مبارزه سازش‌ناپذیر علیه امریکا و غلامانش، تنها راه رهایی و صلح پایدار در افغانستان!

اعلامیه «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» به مناسبت نزدهمین سالروز تجاوز امریکا


مبارزه سازش‌ناپذیر علیه امریکا و غلامانش،
تنها راه رهایی و صلح پایدار در افغانستان!

امروز نسبت به هر زمان دیگری، صحت این ادعای «راوا» به اثبات می‌رسد که لشکرکشی امریکا به افغانستان هرگز «جنگ علیه تروریزم» و به هدف محو شبکه‌های تروریستی‌ نبوده و فقط این مولودات حرامی‌اش را دستاویزی ساخت جهت اشغال سرزمین ویران ما. سرانجام هم بعد از دو دهه کشتار مردم بی‌دفاع، افغانستان را شدیدتر به کام تروریزم و مافیای موادمخدر افکنده، اینک طالبان درنده را با «برادران دینی»شان آشتی داده بار دیگر بر مردم ما مسلط می‌سازد. برای‌ امریکا مهم‌ نیست كه‌ خون مردم‌ بی‌گناه ما از چنگال ‌باندهای‌ تروریستی‌ فوران زده و زندگی‌شان‌ به‌ طرز بی‌نظیری پامال‌ می‌گردد، مهم‌ این‌ است كه‌ باید با فاشیست‌های‌ دینی‌ ساخت‌ تا ترامپ به اهداف انتخاباتی خود برسد و از جانب دیگر برای دولت امریکا که با کم‌ترین هزینه ممکن وطن ما را در چنگش نگهداشته به رقبای نظامی و اقتصادی‌اش زهرچشم نشان دهد. به همین دلیل، در رهایی ٥٠٠٠ زندانی جانی طالبان هیچ تعللی به خرج نداده و حاضر است به هر معامله ننگین و خطرناک تن دهد مشروط بر این که دولت برخاسته از آن حافظ منافع امریکا در منطقه باشد.

خون داکتر ناکامورا را نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم!

Dr Nakamura killed in Afghanistan

قتل وحشیانه داکتر تتسو ناکامورا و پنج همراه افغان‌اش، مردم سوگوار سراسر افغانستان را در ماتم تلخ نشاند. این حامی راستین توده‌های ستمکش ما، با ترک هرگونه آسایش در جاپان بیش از ۳۰ سال از عمرش را وقف خدمت به نیازمندان میهن ما کرد. او که بین مردم به نام کاکامراد شهرت یافته بود، در چند سال اخیر در یکی از طالب‌زده‌ترین نقاط افغانستان - ننگرهار- با حفر بیش از ۱۵۰۰ چاه‌ عمیق، ۱۱ سربند و ایجاد ۲ شفاخانه به باشندگان نادار آنجا زندگی و شکوفایی هدیه نمود. او با امکانات محدود ولی با جانفشانی، فداکاری و پشت‌کار توانست دشت‌ سوزان گمبیری را به باغ‌های سرسبز مبدل و برای بیش از ۶۰۰هزار تن زمینه کار و زندگی را مساعد سازد. ناکامورا با دیدن زندگی رقت‌بار در آن ساحه رنج می‌برد و همچو یک افغان میهن‌دوست بعد از ساعت ۴عصر به کارگران می‌گفت: «تا حال برای پول کار کردید، یک ساعت برای وطن تان کار کنید».

نه جنایتکاران طالبی و نه جهادی، قدرت به دست مردم افغانستان!



روزهای ماتم ملی هفت و هشت ثور امسال همزمان است با انجام غداری عظیم دیگر امریکا پس از بر تخت نشاندن سرسفاکان جهادی سیاف، ربانی، فهیم، ظاهر قدیر، عبدالله، دوستم، اسماعیل، عطامحمد، محقق، قانونی،‌ خلیلی وغیره به دنبال سقوط مزدوران طالبی.

همان طوری که از سوی ما و دیگر نیروهای آزادیخواه پیشبینی می‌شد، امریکا پس از حذف طالبان از لیست دشمنانش حال تلاش دارد تا زیر نام صلح این قاتلان جانی هزاران جوان افغان و پادوان پلید پاکستان و قطر و عربستان را در کنار برادران جهادی شان در افغانستان نصب نماید تا مانند باند تروریست گلبدین هار نقش پاسدار سرسپرده و همیشگی منافع سیاسی و اقتصادی دولت تجاوزگر را در سرزمین ما به عهده گیرند. بدون تریدی مردم ما در آرزوی صلح می‌سوزند اما صلحی که بین آدمکشان و دزدان بوده و به قیمت تضرع و امتیاز دادن به مزدوران بیگانه مثل طالبان تمام شود، به معنی باز شدن مجدد دروازه دوزخیست که طالبان طی امارت اسلامی خود مردم ما را در آن عذابکش کرده بودند. این گونه «صلح» از همان ابتدا آبستن جنگ‌های خانمانسوزتر و برباددهنده‌تر خواهد بود. امریکا خیانت جدیدش را توسط خلیلزاد و دلالی کرزی، جلادان جهادی و عناصر فرومایه‌ای چون انورالحق احدی، عزیز رفیع، شهنواز‌تنی، ثریا دلیل، حبیبه سرابی، عمر زاخیلوال، نیلاب مبارز، حفیظ منصور، اورزلا اشرف، غفور لیوال، لطیف پدرام، زلمی رسول، داکتر عالمه، جاوید کوهستانی، شهلا فرید، نورالحق علومی، رنگین سپنتا، سیما سمر و... عمله جامعه مدنی و نظایر آنان چه در مسکو و چه در دوحه یا هر مکان دیگر عملی می‌سازد. خلاف ادعای بیشرمانه و رذیلانه‌ی فوزیه کوفی طالبان خون‌آشام‌ ذره‌ای فرق ماهوی ننموده و به قول این زن زینت‌المجلسی«جالب» نشده‌اند. پلنگ هیچگاه خال‌هایش را تغییر نمی‌دهد. وقتی طالبان به صورت مشترک یا مستقل به حکومت برسند، چنانچه سیاف در سال‌های خون و خیانت جهادی‌ها گفت کابلِ کافر باید بسوزد، با تکیه بر امربالمعروف و سایر نهادها و فرامین خود از زنان و مردان پیر و جوان به سختی انتقام خواهند گرفت. برخورد برده‌وار عناصر سرکاری و خودفروخته‌ که برای رسیدن به مقام و چوکی از هرگونه ناموس و شرف و حیثیت خود تیر بوده و با بیشرافتی کم‌مانندی به امر ارباب و پدرخوانده خود خلیلزاد مقابل طالبان زانو زده و پس از کمایی افتخار فشردن دست خونپر طالبان، پشت آنان نماز می‌خوانند، این جلادان را جری‌تر ساخته و به حمله بر مردم ما و تقدیم کامل افغانستان به مالکان پاکستانی شان ترغیب می‌کند. در این میان اشرف غنی که مزه سیلی پرتحقیر امریکا به رویش را چشیده و ساخت و پاخت‌های زبونانه‌اش با باند عطا و محقق کاری را از پیش نبرده، در حالی که وطنفروشان طالبی روزانه ده‌ها و صدها تن سرباز و افراد غیرنظامی را کشته و ولسوالی‌هایی را یکی بعد دیگری سوزانده و چاپیده و اهالی بی‌پناه را آواره و دربدر می‌کنند، او و مشاوران احمقش با تقلای رقت‌انگیزی برای نشستن بر سر میز مذاکره با طالبان هر دری را کوبیده و به اندازه‌ای در این تگدی دست‌پاچه پیش می‌روند که کار به تعیین گروه ۲۵۰ نفره می‌انجامد که در نتیجه حتی مورد تمسخر طالبان «آی‌اس‌آی» قرار می‌گیرند. البته هیچکس از دولتی پوشالی فاقد پایه توده‌ای و حداقل رنگ ملی و آغشته با مکروب بنیادگرایان و تکنوکرات‌های شیر «سیا» خورده که فقط بلدند نکتایی هر چه کلانتر زده و حتی شیوه حرف زدن شان را از سخنگویان امریکایی میمون‌وار تقلید کنند، توقع ندارد که بخواهد یا بتواند ضمن تصفیه قاطع تبهکاران و فاسدان در دولت، مردم را مسلح ساخته و به جنگی فیصله‌کن برای پاک کردن دامان افغانستان از لوث طالبان و داعشیان و سایر تروریست‌ها فرا بخواند. این کار تنها با قیام سرتاسری مردم ما تحقق یافتنی است که با طرد و قلع و قمع بی‌دریغ کلیه سرجانیان چهار دهه از صفوف خود، بیرق استقلال، آزادی و دموکراسی را بر فراز افغانستان اسیر و زخمی دست اراذل مذهبی و غیرمذهبی که پستان «سیا» و «آی‌اس‌آی» و رژیم‌های مخوف فاشیستی دینی ایران و عربستان و قطر را در حلق دارند برافرازند. این محض شعار دادن نیست. هم اکنون در سودان و الجزایر توده‌های مردم و زن و مرد با نترسیدن از نیروی‌های سرکوبگر دولتی و پافشاری روی مبارزه می‌خواهند رژیم‌های مستبد و بنیادگرابوی را به زباله‌دان تاریخ بیندازند، ملت ما که از سنن خجسته‌ی مقاومت ضد انگلیسی و ضد تجاوز روسی برخوردار است چرا نتواند مشتی آدمکشان طالبی و داعشی و همفکران نکتایی‌پوش آنان را تار و مار کرده و برای همیشه تا زیر پای ولینعمتان شان بدواند؟

جنایتکاران طالبی و جهادی متحد می‌شوند، ملت ما باید علیه آنان یکپارچه به پیکار برخیزد!


عمر زاخیلوال شرفباخته که از عزا گرفتن برای "امیرالمومنین" اش عار نکرد، پوز گرفتن با یک ملای آدمکش را باید افتخارش بشمارد.

ما پیوسته می‌گفتیم که دشمنان طالبی و جهادی ملت و میهن ما از نظر ماهیتی فرقی با هم ندارند و تنها دست یافتن به قدرت و ثروت است که آنان را به پریدن به روی یکدیگر می‌کشاند. نشست مسکو برای صدمین‌بار این حقیقت را ثابت نمود. این نشست در عینحال برای هزار و یکمین بار ثابت نمود که طالبان و سران جهادی کثیف‌ترین نوع روسپیان سیاسی اند که به مجرد دیدن لقمه‌ای چرب‌تر از این و آن قدرت جهانی – منطقوی بی‌درنگ به سوی آن می‌دوند. اینان که دیدند حالا ابرقدرت امریکا با سرافکندگی‌ای نظیر رانده شدن از ویتنام توسط مردم قهرمان آن سرزمین، مجبور به ترک سوریه شده و درگیر مسایل بیشمار داخلی‌اش است، عجالتا رو به سوی مسکو کردند. این خاینان خوب می‌دانند که بدون حمایت یک قدرت، «امارت» پرخون و خیانت شان مدتی طولانی دوام نخواهد آورد. البته این تعویض قبله به معنای بریدن هزار و یک رشته شان با امریکا نیست.

ننگ هفت و هشت ثور را فقط با بهار آزادی و دموکراسی می‌توان زدود

ننگ هفت و هشت ثور را فقط با بهار آزادی و دموکراسی می‌توان زدود!


در هشتم ثور ۱۳۷۱ فصل شوم دیگری در تاریخ کشور ما باز گردید که کابوس آن تا امروز در فضای جامعه پیچیده است. باندهای جنایت‌پیشه اخوانی که سال‌ها زیر پر و بال امریکا، پاکستان، ایران و شیخ‌های عربی پرورش یافته بودند، بعد از سقوط رژیم دست‌نشانده روسی، بر اریکه قدرت نصب شدند. در نخستین روزهای مستولی شدن تنظیم‌های خودفروخته، آنان طبق وصیت پدروکیل پاکستانی شان جنرال اختر که گفته بود «کابل باید بسوزد»، این شهر زیبا و باشندگانش را چنان سوزانیدند که صاحبان خارجی شان را نیز انگشت به دهان ساخت. طی حاکمیت این ستم‌پیشگان وحشی، قانون جنگل در کشور حکمفرما گردید و پاتک‌سالاری و دستبرد به ناموس و دارایی‌های مادی و معنوی وطن ما به امر عادی مبدل گشت.

دار و دسته‌های گلبدین، ربانی، سیاف، مسعود، مزاری، محسنی و دوستم بخاطر قدرت و تامین منافع باداران پاکستانی، ایرانی و عربی شان به جان هم افتادند که قربانیان اصلی آن مردم بی‌گناه افغانستان بودند. در کمتر از چند ماه کابل به شهر ارواح‌ مبدل شد و یک‌ونیم میلیون شهروند آن که داغدار هشتاد هزار عزیز جانباخته خویش در جریان سگ‌جنگی‌های جهادی‌ بودند، مجبور به ترک خانه و کاشانه‌ خود گشتند.

قدرت‌های غربی به رهبری امریکا که غرق تجلیل جشن پیروزی خود تحت عنوان «شکست کمونیزم» بودند، در افغانستان که دیگر عجالتا برای‌شان کم‌ارزش شده بود، قیضه غلامان شان را باز گذاشتند تا بر سر ویرانه‌های کشور مستی کرده و آخرین مرمی سلاح‌هایی را که طی سال‌ها در اختیار مزدوران‌شان قرار گرفته بود به مصرف رسیده و زمینه برای برنامه‌های بعدی در افغانستان آماده گردد. در واقع، عمدتا امریکا و غرب نمی‌خواستند دنیا بداند که مولودات بنیادگرای شان که روزی رونالد ریگن آنان را «رزمندگان آزادی» خوانده بود چه جهنمی را بر ملت مظلومی برپا کرده‌اند و این جانیان از رقص مرده، سوزانیدن انسان‌ها در کانتینرها و میخ کوبیدن بر سر انسان لذت می‌برند.