرمانی‌های افسانوی را در تاریخ ما حک کرده‌اند. جز عده‌ای از جانباختگان پرافتخار مشروطه‌خواهی که گرایش رادیکال و چپ داشتند، اکثر روشنفکرانی که زیر تیغ سلاخان خلق و پرچم رفتند، متعلق به جریان دموکراتیک نوین (شعله جاوید) و آزادیخواهان و میهندوستانی منفرد بودند. این تلفات چندهزاری، نه صرفا از لحاظ کمی بلکه از این نظر که شامل تقریبا تمامی رهبران و اندیشمندان جریان می‌شد، ضربتی سهمگین بر جنبش انقلابی، دموکراتیک، سکیولر و آزادیخواهانه،‌ و خدمتی رویایی به امپریالیزم و سگ‌های رنگارنگ بنیادگرایش به شمار می‌رود. همچنین جان باختن هزاران شعله‌ای و ملیون در جنگ مقاومت و تروریزم بنیادگرایان، ضربت مضاعف دیگری بود بر جنبش انقلابی نامتشکل و پراکنده.

خیانت تجزیه‌طلبی تباهی‌آورتر از طالبان

خیانت تجزیه‌طلبی تباهی‌آور تر از طالبان

دستجاتی از فاشیست‌های جهادی در دوره کرزی و غنی شروع کردند به طرح مسئله قومی و ملی با راه حل آن، تجزیه افغانستان. ما به موقع، منشا سمت‌و‌سوی این قوله‌های کریه و خاینانه را نشان دادیم: رژیم ایران. البته امریکا هم به‌مثابه مرجع آمال تجزیه‌طلبان ‌گاهی صدای تجزیه‌ و انتشار نقشه افغانستانی توته‌شده را بلند نمود. صرفنظر از گذشته‌های دورتر، در نشست برلین در ۲۰۱۲، خاینان تجزیه‌طلب، رشید دوستم، امرالله صالح، ضیا مسعود، محقق و فیض‌الله ذکی به سرپرستی سه تن از صاحبان امریکایی ‌شان و در آن میان دینا رورا باکر، راه‌های تجزیه افغانستان را جستجو کردند که به گفته رورا باکر کار را به درخواست اسلحه ثقیل ضدتانک نیز کشیدند.(۱)

در نشست ۱۸ – ۱۹ اکتبر ۲۰۱۹ «انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان» که در آن عده‌ی زیادی از تجزیه‌طلبان و همسویان آنان مثل رنگین سپنتا، صالح ریگستانی، ثریا دلیل، داوود مرادیان، سمیع مهدی، شهرزاداکبر، سیما سمر، محی‌الدین مهدی، عزیز رویش، قیوم سجادی، وحید پیمان و... روی تقسیم افغانستان به منطقه تحت تسلط طالبان و منطقه خارج از اداره آنان بحث صورت گرفت که به قول مایکل روبین عضو ارشد اتاق فکری AEI و از شرکت‌کنندگان در نشست، پیشنهاد تجزیه بلافاصله رد شد.

کار امپریالیزم و سگ‌هایش جای هیچ «شگفتی» ندارد!

کارتون: امریکا مردم افغانستان را به چوچه‌های طالبی‌اش سپرد

از هجوم طالبان و اشغال ولایت‌های پیهم تا گرفتن کابل، آن‌چه بر درد می‌افزود، صحبت «غافلگیرکننده» و «تعجب‌آور»‌بودن پیشروی طالبان، تسلیمی بی‌جنگیدن نیروهای دولتی و محشر میدان‌هوایی بود که «کارشناسان» در داخل و خارج کشور از تکرارش خسته نمی‌شدند. بلی، باید منابع امپریالیستی و سرسپردگان آنها معصومانه ابراز «حیرت» می‌نمودند تا بر سیر وقایعِ حاکی از سرشت و سیاست مصیبت‌آفرین امپریالیزم پرده کشیده و بر مخلوقات «کرام»اش آب تطهیر بریزند. ولی این حیله‌ها نمی‌توانند خون و جنگ و تجاوز را که ذاتی امپریالیزم اند از ذهن و چشم خلق‌های جهان بسترد.